پیشنهادهای کاردۆ / Kardo (١,٤٩٩)
شُعور: ١. درک، دانش ۲. آگاهی، بینش ۳. درک کردن، دانستن
تَسلیم شُدَن: تن ( در ) دادن، سپر انداختن، وا دادن، گردن نهادن، کوتاه آمدن، لُنگ انداختن
اِملا: گفتارنویسی، گفتەنگاری، درستنویسی
اِقدامات: ١. گامبرداریها، گامگذاریها؛ گامها؛ کوششها؛ پیشرویها ٢. کنشها، کارها، رفتارها ٣. دلیریها ۴. آغازها، پرداختنها، دست - بەکارشدگیها، پاپیشگذاری ...
اَز لَحاظِ: از نگرِ، از نگرشِ، از دیدِ، از دیدگاهِ، از رویِ
با کَمالِ مِیل: با دل و جان
تَجرِبِه: آروین، اروند ١. آموختگی، ازسرگذرانی، آشنایی، آزمودگی ٢. کارآزمودگی، ورزیدگی ٣. آزمون، آزمایش ۴. [کهنه] آزمایش پزشکی، بررسی پزشکی
آلِرژی: زودکُنشی، خدشەپذیری، کارسازپذیری، هنایشپذیری، سُهندگی، سِتُرسایی
شَبَکه: ١. [رادیو و تلویزیون] کانال؛ ایستگاهِ رادیویی / تلویزیونی / رادیو - تلویزیون ٢. تور؛ تورِ شکاری، تورِ ماهیگیری ٣. سازمان؛ گروه ۴. پنجرەیِ تور ...
وَصله: پینه، پاره، تگل
آباژور: تابش افکن، پرتوافکن، شیدتاب، سایه شکن، سایبان
عَمَلیّات: ١. روند، فرایند ٢. لشکرکِشی، سپاەکِشی، سربازکِشی، یورش، تازش، آفند، پیکار، کارزار ٣. راهبرد
جَرّاح، کاردپزشک، تَنشکاف درمانی، بازسازِ پزشکی
مُسابِقه: چالش، بازی، همتازی، همآورد، آورد، زورآزمایی، پیکار، پیشی، پیشجویی؛ آزمون، آزمایش
اَعلیحَضرَت: ١. همایون، والاسرور، والاگوهر، سرور، برترِ پیشگاه، بزرگِ پیشگاه، پیشگاهِ والا، والاشهریار ٢. سرورم، سرورِ من، والاگوهر، والاشهریار
اِحاطه: ١. فراگیری، پیرامونگیری، دربرگیری، دورگیری، راەگیری، رهگیری ٢. مهارت، چیرگی
آمِره: ( جنسِ مادینه ) دستوردهنده، فرماندهنده، فرمانده، فرماینده، فرمانپاد، فرمانبُد، فرمایش - کننده؛ کارفرما
اِسرافکار: وِلهَزینه، گزافکار، گزافەکار، هدردهنده، ریخت - و - پاشگر
تَشویق کَردَن: ١. شوراندن، به شور آوردن، خواهان کردن، آرزومند کردن، انگیزش، انگیزش - دهی، انگیزاندن، انگیزەدهی، نیرو دادن ۲. ستایش و دلگرمی ( دادن ) ...
عَصَبی: ١. وابسته به رگ و پِی ٢. فکری، روانی، درونی ٣. ازکورەدررفته، بەجوش - آمده، آمپرچسبانده، خون - بەجوش - آمده، بەسیمِ - پایان - زده، تندخو، تندم ...
تَمَرکُز: ١. کانونمندی، هستەگرایی، نافەگرایی، وندسارمندی، میانگرایی، کُیانگرایی؛ یکجایی؛ همایش، گردهمایی، گردآوردی، گردآمدن؛ دورهمی ٢. هشیاری، هوشیار ...
اِعتِدال: ۱. میانەروی، میانگرایی، میانگی ۲. میانگین ۳. بهبودیِ میانگین ۴. برابرشدگی، ترازشدگی، ترازینگی ۵. [کهنه] راست - شدگی، راستینگی، راستی ۶. همس ...
بالِغ: بُرنا، پخته، رسیده، رسا، بزرگسال، بزرگ شده
مُتِجاوِز: ١. دستدراز، دست - انداز، دستیاز، چنگ - انداز، چنگیاز، مرزشکن، هریمشکن، ستمگر، زورگو ٢. سرپیچی - کننده، گردنکِش، سرکِش ٣. یورشگر، تازشگر، ت ...
مُصَمَّم: ۱. گزینش - کرده، آرمانمند، برآن - شده، آهنگ - کرده، بااراده، باگزیر، گزیرش - کرده، استوار، پابرجا، پایدار ۲. [کهنه] پایدار و استوار ۳. [کهن ...
مُعتَبَر: ١. باارزش، باپشتوانه، پشتوانەدار، ورسنگدار ۲. ارجمند، آبرومند؛ برجسته، نامدار، سرشناس؛ جایِ باور، باورپذیر ٣. [کهنه] پندگرفته، اندرزگرفته
اِنتِقال: ۱. جابەجاییِ کسی / چیزی ۲. جابەجا شدن ۳. گسترده شدن، پخش شدن، واگیر شدن ۴. ( همزیستگاەشناسی ) جابەجاییِ / واگذاریِ سامانەیِ مردمی ۶. ( ریاض ...
بی - تَوَجُّه: سربەهوا، بی فکر، ولنگار، سادەانگار، سستکار، فراموشکار، ناهشیار، بی بندوبار؛ شلخته
مُشَوِّق: انگیزەدهنده، دلگرمکننده، امیددهنده، آرزومندکننده، بەشورآورنده
سَفیر: ( سیاسی ) نماینده، فرستاده
مَوارِد: ١. زمان، زمانها ٢. نکتەها ٣. نمونەها
عَمدی: آگاهانه، خودآگاه، دانسته، دیده و دانسته، خواسته، خودخواست، دستی، دستی دستی
مَردِ حِسابی: مردِ کامل، مردِ بامنش؛ ( گفتاری ) آقا جان
تَجرِبِه کَردَن: ١. آموختن، از سر گذراندن، به خود دیدن، دیدن، آشنا شدن، آزمودن، فراگرفتن، یاد گرفتن ٣. آزمون دادن، آزمایش کردن، سنجیدن ۴. [کهنه] آزما ...
آبونمان: هم دارندگی، همبستانه، هم وندانه، باهمانه همداشت
آفِل: ۱. فرورونده، فروشونده؛ پایین - رونده، اُفت - رونده ۲. ناپدیدشونده
واجِدِ صَلاحیَّت: دارایِ شایستگی، دارایِ سزاواری، شایسته، سزاوار
اِمرارِ مَعاش: گذرانِ زندگی؛ درآمدزایی
مُبتَکَر: نوآورده، نوآوردەشده مُبتَکِر: ١. بامدادخیز، پگاهخیز ٢. آن که پگاه می آید ٣. آن که میوەیِ نوبر / تازەرسیده خورد ۴. دوشیزگی بَر، پردەبَر ۵. ن ...
آمفی تِئاتر: تالار، پِلتالار
کودِتا: براندازیِ جنگی، فراخیزِ ارتشیان
هِیئَتِ مُدیره: گروهِ سرپرستان
حاضِرجَوابی: ١. زودگو، زودپاسخ، آمادەپاسخ ٢. شوخمندی، شوخپردازی، خوشمزگی، لُودگی، شیرین - سخنی
حُضور داشتَن: بودن، همراه / همپا بودن، همراهی / همپایی / همنشینی / همنشستی کردن، آمده بودن، در پیشگاه بودن
سوِتَفاهُم: برداشتِ اشتباه، برداشتِ نادرست، بدانگاری، بدپنداری، کژپنداری
مُتِقابِلاً: در پاسخ، ( به ) همان گونه / شیوه / جور
مَسخَرەبازی: لودگی، دلغکبازی، شوخیبازی، شوخیگری
دَسیسه: ساخت - وپاخت، زدوبند، دست - بەیکی کردن، زمینەسازی، پاپوش - سازی
مَصرَف کَردَن: ١. به کار بردن، به کار بستن، بهره گرفتن، بهرەگیری کردن، بهره کشیدن، بهرەکِشی کردن، بهره جستن، بهرەجویی کردن، گساردن، درکِشیدن ٢. گسارد ...
آکورد، آکُرد: ۱. ( در خُنیاگری/موسیقی ) چندسِدایی، چندآوایی، چندنوایی ۲. هماهنگی ۳. سازگاری، سازش؛ همسویی