پیشنهادهای Gilako (١١٧)
به صورت سیری ناپذیر
به طرق مختلف از خیلی جهات he’s rescued me in more than one way. او به طرق مختلف مرا نجات داده است.
غافل از اینکه. . . اصلاً فکرشم نمی کردم که. . . روحمم خبر نداشت که. . . Little did I know that the weasel had made a similar treaty with my mothe ...
بدجور کتک زدن کتک کاری ناجور I defended my mother and beat the hell out of him. از مادرم دفاع کردم و تا جایی که می خورد زدمش.
محکم
با رضایت کامل خاطر جمع
ناحیه شرمگاهی زن : برجستگی گوشتی روی استخوان شرمگاهی که از موی زائد پوشیده شده است.
با اطمینان خاطر
پا را از حد فراتر گذاشتن ، زیاده روی کردن they took things too far and this time there’ll be repercussions. آنها پا را از حد فراتر گذاشتند و این با ...
تازگی ها ، به تازگی ، اخیراً ، این اواخر
دوزاری کسی افتادن ، ( یکدفعه ) فهمیدن ، روشن شدن ، ( ناگهان ) به ذهن خطور کردن Then it hits me. بعدش یهو دوزاریم افتاد.
[اصطلاحی نظامی] کسی که مردم را برای به خدمت نظام/ ارتش در آوردن نام نویسی می کند. ثبت نام کننده ( برای سربازی ) سرباز گیر
آثار ارضاء [جنسی] مثال: I run my fingers over my thighs and find some of his release.
چهره ی سرخ شده [ از شدت خجالت، خشم، مستی و. . . ]
فکر کسی یا چیزی از سر افتادن از فکر کسی یا چیزی بیرون آمدن
جمع و جور کردن I just want to eat, sleep, and gather myself. من فقط می خواهم غذا بخورم، بخوابم و خودم را جمع و جور کنم.
جمع و جور کردن گندکاری درست کردن خرابکاری کارها و اوضاع را روبراه کردن ترتیب کارها را دادن
تکلیف کسی با خودش مشخص نبودن. مثال: You’re hot and cold and don’t even know what you want! معلوم نیست با خودت چند چندی و حتی نمی دونی چی می خوای!
بسته به مکالمه کاربردهای متفاوتی داره: زدی تو خال!/ همینه! / خودشه! وقتشه! بسه دیگه!/ دیگه کافیه!/ تمومه! خودت خواستی! و. . . .
[چیز] بلاتکلیف/ معلق/ بی ادعا/ بی صاحب/ مطالبه نشده
چشم و گوش باز دقت مضاعف احتیاط زیادی
بدون خم به ابرو آوردن
[نهایت امید و آرزو] با حسرت ، حسرت بار
شلوغش نکن ، جوش نزن ، فکرش رو نکن ، نگرانش نباش ، به دل نگیر ، خودت رو خسته نکن ، سختش نکن ، سخت نگیر
جنگ/ درگیری / تنش/ اختلاف داخلی کشمکش/ منازعات/ تعارض/ تناقض درونی
قال قضیه را کندن قائله رو ختم کردن مسئله را تمام کردن قضیه را ردیف کردن پرونده موضوع را بستن
با عقل جور در می آید
کارساز نبودن راه به جایی نبردن فایده ای نداشت/ بی فایده بودن
هر از گاهی گهگاهی گاه به گاه بعضی مواقع در فواصل معین درخلالِ. . . مثال: I spend most of that night dozing at intervals. بیشتر آن شب را هر از گاهی ...
[صفت] : کسی که به هیچ وجه نمیشه چه از لحاظ گفتار و چه از نظر رفتار اطلاعاتی ازش بیرون کشید. سفت و سخت دهن قرص
رابطه بدی داشتن رابطه خوبی نداشتن سر سنگین برخورد کردن روی خوش نشان ندادن بد رفتاری کردن در شرایط بد/ نا مناسبی . . .
نیت خیر داشتن منظور بدی نداشتن
کاملاً غریبه/ بیگانه غریبه ای بیش نبودن مثال: After all the things that have happened between us, we’re still perfect strangers. پس از تمام اتفاقات ...
جفت چشم مثال: a different set of blue eyes. یک جفت چشم آبی متفاوت.
به خود ترس راه دادن. مثال: I don’t run scared. به خودم ترس راه نمیدم.
[در بدن عضلانی] خوش تراش. مثلا: The chiseled lines of his strong muscles. خطوط خوش تراش ماهیچه های قوی اش.
پسرانه. مثال: It’s the first time I’ve seen him grinning boyishly. این اولین بار است که دیده ام با حالتی پسرانه لبخندی به پهنای صورت می زند.
There it is! [به نشانه تأیید:] همینه ایناهاش آهان
[ماشین] دسته/ اهرم دنده. مثال: Depress the clutch again and slot the stick into the second gear. دوباره کلاچ رو فشار بده و [دسته رو] بنداز دنده دو ...
[ماشین] دنده عوض کردن مثال: You’re ready to upshift now. تو الان آماده ای که دنده عوض کنی.
با حالتی تهدیدآمیز با حالتی هشدارگونه
معادل عینی فارسی ندارد، اما اصطلاحی است درباره کسی که در عین خوب بودنش، عیب و نقص های جزئی هم دارد؛ مصداق این ضرب المثل های فارسی: "گل بی عیب خداست!" ...
آینده درخشانی داشتن نوید بخش بودن امیدوار کننده بودن/ نشان دادن
به گونه ای به نوعی به طریقی از جهتی [عامیانه] یه جورایی
( ساختمان ) سه طبقه
به طرز فریبنده ای به شکل فریبکارانه ای
ایست بازرسی مثال: the jeep passes the revision points with no problems. جیپ بدون هیچ مشکلی از ایست های بازرسی عبور می کند.
( لباس زنانه ) پشت گردنی ، تاپ گردنی
( راه خود را در پیش گرفتن ) دور شدن
( ماشین ) درب سمت شاگرد