پیشنهادهای عَجَمَندِه (٣,٧١٨)
انتخابیدن برگزیدن گزیدن
گوشیدن
سمعیدن. شنیدن. گوشیدن.
نشانیدن چیزی/کسی به چیزی/کسی م. ث باید به آن ها بِنِشانیم که می توانیم از پس مشکلاتم بربیایم.
واریزیدن پول واریختن پول حوالهیدن پول
واریزیدن/واریختن To wire money.
رایانگر. To compute = رایانیدن Computer = رایانگر
سِهبراریدن . م. ث اگر ۲۶۴۵۸ را بِسِهبرابریم، چه عددی بدست می آید؟
پُریدن = to fill
تیرهیدن تیرهاندن تاریکیدن تاریکاندن
سفیدیدن سفیداندن
چامهیدن شعریدن
بوقیدن. بوقبوقیدن.
شِر و وِر گرفتن. شِرُوِریدَن.
نیایش کردن. دعاییدن. دعا کردن. To pray.
دعا کردن. To pray.
خَلط کردن. ۲ چیز را با هم مخلوط کردن. ۲ چیز را به اشتباه یکی یا همسان گرفتن.
آفریدن/to create
خلقیدن
خلقیدن
پدافندیدن
To defend
To fight in a war against s. b/s. th
سلام کردن. To say hello
پوروا - - / از برساخته های استاد ملایری.
Redden. قرمز شدن
سیاه کردن. To blacken
قِرمِزیدَن = قرمز شدن.
سیاهاندن = سیاه کردن. م. ث پوستِ گردو دست رو می سیاهونه .
سوراخ شدن
سوراخ کردن
شبیه و مانند چیزی. پسوند. م. ث His behaviour is child - like رفتارش بچه - طوره.
- like به عنوان پسوند : - - طور/ - - گونه
لایکیدن
آفریقاینیدن
Africanize
فارسی کردن. م. ث واژگان بیگانه را، بر اساس راژمان آواییک زبان فارسی، باید بفارسینیم.
قارقاریدن.
بعبعیدن = بع بع کردن
باعث دیونگی کسی شدن. کسی را ک. سخل کردن
دویوانه شدن/ک. سخل شدن.
Rapper
رپ کردن. To rap
رَپَنده/رَپگَر/رپَکار/رَپوَر
رَپیدَن = رَپ کردن. م. ث رفیقامون ، بعد از مدرسه، توی پارک می رَپیدند.
بَسافَراوردن = بیشتر از حد تولید کردن. م. ث دلیل فاسد شدن این محصول ها این است که کارخانه "X" بَسافَراوَرید.
بساتولید کردن.
تولید کردن.
به عنوان پیشوند "بَسا - - "
لَمس کردن چیزی یا شخصی . م. ث مواد سمی را نباید بِلَمسیم زیرا خطر مرگ بر اثر لمسیدن آن ها وجود دارد.