invigorating

/ˌɪnˈvɪɡəˌretɪŋ//ɪnˈvɪɡəreɪtɪŋ/

(verb transitive) نیرو بخش، مقوی، قوت دهنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: giving or causing a feeling of being filled with energy or strength.

- I thought the morning hike would tire me out, but it was actually quite invigorating.
[ترجمه گوگل] فکر می کردم پیاده روی صبحگاهی مرا خسته می کند، اما در واقع بسیار نیروبخش بود
[ترجمه ترگمان] فکر می کردم صبح پیاده روی منو خسته میکنه اما اون واقعا نیروبخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the fresh morning air was invigorating
هوای تازه ی بامدادی نیرو بخش بود.

2. The breeze was cool, brisk and invigorating.
[ترجمه گوگل]نسیم خنک، تند و نیروبخش بود
[ترجمه ترگمان]نسیمی خنک، چابک و نیروبخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They are looking into ways of invigorating the department.
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال راه هایی برای تقویت بخش هستند
[ترجمه ترگمان] اونا دنبال راه هایی هستن که به این سازمان نفوذ کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Which was invigorating, but required no actual effort on our part.
[ترجمه گوگل]که نیروبخش بود، اما نیازی به تلاش واقعی از طرف ما نداشت
[ترجمه ترگمان]این واقعا نیروبخش بود اما نیازی به تلاش واقعی در قسمت ما نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But I found it a brave, invigorating and highly theatrical experience-unlike the local critics, who have savaged Stein.
[ترجمه گوگل]اما من آن را تجربه‌ای شجاعانه، نیروبخش و به شدت تئاتری یافتم - برخلاف منتقدان محلی که استاین را وحشی کردند
[ترجمه ترگمان]اما من آن را یک تجربه شجاعانه، نیروبخش و بسیار تئاتری یافتم - برخلاف منتقدان محلی که به آستین (اشتاین)حمله کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After an invigorating gaze at the rushing rivers, I returned to the Mickey Mice.
[ترجمه گوگل]پس از نگاهی نیروبخش به رودخانه های خروشان، به سمت میکی موش ها برگشتم
[ترجمه ترگمان]بعد از یک نگاه نیروبخش بر رودخانه های rushing، به طرف میکی Mice برگشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This invigorating start to the day ended with a cold shower, and by 0730 a substantial breakfast had been polished off.
[ترجمه گوگل]این شروع نشاط آور روز با یک دوش آب سرد به پایان رسید و تا ساعت 0730 صبحانه قابل توجهی به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]این خاصیت نیروبخش روز به روز با یک حمام سرد تمام شد، و با ۰۷۳۰ یک صبحانه قابل توجه، صیقل داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This offered its occupants seventy-two square feet of invigorating repose on a mattress stuffed with the tail hair of leading stallions.
[ترجمه گوگل]این به سرنشینانش هفتاد و دو فوت مربع آرامشی نیروبخش بر روی تشکی پر از موهای دم اسب های نر پیشرو می داد
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد، ساکنان هفتاد و دو متر مربع مربع را به تشک تعارف کردند که روی تشکی که با موهای دم دار آویخته بود استراحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Invigorating because it brings you in direct contact with your money and your government.
[ترجمه گوگل]نشاط آور است زیرا شما را در تماس مستقیم با پول و دولت خود قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]به این دلیل که با پول و دولت خود ارتباط مستقیمی برقرار می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Those invigorating tramps across the springy heather merely whetted my appetite for more.
[ترجمه گوگل]آن ولگردهای نشاط آور در سراسر هدر فنری فقط اشتهای من را برای چیزهای بیشتر تحریک کردند
[ترجمه ترگمان]آن tramps invigorating که در خلنگ زار springy فقط اشتهای مرا بیشتر تحریک می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And what makes it such an invigorating saga is his ability to let his idiosyncratic Broadway denizens talk for themselves.
[ترجمه گوگل]و چیزی که آن را به چنین حماسه ای نیروبخش تبدیل می کند، توانایی او در این است که به ساکنان برادوی خاص خود اجازه می دهد خودشان صحبت کنند
[ترجمه ترگمان]و چیزی که باعث می شود چنین داستانی نیروبخش باشد، توانایی او در اجازه دادن به ساکنان idiosyncratic برادوی است که برای خودشان حرف بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Just over an hour of marvellously invigorating fiddling from some of the best traditional musicians in Ireland.
[ترجمه گوگل]بیش از یک ساعت کمانچه زدن شگفت انگیز از برخی از بهترین نوازندگان سنتی ایرلند
[ترجمه ترگمان]فقط بیش از یک ساعت از بهترین موسیقی دانان سنتی ایرلند لذت بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Method: The pharmacodynamics study was conducted in invigorating Yang of drosophila melanogaster, and rats, mice.
[ترجمه گوگل]روش: مطالعه فارماکودینامیک بر روی یانگ تقویت‌کننده مگس سرکه و موش‌های صحرایی، موش‌ها انجام شد
[ترجمه ترگمان]روش: مطالعه pharmacodynamics در تقویت Yang یانگ از drosophila melanogaster، موش ها، موش ها انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Academic exchanges: conducting design - related academic exchanges, invigorating academic ideas and raising the academic level of design.
[ترجمه گوگل]تبادلات آکادمیک: انجام طراحی - مبادلات دانشگاهی مرتبط، تقویت ایده های دانشگاهی و بالا بردن سطح علمی طراحی
[ترجمه ترگمان]مبادلات دانشگاهی: انجام مبادلات دانشگاهی مربوط به طراحی، تقویت ایده های آکادمیک و بالابردن سطح تحصیلی طراحی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• energizing, livening; arousing; strengthening; animating
something that is invigorating makes you feel more energetic.

پیشنهاد کاربران

بپرس