storeroom

/ˈstɔːrˌruːm//ˈstɔːruːm/

معنی: انبار، مخزن، انبار کالا
معانی دیگر: انباری، پستو، صندوق خانه، انبار خانگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a storage room for inventory, supplies, or equipment.

جمله های نمونه

1. the white cat moused in the storeroom
گربه ی سفید در انبار موش می گرفت.

2. A security guard surprised the burglars in the storeroom.
[ترجمه 😊😎😛😝💜😉] یک نگهبان امنیتی سارقان را در انبارغافلگیر کرد
|
[ترجمه گوگل]یک نگهبان سارقان را در انبار غافلگیر کرد
[ترجمه ترگمان]یک نگهبان امنیتی، دزدها را در انبار غافلگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ten minutes later she reappeared from the storeroom holding the paint.
[ترجمه گوگل]ده دقیقه بعد او دوباره از انبار ظاهر شد و رنگ را نگه داشت
[ترجمه ترگمان]ده دقیقه بعد از انبار بیرون آمد و نقاشی را در دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He did sometimes stay in the storeroom and check the day's accounts.
[ترجمه گوگل]او گاهی اوقات در انبار می ماند و حساب های روز را بررسی می کرد
[ترجمه ترگمان]او گاهی در انبار می ماند و حساب روز را چک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She turned and went into a storeroom and returned with a large cucumber.
[ترجمه گوگل]برگشت و به انباری رفت و با یک خیار بزرگ برگشت
[ترجمه ترگمان]برگشت و به انبار رفت و با یک خیار بزرگ برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Across the hall in a crowded storeroom not much bigger than an average-size office, 3other plastic-wrapped caskets are stacked.
[ترجمه گوگل]در سراسر سالن در یک انبار شلوغ که خیلی بزرگتر از یک دفتر متوسط ​​نیست، 3 تابوت پلاستیکی دیگر روی هم چیده شده اند
[ترجمه ترگمان]در آن سوی راهرو در یک انبار شلوغ که بزرگ تر از یک دفتر متوسط نبود، سه تابوت پلاستیکی دیگر پوشیده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He ran downstairs and saw the storeroom was on fire.
[ترجمه گوگل]او به طبقه پایین دوید و دید که انبار آتش گرفته است
[ترجمه ترگمان]به طبقه پایین دوید و دید که انبار آتش گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One morning an employee walked into the storeroom, and there was old Francis.
[ترجمه گوگل]یک روز صبح کارمندی وارد انبار شد و فرانسیس پیر آنجا بود
[ترجمه ترگمان]یک روز صبح یکی از کارمندان به انبار رفت و فرانسوا پیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When open, the garage is an unsightly storeroom.
[ترجمه گوگل]وقتی باز است، گاراژ یک انبار ناخوشایند است
[ترجمه ترگمان]وقتی که باز شد، گاراژ یه انبار unsightly
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They're kept for scholars in a storeroom.
[ترجمه گوگل]آنها برای علما در یک انبار نگهداری می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای دانشوران در یک انبار نگهداری می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The storeroom held the trunks and other household stuff.
[ترجمه گوگل]انبار صندوق عقب و سایر وسایل خانه را نگه می داشت
[ترجمه ترگمان]انبار وسایل و وسایل خانه را نگه داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They decided to turn the shelter into a storeroom.
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند پناهگاه را به انباری تبدیل کنند
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتند به انبار پناه ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Morrison stepped discreetly into a small storeroom where Chief Torpedoman Darrell Garrett greeted him with a paper cup filled with gilley, a fiery red liquid.
[ترجمه گوگل]موریسون با احتیاط وارد یک انبار کوچک شد، جایی که رئیس تورپیدومان دارل گرت با یک فنجان کاغذی پر از گیلی، مایع قرمز آتشین، از او استقبال کرد
[ترجمه ترگمان]موریسون با احتیاط به یک انبار کوچک که در آن رئیس بزرگ Torpedoman بود قدم گذاشت و با یک فنجان چای که پر از gilley بود، یک مایع سرخ آتشین به او خوشامد گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He returned to the storeroom and closed the door after him.
[ترجمه گوگل]به انبار برگشت و در را به دنبال خود بست
[ترجمه ترگمان]به انبار بازگشت و در را پشت سرش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The storeroom was choked with furniture.
[ترجمه گوگل]انباری از اثاثیه خفه شده بود
[ترجمه ترگمان]انبار پر از اسباب و اثاث بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انبار (اسم)
lodge, store, agglomeration, tender, seraglio, cellar, storeroom, storehouse, repository, arsenal, garner, depot, sluice, repertory, clearing house, depository, thesaurus, entrepot, stockroom, godown

مخزن (اسم)
store, reservoir, storeroom, storehouse, repository, pool, cache, warehouse, depot, tank, storage, repertory, fount, magazine, watering place, depository, fountain, stank, wareroom

انبار کالا (اسم)
storeroom, storehouse, warehouse, storage, entrepot, stockroom, wareroom

تخصصی

[عمران و معماری] جای انبار کردن
[ریاضیات] انبار، انبار کالا، مخزن

انگلیسی به انگلیسی

• room in which goods and materials are stored
a store-room is a room in which you keep things until they are needed.

پیشنهاد کاربران

۱ ) انبار - انبار کالا
۲ ) انباری
ALTERNATIVE: store - room
MEANING:
- a room in which items are stored.
- a room where goods are kept until they are needed
- A storeroom is a room in which you keep things until they are needed.
...
[مشاهده متن کامل]

- a room or space for the storing of goods or supplies
- a room for keeping things in while they are not being used
- a room in which things that are not being used can be kept
💠 . . . a storeroom filled with massive old furniture covered with dust.
💠 A messenger brought this to the store room.
Now they're sending warnings!
What's happening doc?
Nothing, just drive!
They must wait to set up 856 committees meetings and other rubbish.
If we rely on them, we'll have to wait until Dooms day.
Two years on this project and it's not enough.
They need another century.
What can we do?
We must do it ourselves.
See that Schmidt doesn't put the rubbish back.
Alright, don't worry.
Call me if you need me.
اینو یه نامه رسون اورد دم انبار، گفتم شاید لازمش داشته باشید.
نفهمیدم. . حالا دیگه واسه من نامه میدن!
چی شده آقای دکتر؟
هیچی، همش حرف حرف حرف!
باید صبر کرد، باید ۸۵۶ تا جلسه و کمیسیون و کوفت و زهرمار دیگه بذارن.
ما اگه بخوایم به امید اینا بشینیم، باید تا قیام قیامت صبر کنیم.
دو ساله که دارن رو این طرح کار میکنن، هنوز بسه شون نیست.
اونوقت صد سال دیگه هم احتیاج دارن!
آقای دکتر تکلیف چیه، چیکار باید کرد؟
ما باید خودمون به فکر کار خودمون باشیم.
تو فقط مواظب باش که یه وقت این اشمیت این آت و آشغالا رو دو مرتبه نچپونه تو انبار.
چشم، خاطرتون جمع باشه.
اگه طوری شد به من تلفن بزن، فهمیدی.
چشم حتماً بهتون تلفن میزنم، چشم.

انبارک
از نظر من میشه انباری.
انباری یا اتاق انبار
اتاق جمع آوری وسایل
انباری

بپرس