پیشنهادهای Gilako (١١٧)
My head snaps up and I observe him intently. سرم را به تندی بلند کرده و با دقت نگاهش می کنم.
حرف روی حرف نیاوردن ، تن در دادن ، روی خط آوردن ، مطیع ساختن ، تسلیم شدن ، از قوانین پیروی کردن ، یکصدا کردن
( بی اختیار ) فکری به ذهن خطور کردن I can’t help thinking [ اصطلاح ] نمی توانم این فکر را از سرم بیرون کنم؛ ( خودمانی ) نمی تونم از فکرش دربیام.
In a swift movement طی حرکتی برق آسا ، در یک چشم بر هم زدن
غل و زنجیر
I can’t bring myself to watch what’s about to happen. نمی توانم خود را متقاعد سازم تا آنچه که رخ می دهد را تماشا کنم. [ خودمانی ] روم نمیشه، دلم رض ...
نقص/ قطع عضو شده ، مثله شده [بریدن و ناقص کردن آلت جنسی در زنان ] اخته شده
[ صدا ] آرام/ خفیف/ ضعیف/ خفه/ فرو خورده
دستور برقراری نظم
تیر اندازی/ شلیک هوایی
رابطه جنسی ، سکس، آمیزش جنسی ، مقاربت ، جفتگیری ، گاییدن
گستاخانه / با گستاخی ، مغرورانه / با غرور ، جسورانه / با جسارت ، سرکشانه / با سرکشی ، قاطعانه / با قاطعیت ، با کله شقی ، با سرتقی ، با خیره سری ، با ...
با عزمی راسخ
با خویشتنداری ثابت قدم محجوبانه بدون گلایه با حمیّت
دستگیر کردن
حضور و غیاب/ حاضر غایب فهرست اسامی برنامه کاری
[اگر مربوط به زمان حال باشد] عدل امروز ، مخصوصاً امروز