olfactory

/olˈfæktəri//ɒlˈfæktəri/

معنی: حس بویایی، حس شامه، وابسته بحس بویایی
معانی دیگر: وابسته به بویایی یا شامه، بویشی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, concerning, or stimulating the perception of smells.
اسم ( noun )
حالات: olfactories
مشتقات: olfactorily (adv.)
(1) تعریف: (usu. pl.) a part or parts of the body involved in smelling.

(2) تعریف: either of the two chief nerves involved in smelling.

جمله های نمونه

1. This olfactory sense develops in the womb.
[ترجمه گوگل]این حس بویایی در رحم رشد می کند
[ترجمه ترگمان]این حس بویایی در رحم رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Similarly, the plasma membrane of olfactory cells seems to have an InsP 3 -sensitive calcium channel.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، به نظر می رسد غشای پلاسمایی سلول های بویایی دارای یک کانال کلسیم حساس به InsP 3 است
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، به نظر می رسد غشا پلاسما از سلول های بویایی یک کانال کلسیم حساس ۳ - حساس داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What olfactory sense is logic endowed with that it sniffs out and runs to ground the hidden nature of things?
[ترجمه گوگل]منطق چه حس بویایی دارد که بو می کشد و می دود تا ماهیت پنهان اشیاء را زمین گیر کند؟
[ترجمه ترگمان]چه حس بویایی منطقی است که آن را بو می کشد و اجرا می کند تا ماهیت پنهان هر چیز را به زمین بکشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The entire region is an olfactory overload of pungent fruit.
[ترجمه گوگل]کل منطقه یک بار بیش از حد بویایی از میوه های تند است
[ترجمه ترگمان]کل منطقه پر از بوی بویایی of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The forked tongue is linked to olfactory organs.
[ترجمه گوگل]زبان چنگالی به اندام های بویایی مرتبط است
[ترجمه ترگمان]زبان چنگال دار به اندام های بویایی متصل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The olfactory hypothesis has not been confirmed either.
[ترجمه گوگل]فرضیه بویایی نیز تایید نشده است
[ترجمه ترگمان]فرضیه بویایی هم تایید نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The temporal responsiveness of insect olfactory organs is truly remarkable.
[ترجمه گوگل]واکنش زمانی اندام های بویایی حشرات واقعاً قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]واکنش پذیری زمانی اندام های بویایی حشرات حقیقتا قابل توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Accessory olfactory bulb and vomeronasal organ of root vole is sexually dimorphic.
[ترجمه گوگل]پیاز بویایی جانبی و اندام وومرونازال ول ریشه از نظر جنسی دوشکلی است
[ترجمه ترگمان]حباب بویایی Accessory و عضو vomeronasal ریشه vole از نظر جنسی dimorphic جنسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To provide image anatomy basis of the olfactory fovea for the anterior basicranial surgery.
[ترجمه گوگل]برای ارائه اساس آناتومی تصویر از سوراخ بویایی برای جراحی پایه رانال قدامی
[ترجمه ترگمان]برای فراهم آوردن پایه آناتومی تصویر از fovea بویایی برای جراحی basicranial قدامی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do olfactory ensheathing cells exhibit unique migratory or axonal growth - promoting after spinal cord injury in rats?
[ترجمه گوگل]آیا سلول های پوشش دهنده بویایی رشد مهاجرتی یا آکسونی منحصر به فردی را نشان می دهند - که پس از آسیب نخاعی در موش صحرایی تقویت می شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا سلول های ensheathing بویایی migratory و یا axonal رشد را پس از آسیب طناب نخاعی در موش های صحرایی از خود نشان می دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The testing of olfactory threshold can be standardized scientifically and quantitatively by using standard olfactory liquids.
[ترجمه گوگل]با استفاده از مایعات استاندارد بویایی می توان آزمایش آستانه بویایی را از نظر علمی و کمی استاندارد کرد
[ترجمه ترگمان]آزمون آستانه بویایی را می توان به صورت علمی و بصورت کمی با استفاده از مایعات با مزه استاندارد، استاندارد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Olfactory ensheathing cells originate from the olfactory placode. It is glial cell wrapping around olfactory nerve, and can keep neurogenesis throughout the lifetime.
[ترجمه گوگل]سلول های پوشش دهنده بویایی از پلاکد بویایی منشا می گیرند این سلول گلیال است که در اطراف عصب بویایی پیچیده شده است و می تواند نوروژنز را در طول عمر حفظ کند
[ترجمه ترگمان]سلول های ensheathing از دستگاه بویایی نشات می گیرند آن سلول گلیال در اطراف عصب بویایی است و می تواند neurogenesis را در طول عمر نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conclusion The fiber of olfactory bulb project to the homonymy piriform cortex.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری فیبر پیاز بویایی به قشر پیریفورم همنام می‌رود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری تاروپود پروژه حباب بویایی به قشر مخ piriform
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Conclu-sion:Cell proliferation and neurogenesis in the olfactory bulb decrease with the age increase of the adult mice, which may be related to the decrease of odor discrimination in the aged.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: تکثیر سلولی و نوروژنز در پیاز بویایی با افزایش سن موش‌های بالغ کاهش می‌یابد که ممکن است با کاهش بویایی در افراد مسن مرتبط باشد
[ترجمه ترگمان]conclu: تکثیر سلولی و neurogenesis در حباب بویایی کاهش سن موش ها بالغ را کاهش می دهد، که ممکن است مربوط به کاهش تبعیض بوی در میان سال باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حس بویایی (اسم)
olfactory

حس شامه (اسم)
olfactory

وابسته بحس بویایی (صفت)
olfactory

انگلیسی به انگلیسی

• sense of smell; olfactory organ
related to sense of smell
olfactory means concerned with the sense of smell; a technical term in biology.

پیشنهاد کاربران

بپرس