تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مجذوب کردن، فریفته کردن، افسون کردن، جادو کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

جان بخش و روح افزا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

ممتد، یکسره، پایدار، ادامه دار، پیوسته، لاینقطع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دگرجنسیتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

- قابل توجه، برجسته ( موضوعی که نمیشه نادیده اش گرفت ) very great; felt or experienced very strongly - اساسی، عمیق

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

1. معذب 2. آشفته، پریشان، دلواپس، سراسیمه، ناآرام، نگران If you are uncomfortable, you are slightly worried or embarrassed, and not relaxed and con ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نامربوط، بی ربط not related, or not having any clear purpose or pattern disconnected thoughts: افکار نامربوط ( آشفته، بی سروته )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در کمین/مترصد/چشم به راه/در انتظار/آماده ی چیزی بودن to see what might happen in the future and take action to prepare for it

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

ماجرا - غوغا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

هراس افکن If you describe someone or something as intimidating, you mean that they are frightening and make people lose confidence

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

مسیر حرفه ای، مسیر زندگی فرد ( از نظر شغلی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

تبحر و سرآمدی برتری و سرآمدی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

معترض و بهانه گیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

prestige قدر و مرتبه شأن و منزلت حرمت و احترام the respect and value that somebody/something has because of their social position, or what they hav ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اعتبار و مقبولیت خوش نامی the quality that somebody/something has that makes people believe or trust them

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

گیرایی حالت مخصوص در سیمای شخص که دیگران را مجذوب سازد، جذابیت، فریبندگی If you say that someone has presence, you mean that they impress people by ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پرحاصل پرثمر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نامعقول و غیرواقع بینانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حس احتیاج و تمنا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بلندهمت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به بازی گرفتن، دست کاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

عاشق پیشه و بااحساس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

( کاربرد قدیمی ) : ( مرد ) شهوت ران ( in the past ) a man, especially a rich and fashionable one, who was thought to have low moral standards, for ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

خودخواه، خودبین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اهل عمل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( آدم ) معقول و سنجیده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

خودنما - خودنمایانه grandiose humility: تواضع خودنمایانه ( ریاکارانه ) grandiose victim: قربانیِ خودنما

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خصومت، کینه توزی، دشمنی، عناد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اقتدار، مرجعیت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

سازوکار، رَویه، روند، روال ( بررسی نحوه تعامل میان اجزاء )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ندای درونی و رسالت زندگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

خشنودی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

والا، باشکوه، متعالی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

چوب لای چرخ گذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

خودبزرگ پنداری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

قوت قلب دهنده، تسلی بخش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

نادر کمیاب استثنا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

خود - پیش بَرَنده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

خود - پیش بَرَنده