اسم ( noun )
• (1) تعریف: a substance or course of treatment that leads to the restoration of health after a disease, disability, or other undesirable condition.
• مترادف: remedy, treatment
• مشابه: antidote, corrective, cure-all, drug, medicament, medication, medicine, panacea, restorative
• مترادف: remedy, treatment
• مشابه: antidote, corrective, cure-all, drug, medicament, medication, medicine, panacea, restorative
- Scientists are searching for a cure for cancer.
[ترجمه ناشناس] دانشمندان برای درمان سرطان جستجو میکنند|
[ترجمه پشمکی] دانشمندان در حال جستجو درمانی برای بیماری سراطان هستند|
[ترجمه گوگل] دانشمندان در جستجوی درمانی برای سرطان هستند[ترجمه ترگمان] دانشمندان در جستجوی درمان سرطان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The drug is very helpful for easing the symptoms of the disease, but it is not a cure.
[ترجمه گوگل] این دارو برای کاهش علائم بیماری بسیار مفید است، اما درمان کننده نیست
[ترجمه ترگمان] دارو برای تسکین علایم بیماری بسیار مفید است، اما درمان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دارو برای تسکین علایم بیماری بسیار مفید است، اما درمان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the restoration of health after a disease, disability, or other undesirable condition.
• مترادف: recovery, recuperation
• مشابه: healing, remediation, therapy, treatment
• مترادف: recovery, recuperation
• مشابه: healing, remediation, therapy, treatment
- His cure took several months in the sanatorium.
[ترجمه سیروس مرادی] درمان او در آسایشگاه چندین ماه طول کشید.|
[ترجمه گوگل] درمان او در آسایشگاه چند ماه طول کشید[ترجمه ترگمان] درمان او چند ماه در آسایشگاه بستری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the act or a method of preserving food, tobacco, or the like, as by salting, smoking, or drying.
• مشابه: preservation, preservative, salt, smoking
• مشابه: preservation, preservative, salt, smoking
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cures, curing, cured
حالات: cures, curing, cured
• (1) تعریف: to cause to recover completely from an undesirable condition, such as a disease, disability, or bad habit.
• مشابه: heal, rehabilitate, relieve, remedy, treat
• مشابه: heal, rehabilitate, relieve, remedy, treat
- Antibiotics can cure people of some diseases, but not all.
[ترجمه علی جادری] آنتی بیوتیک ها می توانند برخی از بیماری های مردم را درمان کنند , نه همه را .|
[ترجمه گوگل] آنتی بیوتیک ها می توانند افراد را از برخی بیماری ها درمان کنند، اما نه همه آنها[ترجمه ترگمان] آنتی بیوتیک ها می توانند افراد برخی از بیماری ها را درمان کنند، اما نه همه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The doctor hoped to cure him, but the patient had waited too long for treatment.
[ترجمه گوگل] دکتر امیدوار بود که او را درمان کند، اما بیمار مدت زیادی برای درمان صبر کرده بود
[ترجمه ترگمان] دکتر امیدوار بود که او را درمان کند، اما بیمار منتظر معالجه او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دکتر امیدوار بود که او را درمان کند، اما بیمار منتظر معالجه او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A couple of weeks at summer camp cured her of her shyness.
[ترجمه گوگل] چند هفته در کمپ تابستانی او را از شر کمرویی اش درمان کرد
[ترجمه ترگمان] دو هفته در اردوی تابستان او را از حجب و حیا درمانش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دو هفته در اردوی تابستان او را از حجب و حیا درمانش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Witnessing his father's death from lung cancer cured him of his own smoking habit.
[ترجمه کیوان] فوت پدرش از سرطان ریه باعث شد اعتیاد به سیگارش را درمان کند.|
[ترجمه گوگل] مشاهده مرگ پدرش بر اثر سرطان ریه او را از عادت سیگار کشیدن خود درمان کرد[ترجمه ترگمان] مرگ پدرش از سرطان ریه او را از روی عادت his درمان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to preserve (food, tobacco, or the like), as by salting, smoking, or drying.
• مترادف: preserve
• مشابه: brine, corn, dry, kipper, marinade, marinate, pickle, salt, smoke
• مترادف: preserve
• مشابه: brine, corn, dry, kipper, marinade, marinate, pickle, salt, smoke
- We cure these hams by salting and smoking.
[ترجمه مریم اسماعیلی] مااین گوشت خوک رابانمک ودودحفظ میکنیم|
[ترجمه آرین هراتی] ما این گوشتهای خوک را با نمک و دود لند/خشک میکنیم.|
[ترجمه گوگل] این ژامبون ها را با نمک زدن و دود کردن درمان می کنیم[ترجمه ترگمان] ما این ران خوک رو با نمک کردن و کشیدن سیگار درمان می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: cureless (adj.), curer (n.)
مشتقات: cureless (adj.), curer (n.)
• (1) تعریف: to bring about a cure.
• مترادف: heal
• مترادف: heal
- This medicine is guaranteed to cure.
[ترجمه گوگل] این دارو تضمینی برای درمان است
[ترجمه ترگمان] این دارو برای درمان تضمین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این دارو برای درمان تضمین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to undergo curing, as food, tobacco, or the like.
• مشابه: dry, marinade, marinate
• مشابه: dry, marinade, marinate