تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

کیسه کانگورو Kangaroos carry their young in pouches

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

e. g Kangaroos carry their young in pouches

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بردن، حمل کردن e. g. Will you be able to carry all the shopping back home on your bike?

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

بردن، حمل کردن Rubbish left on the beach during the day is carried away ( = removed ) at night by the tide

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

e. g. Police think that the body was carried down the river ( = was transported by the flow of the river )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

e. g. The Brooklyn Bridge carries traffic across the East River from Brooklyn to Manhattan

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

e. g. We only had a small suitcase, so we were able to carry it onto the plane ما فقط یه چمدون کوچیک ( همراه ) داشتیم، لذا تونستیم/اجازه پیدا کردیم ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

e. g. She carried her tired child upstairs to bed

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

۱ ) ترک کردن ۲ ) بیرون بردن از Robson injured his leg in the second half of the match and had to be carried off در نیمه دوم مسابقه رابسون پاش آسیب دی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

استادیوم The show was filmed live at the Arena اون show بصورت زنده تو اون استادیوم فیلمبرداری شد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

فیلم برداری کردن، فیلم برداشتن از The show was filmed live at the Arena اون show بصورت زنده تو اون استادیوم فیلمبرداری شد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

۱ ) حاوی بودن ( رادیو و تلویزیون و روزنامه و غیره ) ، ارائه دادن ( جزو برنامه /برنامه ها ) e. g. The trial was carried live on a Chicago radio stat ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

e. g. The game will be televised live this evening

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

verb پخش کردن ( توسط رادیو و تلویزیون ) The show will air live on June 10 اون نمایش دهم ماه June بصورت زنده پخش میشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

رئیس Later we'll talk live with the former New York police commissioner بعداً یه گفتگو بصورت زنده با رئیس پلیس نیویورک خواهیم داشت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

adverb بصورت زنده 1 ) Three great local bands will be playing live 2 ) We'll be reporting live from Beijing

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

e. g. Pollution is still very much a live issue ( ​of interest or importance at the present time )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

🔰دستاویز The Natanz attack wasn’t designed to make Iran’s leaders think the U. S. was negotiating in bad faith, but rather to give more ammunition ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

e. g. It was the first interview I'd done in front of a live audience ( = with people watching )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

گیرایی، افسون the magic of a live performance

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

[NOUN] ✔️ محتوا ( خبری ) e. g. a live video feed ▪️▪️▪️ [VERB] ✔️ غذا دادن - تغذیه کردن/دادن - خواربار تامین کردن - سیر کردن - خوردن - خوراک داد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

e. g. a live report from our correspondent in Jerusalem

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

خبرنگار ( رادیو - تلویزیون، روزنامه و غیره ) a live report from our correspondent in Jerusalem

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

e. g. You're looking at live pictures from a Las Vegas courtroom شما دارید تصاویر زنده رو از صحن یک دادگاه در شهر وگاس می بینید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

e. g. We saw a real live rattlesnake! ما یه مار زنگی زنده ی واقعی دیدیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

( شدیدا ) سرزنش کردن 1 ) Robert De Niro trial: Actor says he ‘berated’ ex - employee, called her names . . . The second day of Robert De Niro‘s cou ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

۱ ) دوباره مسئول کردن کسی برای انجام کاری ۲ ) دوباره دادن ( کار، سمت و غیره ) ، گذاشتن ، نهادن ( گماردن ) e. g. An aide for House Speaker Nancy Pel ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Meaning Formal ✅expressed as though something is a fact but without giving any proof ✅used when something is said to be true but has not been proved ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشاجره، دعوا و مرافعه Greene responded that Bush was lying, and posted a video allegedly showing the altercation CNBC. com@

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

زندگی کردن با شادی خوشحالی و خیال راحت بدور از مشکل و دردسر e. g. He planned to retire early and then lead the life of Riley اون آقا تو برنامه ش دار ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

e. g. The two crooks had been living the life of Riley اون دو تا کلاهبردار شاد و شنگول و آسوده خاطر بدون هیچ مشکلی چند وقته در حال زندگی اند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بخاطر ماندن، در یادها زنده ماندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

e. g They'll have enough money to live comfortably اونا اینقدری پول داشتن که در راحتی و آسایش کامل زندگی کنن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

e. g. Tonight she felt like living dangerously امشب احساس می کرد زندگی ش تو خطره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

e. g. They lived frugally off a diet of beans and lentils اونها صرفه جویانه گذران زندگی می کردند با خوردن لوبیا و عدسی جات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

e. g. 1 ) They lived frugally off a diet of beans and lentils اونها صرفه جویانه زندگی می کردند با خوردن لوبیا و عدسی جات 2 ) Lentils do not require ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

e. g. They lived frugally off a diet of beans and lentils اونها صرفه جویانه زندگی می کردند با خوردن لوبیا و عدسی جات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

She tried to live vicariously through her children اون زن سعی داشت که از طریق بچه هایش زندگی کند ( زندگی کردن بچه هایش را ادامه زندگی خودش می دانست )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

e. g. He's now living a life of luxury in Australia در حال حاضر اون یه زندگی مجلل داره تو استرالیا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

صلح آمیز، بی سر و صدا و در صلح و صفا e. g. She lived a very peaceful life

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

e. g. All she wanted was to get married and live happily ever after تمام چیزی که اون دختر میخواست این بود که ازدواج کند و از اون به بعد با خوشحالی زن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

✅توازن - همدلی to live in fear/peace/harmony ⭐⭐⭐ ✅ ( اندیشه، سلیقه و احساس و غیره ) یکدلی، همدلی ?Do you have many close friends I have only one ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

e. g. I absolutely could not live without my cell phone!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

e. g. Women live longer than men in general زنها بیشتر از مردا زندگی می کنن/زنده می مونن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

e. g. You can live there quite cheaply می تونید خیلی ارزون اونجا زندگی کنید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

e. g. They live in a society that is among the most liberal in Western Europe اونا تو ییکی از آزادترین جوامع اروپا زندگی میکنن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

e. g. people living in rural areas

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

She lives quite near here اون کاملاً نزدیک اینجا زندگی میکنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

She's lived at this same address for four years اون خانم/زن چهار ساله که تو همین آدرس زندگی میکنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

I'm not going to live here permanently ۱ ) من نمی خوام بطور دائم اینجا زندگی کنم ۲ ) من نمی خوام واسه همیشه اینجا زندگی کنم