پیشنهادهای بهرام (٨٨٩)
بال، بالبان، کناردار، کناربان ( در ورزش فوتبال )
نان درست این شهر دیولان است و هم اکنون باشندگان آن، این شهر را دیولان می خوانند. دیو به چم خدا لان به چم سرزمین دیولان به چم سرزمین خدا
چاماورد چامه آورد چامه ( شعر ) و آورد ( مسابقه )
چیده
سبزستان
گرماد گرم کوته نوشت خشکاد ( قاره ) در بسیاری از نوشته ها گفته شده است که از واژه یونانی آفریکه ( aphrike ) به چم همیشه گرم گرفته شده است. همانگونه ...
خاوَراد به چم خشکاد ( قاره ) آسیا خاور کوته نوشت خشکاد ( قاره ) آسیا برگرفته از واژه "Ἀσία’ " از یونان باستان است. در آغاز از آن برای نامیدن به کنار ...
برچینش
پادرَخشک رَخشک به چم الکترون
همگُنجی والانس به چم گنجایش است
گنجایش
بهاکاهی ( کاستن بها )
رایگان ( مجانی ) وچرگر ( فتوادهنده ) . وچر به چم فتوا است
یک راست
آستان گرد گردش گرداگرد آستان
هزارار کوته نوشت هزارهزار
نایا ( به چم منفی )
فرنگ
برآیگاه جای برامدن ( طلوع کردن )
تنایش، تنودن
تناییده، تنوده مجسم به چم جسم یافته ( تن یافته ) به گونه انگار ین راستین است. از این رو این واژه ها می توانند در خور باشند
دیرباور، سخت باور شکاک به چم بسیار شک کننده است از این رو این واژه ها می توانند در خور باشند
ناییده نایا ( منفی ) نایش ( نفی )
هایا هایش ( اثبات ) نایش ( نفی ) نایا ( منفی ) ناییده ( منتفی )
هایش هایا ( مثبت ) نایا ( منفی ) نایش ( نفی ) ناییده ( منتفی )
همسان آوری
افروزه
دربرگیرندگی
دربرگرفته
ترایی
دودلی افکنی
پایمال سازی
فرابانگی، فراسدایی، فراسدا، فرابانگ
جانباختگاه
سرپرستی
رایشگان
هم ستیزی
هم ستیزی
گفتوری
دیدوری
آشکارگفت، روشن گفت
روشن گویی، آشکارگویی
در پرده، با پرده، پس پرده در بسیاری نگارش ها هر یک از این چم ها به جای ضمنی به کار رفته است
رگ سفتی
دنباله داری
ناماوازه ( در هنر ) ناماوازه کوته شده نام آوازه میتواند به جای تخلص برای نام هنری که هنرمندان بری خود برمیگزینند به کار برده شود.
ستایچامه ( در چکامه ) ستای بن واژه ستایش و چکامه به چم چکامه. از این رو چکامه ای که به ستایش میپردازد را می توان ستایچامه نامید.
سردمایه مبرد مایه ای است که در سردکن ها به کار برده می شود از این رو واژه سردمایه میتواند درخور آن باشد
گرمسیر ( برای سرزمین ها )
سردسازی