پیشنهادهای عَجَمَندِه (٣,٧٣٦)
روزمرگیِ شدید که به مرگ تشبیه شده. از ساخته های شاهین نجفی در آهنگ "بواسیر"
مرتیکه و زنیکه را می شود گفت تلفظ دگرسانِ واژگان مردکه و زنکه اَستند. ولی جالب اینجا است که ما نمی گوییم دختریکه و یا پسریکه. شاید بدین دلیل که این " ...
هوییدن = هُو کردن.
جستُجوییدن در آبادیس. جست و جو کردن واژه در آبادیس.
تابلوییدَن. تابلو کردن فیلم.
ورقلمبیدن. ورقلمباندن چیزی. آماسیدن. آماساندن چیزی. آماهیدن آماهاندن چیزی . وَرَمیدن. ورماندن چیزی. پُفیدن. پُفاندن چیزی. ور/برجستن، ور/برجَ ...
رویِ ران = روران.
واپاشیدن ( در فیزیک )
کَژه = مغلطه کردن کژهیدن/کژستن/کژهش کردن/کژست کردن = مغلطه کردن کژستار/کژهگو/کژهنده/کژهشگر/کژهگر/کژهکار/کژهبند/کژهساز/کژهزن/= مغلطه کن کژهیک = مغا ...
دختر ( معمولی ) دخت ( ادبی ) دُخ/دُخی ( خودمونی )
گُروژه = گروهِ واژه
فاکیدن. م. ن = فاکیدی ما رو. دست از سرِ کچلمون وردار .
تَنامیزی. تنامیزِش. تنامیزیدن.
بَراَرجیدَن.
چوقیدَن. کارواژه ای عامیانه که به چِم چاق کردن ( قلیان، گُل و. . . . . ) بکار می رود.
بازیکار = کسی که بازی های رایانه ایی رو به صورت حرفه ایی - در حد یک پیشه و حِرفه - بازی می کند.
بزرگمهر لقمان واژه "پرمانه" را پیشنَهیدَند.
افسردن.
فرجاد، به نظر می آید که دیسه ایِ آوایی دیگری از واژه یِ فرزاد باشد. دگشتِ آوایِ "ز" و "ج" در فارسی عادی است.
خوراک = چیزی که خورده می شود. پزاک = چیزی که پخته می شود. بَلعاک = چیزی که بعلیده می شود. نوشاک = چیزی که نوشیده می شود. آشاماک = چیزی که آشامیده ...
ارضاییدن کسی. خشنودیدن. خشنوداندن کسی.
درودی دیگر. نگرش شما بسیار درست و ستودنی است و من می کوشم تا در پینشهاد های دیگر، نگرش شما را درنظر بگیرم. سپاس از وقتی که گذاشتید. واقعا برای من ...
گیتی = universe جهان = world کیهان = cosmos
اَنجام به چمِ "to do" بسیار امروزه رواجیده است، و همچنین خیلی سودمند و نیازیده، پس نمی توان گفت که نباید بدین معنی بکار رود. ما برای پایاناندنِ کار ...
حشرناک = آنچه می حشراند.
پالایگری آلایگیری
وَسافکریدن. وسااندیشیدن. بیشافکریدن. بیشااندیشیدن.
گلوپایِش. [گلو ( چیزی گرد = ball ) ، پا ( اندامی از بدن = foot ) ، یش ( نشانه مصدر ) ] *پایش هم به "پا" اشاره می کنه و هم به معنی "پاییدن" که می شود ...
تا =مامنند ( همتا، بیتا، یکتا ) وا = پیشوندِ نَفیَنده. پاد = پیشوندِ نَفیَنده. واتا = متفاوت واتایی = تفاوت پادتا = متفاوت پادتایی = تفاوت
نَفَسیدن = to breathe
1 ) لوسیدن = لوس شدن ۱. ۱ ) لوساندن = لوس کردن 2 ) لوئیدن = لو دادن فیلم. 3 ) خرابیدن
مُدواژه. بابواژه. روزواژه.
دگریدن و دگراندن برای تغییر پیدا کردن و تغییر دادن بهتر است. To change. To alter. ترادیسیدن و ترادیساندن، و دگردیسیدن و دگردیساندن برای تبدیل شدن و ...
سِیطَریدَن بر کسی.
اخذیدن. گرفتن
فِرزپزاک = فرز پز اک ( چیزی که زود پخته می شود )
فرزپُخت.
اَدبیدن = ادب شدن. آموختن. اَدَباندن = ادب کردن. آموزاندن.
بیخه/فرگان/بن/سربن/آبشخور/
Universe گیتی Multiverse چَنداگیتی/چندگیتی Cosmos کیهان/کائنات World جهان/دنیا Existence هستی Sphere سپهر Earth زمین
کروچکروچیدن. کروچیدن. کلوچیدن. کرچکرچیدن. قرچقرچیدن. قرچقورچیدن.
دیگری غم شادی. دیگری غم شاد = کسی که از غمِ دیگران می شادَد.
تنجیدن. تنگیدن.
پرماسیدن.
سوتیدن.
آتم ( آلت تناسلی مرد )
دَرِپیتی = شوخی با واژه سلبریتی.
دُویوژ = ازدواج دُویوژیدن/دیوژش کردن/دیوژ کردن = ازدواج کردن وادُیوژ = طلاق وادویوژیدن = طلاق گرفتن دُیوژا = متاهل بی یوژا = مجرد وادیوژا = مط ...
حضوریدن در جایی. شرکتیدن . . . . . . . . رفتن به جایی.
خَطخَطیدن.