پیشنهادهای ebi (١,٤٣٠)
شماره گذاری ، شماره دهی ، شماره بندی کُددهی ، کدبندی
همکار بنیان گذار ، بنیان گذار همکار کمک بنیان گذار
به پیش رفتن ، جلو رفتن سپری شدن ، گذر شدن ، در گذر بودن ، سِیْر شدن دنبال شدن ، ادامه یافتن
یاری
پیوند
بازآوری [نظامی] خشاب گذاری ، باز خشاب گذاری ، خشاب گذاری دوباره
خط راهه
پیوسته انگاری
برهم افتادگی
وا شُدن ، واجُفتیدن ، واجُفت شدن
چهارپایه
گام پیمایش ، دوره پیمایش
بزرگ دندان
تاریخ نابهنجاری تاریخ نابهنگامی ، نابهنگامی تاریخی زمان بیگانگی ، بیگانگی با زمان زمان نابهنجاری ، نابهنجاری زمانی زمان پریشی ، زمان پریشانی ، پریشان ...
بازنگاشت
باری ، به هر روی
تاریک ورزی
[دزدگیر خودرو] جابجایی بازدار ، بازدارنده جابجایی حرکت بازدار ، بازدارنده حرکت
آتش انداز آتش مزاج
سال آموزشی ، سال تحصیلی برای نمونه fifth grade به معنی سال پنجم آموزشی ، سال پنجم تحصیلی
بلند بُرد
مُنادی
گسترش ، افزایش
نگاه یواشکی
ریزان ، فرو ریزان ، اُفتان ، فرو اُفتان ، فرو کِشان رو به پایین ، رو به سرنگونی
فرو افتادن ، بَر افتادن ، وَر افتادن سرنگون شدن واژگون شدن
[رایانه] خراب ، خارج از دسترس ، از دسترس خارج ، خارج از مدار ، از مدار خارج
شارژی ، شارژپذیر ، شارژ شونده
رو زانو ، رو زانویی ، رو پا ، رو پایی
[ضرب المثل] عجله باعث خرابی می شود ، عجله باعث خرابکاری می شود
شادی ، لذت
پایِش ، بازرسی ، نظارت
به نمایش گذاری ، برجسته سازی ، برجسته نمایی پیش بَری ، پیش رانی ، پیش اندازی
ریزش ، اُفت ، فرو افت
بَر لبه ، در مرز [فناوری] پیشرفته ، بسیار پیشرفته ، نوین ، جلودار ، پیشرو ، پیشتاز ، پیشگام ، پیشاهنگ
رو به پیشرفت ، پیش رونده
کنار گذاشتن/نهادن/افکندن وا نهادن
بی کم وکاست تمام عیار
[حالت دستوری] وایستا! ، به ایست!
شادمانی ، سرخوشی ، پایکوبی ، دست افشانی
کاربرد نادرست/نابجا/بد استفاده بی مورد
به خیال اینکه ، با خیال اینکه به این خیال که ، با این خیال که به گمان اینکه ، با گمان اینکه به این گمان که ، با این گمان که
راننده ، سرنشین [در ترکیب] - ران ، - سوار برای نمونه ghost rider به معنی روح سوار ، روح ران
سوزان ، زبانه کِشان ، شعله کُنان
[در ترکیب] - نما برای نمونه barometer به معنی فشارنما
جا ، انباره ، ظرف ، مخزن پخش کننده ، رساننده [در ترکیب] - ریز ، - رسان ، - پخش کُن ، - فِرِست برای نمونه water dispenser به معنی آب ریز یا آب پخش ...
هماهنگ ، هماهنگی همخوان ، همخوانی سازگار ، سازگاری جفت وجور ، جفت وجوری هماورد ، هماوردی همتایابی ( کردن ) ، همتا یافتن [در حالت مقایسه دو یا چند شخ ...
سَرِه فراز
[سیاست] دسته ، گروه ، گروه سیاسی ، فراکسیون
هِی ، هَمَش پُر ، پرشمار ، بسیار ، بَسی ، افزون ، زیاد پِیاپِی ، پیوسته ، پشت هم ، پشت سر هم ، همیشه ، همواره ، یکسره ، یکدم ، بی اَمان