پیشنهادهای عَجَمَندِه (٣,٧٣٦)
جستُجوییدن در آبادیس. جست و جو کردن واژه در آبادیس.
To decay ( in Physics )
واپاشیدن ( در فیزیک )
بَحثیدن. م. ث بحثیدن باید بدون درگیری لفظی و مغلطه کردن انجام بگیرد.
بَحثیدن. م. ث بحثیدن باید بدون درگیری لفظی و مغلطه کردن انجام بگیرد.
دَستگیریدن م. ث پس از اینکه او را دستگیریدند، به زندان رجایی شهر بُردند.
زومیدن. To zoom م. ث در گوشی های سامسونگ، هرچه بیشتر می زومی، کیفیت عکس بدتر می شه.
دلبستن. م. ث به کسی بِدِلبَند که وقتی می بینتت، قند تو دلش آب بشه.
ساختن کارواژه/فعل های نو. م. ث آیا این نوکارواژهیدن ها سودی برای زبان فارسی دارد؟
ساختن کارواژه/فعل های نو. م. ث آیا این نوکارواژهیدن ها سودی برای زبان فارسی دارد؟ از نوکارواژهیدن، نوکارواژستن ساخته شده. مانند : کاهیدن = کاستن خ ...
ساختن کارواژه/فعل های نو. م. ث آیا این نوکارواژهیدن ها سودی برای زبان فارسی دارد؟ از نوکارواژهیدن، نوکارواژستن ساخته شده. مانند : کاهیدن = کاستن خ ...
ساختن کارواژه/فعل های نو. م. ث آیا این نوکارواژهیدن ها سودی برای زبان فارسی دارد؟ از نوکارواژهیدن، نوکارواژستن ساخته شده. مانند : کاهیدن = کاستن خ ...
باعث شرمیدن. باعث خجالت کشیدن و شرمیدن کسی شدن. م . ث اون اتفاقی که افتاد، چیزی نیست که من رو بِشَرمونه.
پژوهیدن. to Investigate. از پژوهیدن ساخته شده ؛ مانند : خواهیدن = خواستن کاهیدن = کاستن پژوهیدن = پَژوستن
To parrot. طوطی وار حرف کسی را تکرار کردند.
قُطبیدن
To polarize
کسبیدن = کسب کردن. م. ث کسبیدن این مقام را به شما و خانواده گرامیتان شادباش می گوییم.
کسبیدن = کسب کردن. م. ث کسبیدن این مقام را به شما و خانواده گرامیتان شادباش می گوییم.
دوبرابریدن = to double م. ث شرایط جوریه که حتی اگر حقوق مارو بِدوبرابرند، باز هم هشتمون گِروی نُهمونه.
دوبرابریدن = to double م. ث شرایط جوریه که حتی اگر حقوق مارو بِدوبرابرند، باز هم هشتمون گِروی نُهمونه.
ترجمه کردن. To translate. م. ث اگر میخواهید این متن را برایتان بِتَرجُمَم، بایدمبلغی را بِپیشپَردازید.
دُشنامیدن. To insult م. ث دمشنامیدن به بقیه، فقط باعث خشماندن آن ها می شود و کاری را دوا نمیکند.
دُشنامیدن. م. ث دمشنامیدن به بقیه، فقط باعث خشماندن آن ها می شود و کاری دوا نمیکند.
شاد شدن. To become happy. خوشحالی کردن.
شاد کردن. شادوندن ( عامیانه ) م. ث دلقک گفت :《کاره من، شادوندن بچه هاست》
طبخیدن.
ژرفیدن = عمیق تر شدن. م. ث بر اثر زلزله، این گودال ها همگی ژرفیدند و بزرگ تر شدند. ژرفاندن = ژرف کردن. م. ث ژرفاندن رابطه زناشویی، از طریق مهرورز ...
ژرفیدن = عمیق تر شدن. م. ث بر اثر زلزله، این گودال ها همگی ژرفیدند و بزرگ تر شدند. ژرفاندن = ژرف کردن. م. ث ژرفاندن رابطه زناشویی، از طریق مهرورز ...
ژرفاندن = ژرف کردن. م. ث ژرفاندن رابطه زناشویی، از طریق مهرورزی و محبت رخ می دهد.
بعد از ساعت ها پَرسِهیدَن توی جنگل، بلاخره به آبادی رسیدیم.
غرقیدن = غرق شدن م. ث هر روز، دمِ غروب، می غرقم توی دریای اندیشه هام. غرقاندن = غرق کردن. م. ث سنگینی وزن او بود که او را غرقاند.
غرقیدن = غرق شدن م. ث هر روز، دمِ غروب، می غرقم توی دریای اندیشه هام.
To make s. b/s. th drown غرقاندن = غرق کردن. م. ث سنگینی وزن او بود که او را غرقاند.
آمیریکاینیدن. م. ث اگر طرح این فرآورده را بیامریکاینیم، اون وقت فروشش دوبرابر خواهد شد.
To neologize. واژه نو ساختن.
تلنباریدن. م. ث این ها رو روی هم اینطوری نَتَلنبار.
تلنباریدن. م. ث این ها رو روی هم اینطوری نَتَلنبار.
تلنباریدن. م. ث این ها رو روی هم اینطوری نَتَلنبار.
ساختن واژه نو . ساخته شده از نوواژهیدن، مانند : کاهیدن = کاستن خواهیدن = خواستن نواژهیدن = نوواژستن
چُریدن ( از چُر لری ) شاشیدن جیشیدن بولیدن ( از بول عربی )
جیش کردن. شاشیدن. To piss. To make wee wee.
پیشپیشیدن = گربه را صدا کردن.
کِهگیریدن/کهگرفتن ( از "کِه" به معنای "کمتر، پایین تر، کوچکتر" و گرفتن ) = کسی را دست کم گرفتن. کم تر از آن چیزی که شخص است او رو پنداشتن. م. ث کُش ...
اَبرگرفتن = ( از "اَبَر" به معنای" بالا" و گرفتن ) کسی را دست بالا گرفتن. کسی را بیشتر از آن چیزی که است پنداشتن. م. ث اگر پیش از مسابقه، حریف خودت ...
لافیدن. بُلُفیدن. قُپییدن.
قُپی آمدن. م. ث کارش فقط اینه که گنده گوزی کنه ک بقُپیهِ.
نااُمیدیدن = ناامید شدن. م. ث آدم واقعا می ناامیده وقتی میبینه چه کسانی دارند این کشور رو اداره می کنند.
ناامیداندن = ناامید کردن م. ث هیچ چیزی نمیتونه منو بِناامیدونه.
یاسیدن = ناامیدیدن. ( از یاَءس عربی ) م. ث یاسیدن هیچ سودی برای تو نداره.