پیشنهادهای عاطفه موسوی (٤,٤٤٦)
بستن بند کفش v بند دار adj
clad
Luck was with me
sated
دست دادن ، مثلا یه احساسی بهم دست داد A sense of satiety came over him
اینقد بخو ی که سیر بشی
Platter
bland
ظاهرا، از قرار معلوم، اونطور که به نظر میرسه
Wisp
seductive enticing
hobble
rhyme or reason
Stumble
Tumble Trip
Level
زمین هموار ، زمین مسطح
مجموعه ی پله ها
Olfactory. adj بویایی Olfactories . N اندام های بویایی
precarious
inordinate ( Adj )
بیش از حد افراطی
Jut out
perfunctory
Pale در مورد جاندار Discolored در مورد بی جان
Be in the offing در شرف وقوع بودن
suggestive Tempting
مرتب کردن
supple
املای درست این کلمه shear wall است دیوار برشی تعریف: دیواری که در سطح صفحۀ خود، نیروهای جانبی ناشی از اثر باد یا زلزله را تحمل کند
گوش های خود را تیز کردن
صدای به هم پیوسته ، لاینقطع
دچار حالت تهوع کردن
uninspired
غیر جذاب
بایگانی کردن
Tap away at keyboard
fragmentary
fragmentary
Post
within reach
Hole up
Crummy
Pocket flask
cityscape
seascape
cityscape
رگه دار
Let up
Let up