پیشنهادهای علیرضاایرانیان (٦٤٩)
زادیشنیْه z�dishnih التماس، استدعا، استغاثه، دعا، زاری، تضرع.
زاتِنیتار z�tenit�r پدر و مادر، والدین
زاتَن z�tan زادن، زاییدن، به دنیا آوردن
زاتَک z�tak فرزند، اولاد، بچه، زاده شده
حجی وَ رِحجی. کسانی که فخر به این کند که سلسله اجداد ما همه حاجی بودند و رفتن مکّه را مایه اعتبار و افتخار کنند ولیکن به قدر خر عیسی هم کمال نفسانی و ...
نجیم و نجیم زاده. به اصطلاحات اصفهانی ها عموم شاهزادگان و نوّابهای صفوی و نادری و شاهرخی و ساداتی که فقط نسب را کمال دانند و به این جهت بر مردم مزیدت ...
یلْ کَسَن. سرهنگانِ پیرِ مُنحنی از توپخانه و قورخانه و غیره که از فرط هِرَم [=پیری] قوّه حرکت نداشته باشد لیکن هنوز به شرارتِ باطنی مقطور و منقمر باش ...
مویز پی سُک . زن هایی که صاحب قبیله یا عشیره و اقوام زیاد باشد و همه روزه از مال شوهرش آنها را مهمان کند و دایماً در تکلّفاتِ آمد و شد آنها باشد.
مترسک سرِ خربوزه. فرّاشان و گماشتگان جدیدی که مأمور کارهای بزرگ نمایند و ابداً بصیرت در انجام آن کار نداشته باشد
قُوزولی مُزولَی . معادل ریزه میزه. اطفالی که از بی مئوونگی[بی مئونتی] مادرشان کم شیر شوند و به بی شیری و سختی بزرگ شوند و همچنین بعد از رضاع و ایامِ ...
جبر تاریخی ( Determinism ) اعتقاد به این که تاریخ به وسیله ی جبر یا شرایطی غیر از انگیزه ها و آزادی های فردی شکل می گیرد، ممکن است سابقه در دیدگاه سن ...
زات سْپَرَم z�t sparam نام مَتیانی ( = کتابی ) است با 19000 واژه به زبان پهلوی که آن را زادسپرم، موبد سیرجانی در سده ی نهم ژانگاسی ( = میلادی ) نوش ...
زاتان z�t�n زاده شدگان
هُمرُک از قبیل مشهدی رحیم کَن کَن و هر کس به این نمره درآید و این شکل آدم را درجنمِ طیورش که ببری شکل هما را دارد و در عالم سَبُعی هیئت گرگ دارد. و ا ...
قوِلدِنگ صاحب هیکل و ریشی که به ناخوشی اُبنه مبتلا باشد.
آنکه لباس های خوب قیمتی زیاد دارد و می پوشد؛ لیکن از لباس هنر و معرفت و کمالات عاری باشد و در حقیقت آبرو را و شخصیت را فقط به لباس و اسباب های خوب دا ...
آنکه پاک نظر نباشد و به خانه بزرگانی که محرم است به هر کس برسد در خفیه بند کند خواه کنارِ بزم یا دالان و مبال باشد خواه دَمِ طویله یا حمّام یا گُلخن ...
رژیم کهن ( Ancien regime ) نظام قدیم فرانسه. این اصطلاح برای تشریح اوضاع سیاسی و اجتماعی فرانسه قبل از انقلاب کبیر ( ۱۷۸۹ م. ) یا دوران ابسلوتیسم به ...
یر واقعی ( Counter – factual ) فرض کردن امری بر مبنای آن چه در صورت عدم وجود یک علت کلیدی یا شرایط ویژه ممکن است رخ دهد و یا رخ ندهد و یا پی آمد رخدا ...
ناکرونیسم ( Anachronism ) خارج شدن از ادراک مبتنی بر تاریخ و معیارهای بیگانه با یک دوره یا فرهنگ. بیشتر کاربرد این واژه در مورد عدم رعایت اصل توالی ...
ابسلوتیسم ( Absolutism ) در نظر و عمل به معنای رهایی قدرت دولت از هر قید و شرطی است. این اصطلاح به ویژه مربوط به پادشاهان اروپایی از قرن شانزدهم تا ه ...
مکتب آنالیز . ( Annales School ) روی کردی است در مطالعات تاریخی، و نام آن ماخوذ است از سالنامه ای با عنوان Annales d'histories economique et sociale. ...
زابزِبا. z�bzeb� آفتاب، خورشید
خحّه قُلوچه زن های خنجرگذارِ بی باک که چند شوهر کرده باشند و شوهرها را عمداً سوزانده باشند و به هوای چند شوهر دیگر هم باشند.
کنایه به کسانی که همّتشان جز به مال اموات خوردن مقصور نیست بوی حلوا اگر از سمت جهنّم شنوند فی المثل تا درک الاسفل از آن شوق روند.
زَئینی گاو zaini g�v نام یکی از نیاکان زهاک ( نادرست: ضحاک )
zairich نام دیوی از پیروان اهریمن
شپش لحاف کُهنه کنایه به فرّاشان و عمله حضور و نقاره خانه و صندوق خانه و سایر بیوتات که با تمکّن مالی از کثرت حرص در سن پیری هم در دوندگی است و آسوده ...
کمختهیعنی ساله و کنایه به زن های سطبر پوستِ کُلُفت هیکلِ درشت اعضای پیر که مدّعی نزاکت شوند و شوهر نازک پوست طلب اند.
قُدِرمُه . دامادهای کلّه خرِ گُنده هیکلِ قوی بنیه که دچار عروس های کوچکِ ضعیف البنیه شوند.
شاقول یا ریسمان بنایی. metmar مطمر
فیس و افاده ی ناهنجار و مشمئز کننده.
قِرغُو یعنی قورتی و غرابهای اهل دهات را می گویند که به بستگی یکی از اهل شهر قباهای سجاف قصب و ملبوس خارج از زی رعیتی بپوشد.
دُو دُور فُوطک . اسباب های خوب نفیس فرنگی را عموماً و اسباب های خرّازی و ساعت های کار مکُب را گویند.
ذُقَره کنایه از اشخاصی که کُلجه و خرقه های سنجاب و خز را محض تعلّقْ سال های سال نگه دارد و هرساله دمش را نو کند و محض اظهار اعتبار بپوشد و بطونش هیچ ...
بزرگی که ملبوسش در میان عمله و اَکَله اش امتیازی نداشته باشد و این عمل را شکسته نفسی بداند.
بی بندوبار، بی نظم، قذر، لچر، نامرتب، نامنظم، ولنگار، یالانچی
شخصی که خرج کند و زحمت های زیاد کشد برای وصول به کاری و سودش را دیگری ببرد.
شُرْبُ الیهود . بزم شرابی که ملّا و مسائل ملّایی در آن باشد و صحبت خلافِ مناسبتِ آن مجلس در آنجا شود و روضه خوان و مدّاح و عزیمه خوان و تعزیه خوان در ...
صاحب منصب ها و صاحب لقب هایی که هنوز دست چپ و راست خود را نمی داند و از عالم خودش بیرون نرفته است مدّعی کارهای بزرگ می شود و آن منصب و لقب را از عظم ...
اصطلاحی قدیمی به پیش خدمت های پیرمرد شکیل که هنوز امید معشوق به خود دارد و به آقایی و به ناز و عاشق کشی های قدیمی سلوک کند و هر که از این نمره باشد.
تاتوله و تاطوله. شراب و مسکرات را و بُرْش را خصوصاً می گویند.
تاطوله که بصورت تاتوله هم نوشته میشود. شراب و مسکرات را و بُرْش را خصوصاً می گویند.
سخره خواص. هزّال و فحّاش را گویند که به فحش های عِرضی بخواهد مردمان را بخنداند.
تُف دیوار . کسی که به مجالس اعیان و کارگزاران دولت یا ملّت برود و در آنجا یارای ادای مطلب نکند و مسکوت عنه بنشیند و بدون عرض حاجت مراجعت کند.
یکی از آداب احترام به متوفی مخصوصاً به پدر، باز نگاه داشتن یقه تا چهلم او بود که در آن روز چهلم . یکی از بزرگترها یقه را بسته و تکمه می نمود.
همان چشم بندی است. علمی که با آن در تصورات مردم تصرف کنند، یعنی اشیاء و احوالی به نظر آنها رسانند که وجود نداشته باشد و مناظری به تصورشان آورند که خا ...
کنایه از ضرب المثلی است که متهمی را به جرمی نزد حاکم می برند. حاکم حکم می کند یا فلان مقدار پیاز یا فلان تعداد چوب بخورد یا فلان مبلغ پول بپردازد. مت ...
زیارتگاهی در شرق کوچه ی گذر لوطی صالح
آشفته، درهم و برهم و بی نظم و انظباط. بی قاعده.