تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ترشی فروشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در هاله ای از ابهام - وضعیت نامشخص و بلاتکلیفی 💠 Canada's GED high school equivalency test ends after March, leaving adult students in limbo . . . ...

پیشنهاد
٦

SHRUG SOMEBODY/SOMETHING OFF/AWAY 1 - to push someone or something back or away with your shoulders - to move away from someone or something by turn ...

پیشنهاد
٦

SHRUG SOMEBODY/SOMETHING OFF/AWAY to push someone or something back or away with your shoulders SYN: shake off 💠 Kevin shrugged off his jacket. 💠 ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ALLUDE TO SOMEONE/SOMETHING 🗣️اِلوود [FORMAL] اشاره دوستان: - غیرمستقیم اشاره کردن ب کسی یا موضوعی - ضمنی اشاره کردن - به تلویح گفتن، تلویحاً ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

[INFORMAL] ۱ ) لو دادن - خبرچینی کردن - چغلی کردن - خبر کشی کردن - ( به نوعی میشه ) زیر آب زنی کردن SYN: drain - زیر آب کسی را زدن ۲ ) اثر کردن بر ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پرچم زبان اسپرانتو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

اسپرانتیست یا اسپرانتودان ( به اسپرانتو: Esperantisto ) ، به کسی می گویند که به زبان فراساخته ی اسپرانتو سخن می گوید یا آن را به کار می برد. معنی لغو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

نخند، لب ت میترکه 💠 It's not so funny! How many so far? 123. 120! I counted them. 60 50 10 = 120 Alright, as you say. 120 * 25 dollars less 120 * ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

سماور 🗣️سَمُ وار 💠 Tighten it, so it can't get loose. Pull. . . tie a knot. Not too tight or the wood will come off. What a shelter! It's wond ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

SYNs: - take someone for an idiot - play someone for a fool/sucker احمق یا خر فرض کردن کسی 🚨توجه: بجای fool سایر اسم ها با معنی مشابه هم میشه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

- درست کردن چای - چای دم کردن اصطلاح نزدیک با معنای مشابه: DRAW TEA and MAKE TEA Drawing tea means to steep it in the hot water so as to bring out ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

- دودستگی ایجاد کردن - دوبه هم زنی کردن - فتنه کردن - درگیری و دعوا به پا کردن - بهم ریختن اوضاع و شرایط - آشفته و مشوش شدن/کردن - به نتایج درخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

MAKE THE FEATHERS FLY ۱ - دودستگی ایجاد کردن - دوبه هم زنی کردن - فتنه کردن - درگیری و دعوا به پا کردن - بهم ریختن اوضاع و شرایط - آشفته و مشوش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

FUR WILL FLY ۱ - دودستگی ایجاد کردن - دوبه هم زنی کردن - فتنه کردن - درگیری و دعوا به پا کردن - بهم ریختن اوضاع و شرایط - آشفته و مشوش شدن/کردن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

MAKE THE DUST FLY ۱ - دودستگی ایجاد کردن - دوبه هم زنی کردن - فتنه کردن - درگیری و دعوا به پا کردن - بهم ریختن اوضاع و شرایط - آشفته و مشوش شدن/ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

MAKE THE FUR FLY ۱ - دودستگی ایجاد کردن - دوبه هم زنی کردن - فتنه کردن - درگیری و دعوا به پا کردن - بهم ریختن اوضاع و شرایط - آشفته و مشوش شدن/ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

- به پا کردن گرد و غبار مثلاً با جارو زدن - گرد و خاک هوا کردن 💠 Tighten it, so it can't get loose. Pull. . . tie a knot. Not too tight or the w ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

PLAY DUMB خود را به نادانی زدن - گُنگ بازی دراوردن - خود را به خنگی و ندانستن زدن - خود را به خریت زدن - خود را به نفهمی و حماقت زدن یه اصطلاح رایج ...

پیشنهاد
٨

YOU TAKE ME FOR AN IDIOT? منو احمق فرض کردی!! *don't take me for an idiot! منو احمق فرض نکن! فکر کردی من احمقم! یه اصطلاح مترادف و نزدیک ش: *play s ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

PLAY SOMEONE FOR A FOOL کسی رو خر فرض کردن *don't take me for a fool! منو احمق فرض نکن! فکر کردی من احمقم! یه اصطلاح مترادف و نزدیک ش: *YOU TAKE ME ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

YOU TAKE ME FOR A FOOL? منو احمق فرض کردی!! *don't take me for a fool! منو احمق فرض نکن! فکر کردی من احمقم! یه اصطلاح مترادف و نزدیک ش: *play someo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

معنای آبادیس: ( گره یا گیره و غیره ) باز شدن - شل شدن - وا آمدن 💠 Tighten it, so it can't get loose. Pull. . . tie a knot. Not too tight or the ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

[COLLOCATION] گره زدن یه اصطلاح دیگه میشه: tie the knot [INFORMAL] ازدواج کردن SYN: get married 💠 Tighten it, so it can't get loose. Pull. . . ti ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

[COLLOCATION] ( به نوعی میشه ) وا شدن - شل شدن 💠 Tighten it, so it can't get loose. Pull. . . tie a knot. Not too tight or the wood will come of ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

[VERB] past simple and past participle of CATCH در اینجا به معنی: گیر کردن - Capturing or taking possession of things. 💠 It had it repaired, it r ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

- دل و جرأت انجام کاری داشتن - وجودش داشتن - ( به نوعی میشه ) عُرضه انجام کاری داشتن - جَنَم و جُربُزه داشتن HAVE THE GUTS ( TO DO SOMETHING ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مرتکب گناه شدن - گناه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

[INFORMAL] اینجا چقدر آت - آشغالِ! عجب بساطیه! یه اصطلاح دیگه که داریم: *be a mess* [informal] if someone is a mess, they look dirty and untidy, or ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

💠 You wanted to see me? Why? I've got to know your name. It's Adele. So, you're the one. Why? Nothing. How do you know my name? Having fun, kids ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

- تو همونی که ( دنبالشن/میگن/می خوام/. . . ) - پس خودتونید که . . . 💠 You wanted to see me? Why? I've got to know your name. It's Adele. So, y ...

پیشنهاد
٢

( رسمی ) اینجوری به نفع شماست ( محاوره ) اینجوری برات بهتره 💠 Doing what? Only work in my office. No, Boss. On the contrary I need those jobs to ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

SIMILAR: stay awhile مدتی بمون یکمی بمون *Awhile versus A While* The adverb awhile ( one word ) means for a short time. The noun phrase a while ( t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

* شبیه ( شباهت ظاهری دو شخص ) * مشابه * همان ( مقدار یا اندازه ) - exactly like - someone or something that is exactly like ( another person or t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشتری جور کردن - جمع کردن مشتری - مشتری اوردن - مشتری گیر آوردن - مشتری دست و پا کردن 💠 Doing what? Only work in my office. No, Boss. On the contr ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

*be a waste of time/money/effort etc* to be not worth the time, money etc that you use because there is little or no result اتلاف وقته وقت هدر دادنه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

[PHRASE] ( اتفاقاً ) برعکس، . . . DEFINITION: You use on the contrary when you have just said or implied that something is not true and are going ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

[ADJECTIVE] comparative: craftier superlative: craftiest این صفت تو primary meaning ش بار معنایی منفی داره؛ حقه باز - نقشه ریز زیرک و آب زیرکاه - حیل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

[INFORMAL] ۱ ) لو دادن - خبرچینی کردن - چغلی کردن - خبر کشی کردن - ( به نوعی میشه ) زیر آب زنی کردن SYN: drain - زیر آب کسی را زدن ۲ ) اثر کردن بر ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

DEFINITION: A black market is any market where the exchange of goods and services takes place in order to facilitate the transaction of illegal goods ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پایین شهر اون پایین - مایین اینا ( مثلاً حومه جنوبی شهر ) 💠 What do you do? All sorts of things. Like what? At noon I sell left - over rice on ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کار ت چیه؟ درآمد ت از کجاست؟ شغل ت چیه؟ EXPLANATION: There are many ways to inquire about a person's occupation, and the word "what" figures into j ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

( در مسلک🙂 مشروب خوری ) برو بالا - به سلامتی بده تو خندق بلا 💠 It's not as easy as you think. A drink? No thank you, Boss. Haven't tried befor ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قبلاً امتحان نکردی اینو. . . ؟ قبلاً اینو تست نکردی. . . ؟ قبل از این، این تجربه نداشتی. . . ؟ 💠 It's not as easy as you think. A drink? No thank ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

[VERB] ۱ ) تاکید کردن - موردتأکید قرار دادن 💠 Israel isolated as UN security council demands immediate ceasefire in Gaza . . . Israeli PM cancels Wh ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

[ADJECTIVE] با تأخیر - از موقع گذشته - دیرتر از موقع - دیر شده 💠 Israel isolated as UN security council demands immediate ceasefire in Gaza . . . T ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یهویی و بصورت هیجانی و احساسی شروع به کف زدن و تشویق کردن BREAK OUT IN APPLAUSE 💠 The room is filled with men in suits and women in beautiful dres ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یهویی و بصورت هیجانی و احساسی شروع به کف زدن و تشویق کردن BREAK INTO APPLAUSE You can use it when you want to express a sudden and enthusiastic app ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

( رسمی ) هر چی که امر بفرمایید - هر جور که مایلید ( محاوره ) هر جور که مایلی - هر جور که دلت میخواد SYNs: - as you like - as you please 💠 Sit ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یه جورایی میشه: pickle store مغازه ترشی فروشی