پیشنهاد‌های عَجَمَندِه (٣,٧٣٦)

بازدید
٥٤٧
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جستُجوییدن در آبادیس. جست و جو کردن واژه در آبادیس.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

To decay ( in Physics )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

واپاشیدن ( در فیزیک )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-١٥

بَحثیدن. م. ث بحثیدن باید بدون درگیری لفظی و مغلطه کردن انجام بگیرد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بَحثیدن. م. ث بحثیدن باید بدون درگیری لفظی و مغلطه کردن انجام بگیرد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دَستگیریدن م. ث پس از اینکه او را دستگیریدند، به زندان رجایی شهر بُردند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زومیدن. To zoom م. ث در گوشی های سامسونگ، هرچه بیشتر می زومی، کیفیت عکس بدتر می شه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دلبستن. م. ث به کسی بِدِلبَند که وقتی می بینتت، قند تو دلش آب بشه.

پیشنهاد
٠

ساختن کارواژه/فعل های نو. م. ث آیا این نوکارواژهیدن ها سودی برای زبان فارسی دارد؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ساختن کارواژه/فعل های نو. م. ث آیا این نوکارواژهیدن ها سودی برای زبان فارسی دارد؟ از نوکارواژهیدن، نوکارواژستن ساخته شده. مانند : کاهیدن = کاستن خ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ساختن کارواژه/فعل های نو. م. ث آیا این نوکارواژهیدن ها سودی برای زبان فارسی دارد؟ از نوکارواژهیدن، نوکارواژستن ساخته شده. مانند : کاهیدن = کاستن خ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساختن کارواژه/فعل های نو. م. ث آیا این نوکارواژهیدن ها سودی برای زبان فارسی دارد؟ از نوکارواژهیدن، نوکارواژستن ساخته شده. مانند : کاهیدن = کاستن خ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

باعث شرمیدن. باعث خجالت کشیدن و شرمیدن کسی شدن. م . ث اون اتفاقی که افتاد، چیزی نیست که من رو بِشَرمونه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پژوهیدن. to Investigate. از پژوهیدن ساخته شده ؛ مانند : خواهیدن = خواستن کاهیدن = کاستن پژوهیدن = پَژوستن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

To parrot. طوطی وار حرف کسی را تکرار کردند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-٣٨

قُطبیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

To polarize

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسبیدن = کسب کردن. م. ث کسبیدن این مقام را به شما و خانواده گرامیتان شادباش می گوییم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

کسبیدن = کسب کردن. م. ث کسبیدن این مقام را به شما و خانواده گرامیتان شادباش می گوییم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

دوبرابریدن = to double م. ث شرایط جوریه که حتی اگر حقوق مارو بِدوبرابرند، باز هم هشتمون گِروی نُهمونه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دوبرابریدن = to double م. ث شرایط جوریه که حتی اگر حقوق مارو بِدوبرابرند، باز هم هشتمون گِروی نُهمونه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

ترجمه کردن. To translate. م. ث اگر میخواهید این متن را برایتان بِتَرجُمَم، بایدمبلغی را بِپیشپَردازید.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دُشنامیدن. To insult م. ث دمشنامیدن به بقیه، فقط باعث خشماندن آن ها می شود و کاری را دوا نمیکند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دُشنامیدن. م. ث دمشنامیدن به بقیه، فقط باعث خشماندن آن ها می شود و کاری دوا نمیکند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شاد شدن. To become happy. خوشحالی کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شاد کردن. شادوندن ( عامیانه ) م. ث دلقک گفت :《کاره من، شادوندن بچه هاست》

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

طبخیدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ژرفیدن = عمیق تر شدن. م. ث بر اثر زلزله، این گودال ها همگی ژرفیدند و بزرگ تر شدند. ژرفاندن = ژرف کردن. م. ث ژرفاندن رابطه زناشویی، از طریق مهرورز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ژرفیدن = عمیق تر شدن. م. ث بر اثر زلزله، این گودال ها همگی ژرفیدند و بزرگ تر شدند. ژرفاندن = ژرف کردن. م. ث ژرفاندن رابطه زناشویی، از طریق مهرورز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ژرفاندن = ژرف کردن. م. ث ژرفاندن رابطه زناشویی، از طریق مهرورزی و محبت رخ می دهد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بعد از ساعت ها پَرسِهیدَن توی جنگل، بلاخره به آبادی رسیدیم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

غرقیدن = غرق شدن م. ث هر روز، دمِ غروب، می غرقم توی دریای اندیشه هام. غرقاندن = غرق کردن. م. ث سنگینی وزن او بود که او را غرقاند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

غرقیدن = غرق شدن م. ث هر روز، دمِ غروب، می غرقم توی دریای اندیشه هام.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

To make s. b/s. th drown غرقاندن = غرق کردن. م. ث سنگینی وزن او بود که او را غرقاند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آمیریکاینیدن. م. ث اگر طرح این فرآورده را بیامریکاینیم، اون وقت فروشش دوبرابر خواهد شد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

To neologize. واژه نو ساختن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تلنباریدن. م. ث این ها رو روی هم اینطوری نَتَلنبار.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تلنباریدن. م. ث این ها رو روی هم اینطوری نَتَلنبار.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلنباریدن. م. ث این ها رو روی هم اینطوری نَتَلنبار.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساختن واژه نو . ساخته شده از نوواژهیدن، مانند : کاهیدن = کاستن خواهیدن = خواستن نواژهیدن = نوواژستن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

چُریدن ( از چُر لری ) شاشیدن جیشیدن بولیدن ( از بول عربی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جیش کردن. شاشیدن. To piss. To make wee wee.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشپیشیدن = گربه را صدا کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

کِهگیریدن/کهگرفتن ( از "کِه" به معنای "کمتر، پایین تر، کوچکتر" و گرفتن ) = کسی را دست کم گرفتن. کم تر از آن چیزی که شخص است او رو پنداشتن. م. ث کُش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-١٣

اَبرگرفتن = ( از "اَبَر" به معنای" بالا" و گرفتن ) کسی را دست بالا گرفتن. کسی را بیشتر از آن چیزی که است پنداشتن. م. ث اگر پیش از مسابقه، حریف خودت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

لافیدن. بُلُفیدن. قُپییدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قُپی آمدن. م. ث کارش فقط اینه که گنده گوزی کنه ک بقُپیهِ.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نااُمیدیدن = ناامید شدن. م. ث آدم واقعا می ناامیده وقتی میبینه چه کسانی دارند این کشور رو اداره می کنند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناامیداندن = ناامید کردن م. ث هیچ چیزی نمیتونه منو بِناامیدونه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یاسیدن = ناامیدیدن. ( از یاَءس عربی ) م. ث یاسیدن هیچ سودی برای تو نداره.