پیشنهادهای عاطفه موسوی (٤,٤٤٦)
engrossed
engrossed
Dismissal
نگه داشتن، حفظ کردن ، زنده نگه داشتن تحمل کردن تامین کردن ، حمایت کردن متحمل شدن, مبتلا شدن ( بیماری و . . . ) undergo
هوس زودگذر ، هوس لحظه ای
attire
در نقش فعل: ماندن. ساکن شدن ، ساکن کردن, زندگی کردن در نقش اسم : کلبه ، خانه، مسافرخانه ، اقامتگاه
lounge suits are normal business suits. It’s just a fancy name for what you usually wear when you’ve got an important meeting, a wedding, a christeni ...
partake
partake
گلچین، برگزیده adj فرد گلچین کننده n
dust sheet
dust sheet
virtue
virtue
give it a go
set about
ساکن شدن ، خانه ساختن
اشتباه مقصر
dismissal
با این مضمون . . .
to the effect that
سفر، سفر اکتشافی
قطعه ی موسیقی رویایی، نقاشی منظره ی شب
دستگاه ضبط ، ضبط ماشین و . .
Jam
قهوه خونه
مدادشمعی
brawny
ulterior
offbeat
Bend
foreboding Premonition
به دل برات شدگی
زندانی کردن
dirge
جدا کردن، کندن مثال: Snap off the ends of string beans
snatch away
به جاهای مختلف رفتن و سر زدن معمولا پشت سر هم
Spirit
hard - on
so much so that
as the saying goes
In sync
Seal stamp Rubber stamp
Intellectually challenged
لذت بردن از ، هیجان زده شدن از
گستاخ ، وقیح
مشکوک و نا مطمئن
دراز کردن دست و برداشتن چیزی از پایین