چغلی

/Coqoli/

مترادف چغلی: شکایت، شکوه، شکوائیه، بدگویی، تضریب، سخن چینی، سعایت، نمامی، غیبت، گزارش

معنی انگلیسی:
complaint, tale - bearing

لغت نامه دهخدا

چغلی. [ چ ُ غ ُ ] ( حامص ) کارپنهان مردمان را بکسی گفتن. ( ناظم الاطباء ). عمل شخص چغل. ( از رشیدی ). سعایت. تضریب. خبردادن خطا و جرم کسی به بزرگتری. خبرچینی. نمامی. عمل بعضی از شاگردان دبستانها و دبیرستانها که خطاهای یکدیگر را به آموزگار یا دبیر اطلاع میدهند. و رجوع به چغل و چغل خوری و چغلی کردن شود. || غیبت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

عمل چغل. ۱ - سعایت تضریب سخن چینی نمامی. ۲ - غیبت . ۳ - شکایت از عمل کسی .

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) ۱ - سخن چینی کردن . ۲ - غیبت .

فرهنگ عمید

۱. سخن چینی، نمامی.
۲. شکایت.
* چغلی کردن: (مصدر لازم ) [عامیانه] گزارش دادن خبط و خطای کسی به شخص بالاتر از او یا شکایت کردن از عمل او.

مترادف ها

tale (اسم)
حساب، شرح، حکایت، داستان، جمع، چغلی، روایت، افسانه، قصه

denunciation (اسم)
اتهام، عیب جویی، شکایت، بد گویی، چغلی

delation (اسم)
تهمت، اتهام، چغلی، اسناد

rumble (اسم)
سر و صدا، شکایت، چغلی، غرولند، چیز پر سر و صدا

rumor (اسم)
شایعه، چغلی، چو

rumour (اسم)
شایعه، چغلی، چو

فارسی به عربی

حکایة

پیشنهاد کاربران

ریشه اصلی این کلمه به فضله پرندگان بر می گردد.
چغلی از ریشه چوغولوک یعنی غیبت گرفته شده
جغلی هم از جیغالیک یعنی تقلب کردن گرفته شده
هر دو ترکی می باشند
با تشکر

بپرس