پیشنهادهای کاردۆ / Kardo (١,٤٩٩)
تَخفیف: ١. سبک کردن ۲. کاستن، کم کردن، کاهش دادن، کاهش، پایین - آوری، اُفت، کمشدگی ۳. کاهشِ بها، کاهشِ نرخ، بهاکاهی، نرخشکنی ۴. [دبی، دستورِ زبان] کو ...
تُحفه: ١. ارمغان، رەآورد، پیشکش، پیشکشی ۲. کمیاب و گرانبها، کمیاب و باارزش
آتُلیه: کارگاه، کارکده؛ کارگاهِ هنری، هنرکده، هنرگاه؛ نگارخانه، نگارستان
آوانتاژ: ۱. ( بازی، فوتبال ) نادیدەگیری، چشمپوشی، گذشت، بخشش ( از اشتباه و قانونشکنی در بازی ) ؛ زمان ، زماندهی، شانس، شانس - دهی، بخشش ۲. پیش - پردا ...
اِحیا، اِحیاء: ۱. پیشبرد، پیشرفت، شکوفایی، شکوفاسازی ۲. شب - زندەداری، شب را به نیایش گذراندن ٣. [شیمی] کاهش [=آمیخته شدنِ جِرم با هیدروژن] ۵. ( کشاو ...
آمین: چنین باد، ایدون باد
جِنایَت: ١. انسان - کُشی، کشتار؛ گناهِ بزرگ ٢. بزه، بزهکاری، تبهکاری
بیشُعور: ١. بیدرک، نادان، کودن، بیخرد ۲. نا آگاه
عَوارِضِ جانِبی: پِیامد، پیامدها، پیامدِهای بد، پیامدهایِ وارونه، پیامدزاها، آسیبزاها
آقا: ۱. کدبان، کدیور، آستان، سرکار ۲. سر، سرور، مهتر، خداوند، خاوند، بان، پانا ۳. دارنده، داشتار، زمیندار، خانه - دار ۴. کارفرما، کاردهنده، کاردِه ۵. ...
آلاخون - و - الاخون: دربەدر، آواره، سرگردان، بیخانمان، خانەبەدوش، بینوا، بیپناه، بیسروسامان
آراستگی، هماهنگی، سامان، ساماندهی، سازماندهی، دهناد، آرایش، آراستن
مُوقِعیَّتِ اِجتِماعی: جایگاهِ مردمی، جایگاهِ شهروندی، جایگاهِ همزیستگاهی
سَنکوپ ١. [پزشکی] سینکُپ، سَنکُپ، ( دچارِ ) بیهوشیِ گذرا ٢. میخ شدن، میخکوب شدن، خشک شدن، گُرخیدن، کف کردن، بُریدن ٣. میخ - شده، میخکوب - شده، هاج - ...
فاجِعه: بلا، ناگواری، رویدادِ بد، رویدادِ ناگوار، بیچارگی، خطر، سیج
اِعلامیه: بیاننامه، آگاهینامه، بانگنامه، پخشنامه، جارنامه، آگهینامه
حَرفِ اِضافه: [دستورِ زبان] فزونواژه، افزونواژه
حافِظه: ١. یاد، ذهن، ویر، هوش ٢. یادسپاری ٣. یادآوری
رَئیس: کارفرما، سرپرست، بزرگ، پیشوا، رهبر، سردار، سردسته، سرکرده، سرگروه، سرور، مهتر، [در آمیختگی واژه] سر -
حُکومَت: ١. کشوَرداری، سرزمینداری، قلمروداری، شهرداری، روستاداری، فرمانروایی، فرمان راندن ٢. چیرگی ٣. داوری، دادوری ۴. فرماندهی، فرمانداری ۵. پادشاهی
بُلهَوَس: ١. دمدمی ٢. تَنکامه، زنباره، مردباره، آمیزشخواه، آمیزشران، آمیزشپرست، تَنجو، آرزومندِ جنسی، کامجو ٣. فزونخواه ۴. آزمند ۵. خواهان، خواستار، ...
تَقسیم: ١. بخش کردن، پخش کردن، پراکندن، چندبخش کردن، چندپارچه کردن ٢. بخش شدن، پخش شدن، پراکنده شدن، چندبخش شدن، چندپارچه شدن ٣. بخش - سازی، پخش، پرا ...
قِزِل - آلا: قرمزماهی، ماهیِ سرخفام، زرین - ماهی، ماهیِ زرین
١. ( ادبی، دستورِ زبان ) ویژگی ۲. ویژگی؛ برجستگی ٣. ( در پیوند ) : - سرشت، - خو، - منش ٤. نامِ بنواژه ﴿مصدر﴾ ٥. [همگانی، مجاز] مهر، وفاداری ٦. [کهنه] ...
پُست - مُدِرن: پسانوین
قَد: درازا، اندام، بالا، بلندی، بلندا قُد: یکدنده، سرسخت، لجباز
شَخصیَّت: ١. منش، درون؛ کردار، رفتار ٢. چهره، کس، فرد ٣. فرد بودن، فردبودگی
مُعَیَّن: ١. نشان - شده، آشکارشده، نشانزد؛ گزینش - شده، برگزیدەشدە؛ گماشتەشدە؛ هکانیده ٢. [دستورِ زبان] شناختەشده مُعِین: یار، یاور، یاریدهنده، کمککن ...
سَحابی: ١. ابری ٢. ابری، ابرسان، ابرگونه، ابروار
آخَر: دیگر، دیگری، دگر، سپسی، سپسین آخِر: پایان، ته، پسین، واپسین، سرانجام، فرجام، افدم، کران، مرز، سپری شده
تَبانی: ساخت - وپاخت، زدوبند، دست - بەیکی کردن، زمینەسازی
مَنظور کَردَن: ١. پسند کردن، پسندیدن، پذیرش کردن، پذیرفتن گُنجاندن، جا دادن، آوردن، گذاشتن، نام بردن، به شمار آوردن، در نگر گرفتن، قلمداد کردن، یاددا ...
حَکیم - باشی: [کهنه] ١. سرپزشک ٢. پزشکِ دربار
مَفعول: [دستورِ زبان] کنشپذیر، کارپذیر، کارواژەپذیر
ماوَراءاُلطَّبیعه: فرازیستگاه، فرازیستبوم، برون - زیستگاه، برون - زیستبوم
آنتِن: سَرون ۱. موجگیر، موج - ابزار، شاخواره ۲. ( زندەشناسی ﴿= جانورشناسی﴾ ) شاخک
عَمد: آگاهانه، خودآگاه، دانسته، دیده و دانسته، خواسته، خودخواست، دستی، دستی دستی
حَکیم ١. پزشک ۲. دانا، دانشمند، خردمند ۳. فیلسوف
اِطِّلاعات: دادەها، دروندادها، دانشها، دانستەها، خبرها، آگاهیها
آنژین: ( پزشکی ) سینەدرد [برآمده از کاهشِ روندِ خون به ماهیچەهایِ دل]
رویا، رؤیا: خواب، خیال
آرشیو: بایگانی، پرونده - خانه
نَفَسِ عَمیق: نفسِ کامل / ژرف، هِن - زنی، هِن زدن، ژرف - دَم
رَمّال: ١. مهرەانداز، کفبین، فالبین، فالگیر، وردنویس، نیایشنویس ٢. ریگها
اِختیار: ١. گزینش ٢. شایندگی ٣. چاره، راەکار؛ توانایی، نیرو؛ آزادی
بی - اِختیاری: ١. بی - ارادگی، ناخواستگی، ناخودآگاهی؛ لگام - گسیختگی، مهارنشدگی، بدون مهارداری، ناچیرگی، خودبەخودی، خودانگیزی، خودجوشی ٢. بایستگی، نا ...
تَمام - عَیار: کامل ١. یکسره، یک - دست، رسا، بی - کم - و - کاست، درست، درسته ٢. سره، ناب؛ بی - غش - و - پاک
وَحشَت - زَده: ترسیده، هراسیده، بیم - زده، دهشت - زده؛ نگران، دلواپس، دچارِ دلهره
هِیئَتِ رَئیسه: انجمنِ سرپرستان، گروهِ سرپرستان
خَدَماتی: خدمت - رسان، خدمت - گزار، خدمتی، زاور، زاورانه