پیشنهادهای عَجَمَندِه (٣,٧١٨)
سُرخیدن. سرخاندن چیزی.
نِگینیدن چیزی.
باطلیدن. باطلاندن چیزی.
رَقصضربیدن.
ماهگامیدن = راه رفتن روی ماه. مانند مایکل جکسون رقصِ پا رفتن.
سُسماسیدن = گفتن سُس ماس بعد از تیکهیدن به کسی/ساختن کیلیپ های سس ماسی.
پیشبینیدن. پیشگوییدن.
آمادِهیدن. آمادهاندن کسی/چیزی/جایی .
سوختن. سوزاندن. جزاندن کسی. جِزغالهیدن. جِزغالهاندن چیزی.
پژواکیدن.
پژواکیدن. طنیناَنداختن/طنیناندازیدن.
پژپژیدن.
بوسیدن. روبوسیدن. ماچیدن.
ماچیدن.
اِرسالیدن.
یاوریدن به کسی.
صَرفیدن.
وِردیدن = ورد گفتن.
امیدیدن = امید داشتن امیداندن به کسی = امید دادن.
هَمیدن چیزی. شلاقیدن کسی.
نامزدیدن. نامزداندن.
تَصمیمیدن.
جَوابیدن.
نَمازیدن.
شُخمیدن جایی.
عذاداریدن.
قُدسیدن چیزی/کسی.
توپُراندن چیزی با چیزی.
قانِعیدن. قانعاندن کسی.
کَلکَلیدن با کسی. کلکلاندن کسی با کسی.
غُنچِهیدن . غُنچِهاندن.
در زبان عامیانه، به معنی تَک انداختن
قدم زدن.
غافلگیریدن از چیزی. سورپرایزیدن از چیزی. غافلگیراندن کسی با چیزی. سورپرایزاندن کسی با چیزی.
پدریدن برای کسی.
مادریدن برای کسی. = مادری کردن برای کسی.
خیشومینیدن.
بُمبارانیدن جایی.
مالهکشیدن.
اگر "برساخت" برای "construction" باشه، اونموقع "وابرساختن" برای "deconstruct" درسته.
جاروییدن جایی . روبیدن جایی . روفتن جایی. اگر اشتباه نکنم. روفتن و روبیدن یکی استند.
ازدایش صحیح نیست. کارواژه آن "اَزدینیدن" بوده که مانند "آگاهینیدن" که به "آگاهانیدن" ترادیسیده شده، باید ازدانیدن بشه. و از اندانیدن "ازدانش" می گیر ...
اَزدانیدُن. کارواژه آن "اَزدینیدن" بوده که مانند "آگاهینیدن" که به "آگاهانیدن" ترادیسیده شده، باید ازدانیدن بشه.
البته اَزداییدن درست نیست. کارواژه آن "اَزدینیدن" بوده که مانند "آگاهینیدن" که به "آگاهانیدن" ترادیسیده شده، باید به اَزدانیدن" تبدلیل بشه.
به صورت عربی درآوردن.
خارجیدن از جایی. خازجاندن چیزی/کسی از جایی.
اَندَریدن به جایی. واردیدن به جایی.
البته وارداندن بهتر است برای import. واریدن برای enter درخور تر است.
هَکیدن.
بازیکار = کسی که بازی های رایانه ایی رو به صورت حرفه ایی - در حد یک پیشه و حِرفه - بازی می کند.