پیشنهاد‌های علیرضا بیگدلی (٧٤)

بازدید
١٦٢
تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واجب - - - در دین

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنی دقیقش به فارسی: Noun: کسی که بازارگرمی می کند Verb: بازارگرمی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

از اینا که سربازای اسرائیلی تنشون میکنن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیر کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فطرت ، ذات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

تسخیر ، فتح ، کنترل ( یک کشور )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

a person or organization responsible for keeping records or accounts

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مچ کسی رو گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

People who say "There's nowhere else on earth I'd rather be, " are content being where they are. They do not wish to be in any other place than where ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

[برنامه نویسی]محدود determinate loop حلقه ی محدود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

used to say that one is very surprised, pleased, or excited

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیش بردن ، موفق شدن ، پیشرفت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

متعجب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

فعال شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدیمی ، پیشین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

بزودی I will see you in a bit بزودی شما رو میبینم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

طبق معمول

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

صرف نظر از اینکه ، فارغ از اینکه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

کندن ، بریدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

a string conversion function that converts a sequence of character representing an integer into long int.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( کامپیوتر ) فهرستی از نویسه های قابل پذیرش در کامپیوتر یا وسیله ی ورودی و خروجی خاص

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

a machine with a keyboard used to cut holes or notches in punch cards

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

a typographical convention in which an initial capital is used for the first letter of a word forming the second element of a closed compound, e. g. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

An underscore, _, also called an underline, low line or low dash, is a line drawn under a segment of text

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

علامت لودینگ ♻️

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Construction crew تیم سازنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

The definition of aesthetic is being interested in how something looks and feels. An example of someone who is aesthetic might be an artist. adjective

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

سر و کار داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ادامه دادن ( از لحاظ زمان )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

همبستگی یافتن ، متحد شدن ، جور شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوشتیپ به نظر آمدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

تا اینجا ، تا الان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ی رزرو شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چند بار ( کم )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

قرار دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

software stack: The term Software Stack refers to the set of components that work together to support the execution of the application

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گسترده کردن ، توسعه، رشد، تکثیر، ترفیع دادن، توانگر کردن، تکثیر کردن، توسعه دادن، افزودن، زیاد کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از رده خارج شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

حالت ، شکل ، قیافه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بازگرداندن ( یک شرکت تجاری یا بخشی از آن که توی کشورهای متفاوتی قرار داشته به کشور اصلیش )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دقت کردن ، توجه کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

The Sorting Hat was a sentient magical hat at Hogwarts that determined which of the four school Houses each new student belonged most to. These four ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

فردی که تبهکارها رو گیر میندازه ، شکارچی تبهکار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوء برداشت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

همین روزاست که . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چِپانده شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدیمی This old - day stuff این وسیله ی قدیمی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فرم ثبت نام ( برای اقامت در یک هتل ، در یک سایت و . . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

آموزشی Clinic دوره آموزشی و تخصصی هم معنی میده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

جهش ( چند سال ، دقیقه . . . ) به جلو

١