پیشنهادهای حمیدرضا (٣,٣٦٠)
بدرد بخورد، مفید باشد
چیز مهم و بزرگ
بازی واژه سازی
یه امتحانی بکن.
پافشاری کردن اصرار کردن
کاملا مطمئنم.
از نظر من اشکالی نداره، موافقم
مسئولیت چیزی را قبول کردن
بله، البته، حتما
عمدی از قصد عامدا
از اولش. . .
بزن به حسابم.
پولشو ندارم، توانایی مالیش رو ندارم.
مگه آدم ندیدی؟؟
جذاب و گیرا شدی. جذاب و دلربا شدی.
همه چی رو فاش نکن.
خود را بالا کشیدن و موفق شدن از عهده کاری برآمدن
تایید کردن
اصطلاحیه که از کمدینها وارد زبان شده. یعنی بینندگان / شنوندگان سخت گیر. با استاندارد خیلی بالا. خیلی سخته راضی کردنشون. وقتی یک کمدین یک سری جوک میگ ...
نتیجه زحمتها و تلاش.
کلاف تو در تو درست کردن. دردسر درست کردن. یک کاری رو شروع کردن که عواقب غیر قابل کنترلی داره.
اثر بهمنی یه چیز کوچک باعث یه تغییر بزرگتر میشه، و اون باعث تغییر بزرگتر.
اون حساب نیست، اون قبول نیست، کافی نیست. ( اون عملی که انجام دادی ) به درد نمیخوره، جبران نمی کنه.
عجب رویی داری! چقدر پررویی تو!
خوبه اما کامل و بی نقص نیست. گل بی عیب خداست.
محبوب و سوگلی شدن زبانزد و مشهور شدن ترکاندن و منفجر کردن ( از نظر موفقیت )
دردسر ساز بودن
دارم میرم سرکار.
به کسی نظر داشتن خاطر خواه کسی بودن
به دلم افتاده بود.
شَل و پَل کردن.
احساساتی نشو.
من نمیدونم ، جوابی ندارم
سر و کلش پیدا شد. اومد.
کاری نداره که!
بهت بر نخوره، اما. . . بدت نیاد، اما. . .
سَرووَضع، لباس.
خوشبین باش
فوت کوزه گری بهت یاد میدم.
گرفتم چی میگی. منظورتو فهمیدم.
هنوز معلوم نیست. اختلاف نظر وجود داره ( مثلا بین دانشمندها ) ، نهایی نشده. از اصطلاحات حقوقیه که به زبان عامیانه راه پیدا کرده. یعنی هیات منصفه هنوز ...
مخ زدن
ساعتم زنگ نزد.
فقط در همین حد بگم که. . . در همین حد بسنده کنم که. . .
فداکاری کردن. برای نفع تیم، به خود سختی دادن / متحمل ضربه شدن.
یعنی اگه شرایط بدتر و پیچیده تر از اینی که هست بشه. . .
پدر کشتگی دارین؟؟
مثل کبک سر رو زیر برف کردن، صورت مساله رو پاک کردن، به روی خود نیاوردن، ماستمالی کردن.
غرور خود را زیر پا گذاشتن.
تحمل کردن، کنار اومدن.