پیشنهادهای بهرام (٩٠٠)
ساتراپی ساتراپ به چم فرماندار ساتراپی است
چندگزینه ای در زمینه آزمون تستی
واجامه وا پیشوند گشاد برای جامه میتواند برای جلباب به چم جامه گشاد درخور باشد
ناسازی
ناساز
انگار، گویا، ناگزیر، ناچار در جاهای گوناگون میتوان هر یک از واژه های پیشنهادشده را به جای لابد به کار برد.
در هوده
نشان شهرت به چم نام خانوادگی که هم اکنون در برخی نگارش ها و جاها کاربرد دارد
کاهین به چم کم شده، کاهش یافته
هم آمیزی
بیشین بیشینه برای ماکسیمم و بیشین برای ماکسیمال میتواند درخور باشد
مرزین اکسترمم از واژه لاتین Extermus به چم بیرونی ترین است. اکسترمم به چم چیزی است که در پایان بوده یا به واپسین مرز خود رسیده باشد. همچنین به چم گذر ...
ویژک مختصه به چم هَمنِه ( مولفه ) در هندسه و رایش ( ریاضی )
ویژک مختصه به چم مولفه ( هَمنِه ) در هندسه
ویژه سازی
گردمان
تراکنج هم اکنون در برخی نگارش ها دیده میشود
پاک انگاری
آگاهانه
گواه خواهی
دورداشت
خودکامی
کامخواه
کامخواهی
گزارش
کرنش
خون تباه
تباه پذیر مهدور بر وزن مفعول مانند مهدورالدم
پاره ای به چم جزئی در رایش ( ریاضی ) . هم اکنون به جای عبارت مشتق جزئی از مشتق پاره ای بهره گرفته می شود
هومن هو به چم نیک و من به چم منش
پیش کشی
پروا
راست پنداری
زیباگرایی
زندگر
خودسپاری
ناهمبُری ( در رایش )
هم گریز
همپایا
نیک پیشینه
بدپیشینه
رهاگر
روابر خواه
روابر خواهی
روابر
سامه بر خواه
داتکُشی دات به چم قانون و کشتن به چم جان ستاندن. از این رو آساکُشی به چم جان ستاندن از راه قانون میتواند واژه درخوری برای این تاوانگیری سنگدلانه باشد
رواگ گر
رواگا
بریده بریده