پیشنهادهای بهرام (٨٨٩)
مرزین اکسترمم از واژه لاتین Extermus به چم بیرونی ترین است. اکسترمم به چم چیزی است که در پایان بوده یا به واپسین مرز خود رسیده باشد. همچنین به چم گذر ...
ویژک مختصه به چم هَمنِه ( مولفه ) در هندسه و رایش ( ریاضی )
ویژک مختصه به چم مولفه ( هَمنِه ) در هندسه
ویژه سازی
گردمان
تراکنج هم اکنون در برخی نگارش ها دیده میشود
پاک انگاری
آگاهانه
گواه خواهی
دورداشت
خودکامی
کامخواه
کامخواهی
گزارش
کرنش
خون تباه
تباه پذیر مهدور بر وزن مفعول مانند مهدورالدم
پاره ای به چم جزئی در رایش ( ریاضی ) . هم اکنون به جای عبارت مشتق جزئی از مشتق پاره ای بهره گرفته می شود
هومن هو به چم نیک و من به چم منش
پیش کشی
پروا
راست پنداری
زیباگرایی
زندگر
خودسپاری
ناهمبُری ( در رایش )
هم گریز
همپایا
نیک پیشینه
بدپیشینه
رهاگر
روابر خواه
روابر خواهی
روابر
سامه بر خواه
داتکُشی دات به چم قانون و کشتن به چم جان ستاندن. از این رو آساکُشی به چم جان ستاندن از راه قانون میتواند واژه درخوری برای این تاوانگیری سنگدلانه باشد
رواگ گر
رواگا
پایا ( در زمینه بها )
بریده بریده
خوریستان این واژه هم اکنون در برخی نگارش ها دیده می شود
هموگار این واژه هم اکنون در برخی نگارش ها دیده می شود
پهناب
بازآیشی تناوبی همان پریودیک است که واژه بازآیشی میتواند درخور آن باشد
بازآیش تناوب همان period است که واژه بازآیش میتواند درخور آن باشد
بازآیند متناوب همان پریودیک است که واژه بازآیند میتواند درخور آن باشد
همراستایی
همسنگ
همراسته همسو نمیتواند واژه درخوری باشد. زیرا متوازی میتواند ناهمسو نیز باشد
نیمراسه