پیشنهادهای عاطفه موسوی (٤,٤٥٠)
Guttering chute
Revive
be of the opinion that عقیده داشتن به اینکه معتقد بودن به اینکه
انجام وظیفه
Jolly pleased
گوشه گیر و خجالتی
Forward
heed
Was in evidence
I'm occupied at present
Care to
take pride in
اتفاق افتادن افتادن افتادن برای . . . ( کسی )
مسئول محتمل مستعد
آچمز کردن
observant
I suppose I think
کرایه ظاهر شدن رفتار کردن عمل کردن
digress
digress
Blight
کسی را به یاد کسی یا چیزی انداختن
Impress upon
Nuance
take steps
بی ادبی ، نا مناسب بودن
Electric light
Doesn't agree with me
آدم اهل اروپا به جز بریتانیا
Pit
flourish
تخمیر تخمیر کردن به آرامی تغییر دادن
ادعا شده
1. پیش رفتن ، حرکت کردن 2. ادامه دادن 3. پرداختن ( به کاری )
ترسناک
درونی adj بخش درو نی n
Heinous
شگفت انگیز
Unflattering
Proceed
لازم، ضروری
لازم داشتن
duly
be on leave
در مرخصی بودن
industrialist
valet
Latter
Prime
Family tree pedigree