پیشنهاد‌های علی اکبر منصوری (١,٣٠٦)

بازدید
٢,٠٠٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

طبقه اشراف ، از ما بهترون

پیشنهاد
٤

Come what may

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیوانه محض، کاملا دیوانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

من هم نمی دونم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیچ خوردن و رد شدن، لایی کشیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

لایی کشیدن ( در رانندگی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

حالا که فکرشو میکنم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

طاسی پلاکی، طاسی منطقه ای نام دیگر Alopecia areata آلوپسی آره آتا : یک بیماری اتو ایمیون ( خود ایمنی ) است و با ریزش کامل مو در محل موهای سر و یا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

صفت پیدا شده، یافت شده، نجات یافته، بازیابی شده، بهبود یافته و. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

با کسی روبرو شدن، جلوی کسی سبز شدن، مقابل کسی ظاهر شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

گونه، نوع، ، strain, variant سویه دلتا =Delta variant

پیشنهاد
٧

منو احمق فرض نکن، مترادف با اصطلاح Don't take me for a fool

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

کسی را احمق فرض کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به مثابه یک الگو بودن /شدن بمنزله یک سرمشق ( برای دیگران ) بودن یا شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

صفت ) ضد اسپاسم، شل کننده عضلانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

اینفرمال ) دخل کسی رو آوردن، برای کسی دردسر ساختن، زیر آب کسی را زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

اصطلاح ) تو دردسر افتادن، به فاک رفتن، دخل کسی اومدن، اصطلاحا کار کسی تموم شدن Your goose is cooked کارت تمومه دخلت اومده ( تو درد سر افتادی ) O ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

آلودگی نوری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

عامیانه بریتیش ) - همیشه مست، عیاش، میخواره - احمق ، کودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

اینفرمال ) ترفند ها، فوت فن و مهارتها، کلک ها، قلق ها و فوت کوزه گری تمام روشهای خاصی که یه نفر داره تا با کمک آنها به چیزی دست پیدا کند. He’s f ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دغلبازی، حیله گری، کلاهبرداری، فعالیتهای مشکوک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اصطلاح عامیانه کنایه آمیزBr ) مترادف با Wise ass Smart ass Wise guy Know it all Smarty - pants Smart alec عقل کل! ( با حالت کنایه آمیز ) علام ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اصطلاح عامیانه بریتانیایی ) صفت یا لقبی که از روی شوخی، خطاب به کسی که فکر می کند خیلی باهوش است و همه چیز را میداند، میدهند! ( البته با تداعی منفی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کانون توجه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

اصطلاح ) مترادف با Tell it to the hand این اصطلاح یک روش کاملا بی ادبانه برای بیان اینست که تمایلی برای شنیدن حرف طرف مقابل نداریم - اصلا نمی خ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به همین خیال باش!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

قسمت شما هم بشود ( انشاالله ) ! نصیب تو هم بشود! همچنین برای شما!

پیشنهاد
٥

سه تا معادل انگلیسی برای این ضرب المثل به ذهنم میاد 1 - The worthless need no protection 2 - A worthless vessel does not get broken 3 - Dead mice f ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

پپیه مشه یا پاپیه ماشه، کاغذ جویده شده، کاغذ خمیر شده کاغذ را پس از خمیر کردن با چسب مخلوط و تحت فشار قرار میدهند تا زیرساخت کار تولید آماده شود و با ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به معنای، مزه دهان کسی را فهمیدن، زمینه یابی کردن، گمانه زنی کردن، نظرسنجی هم میباشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

زیر زبون ( کسی ) را کشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

اصطلاح ) هجوم آوردن، ریختن ( به یک جایی ) سرازیر شدن، As soon as the doors opened, the waiting shoppers poured in and ran for the bargain bins به ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

سرخوش، مست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پالایش نفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

عامیانه ) ای شیطون بلا! عجب بدجنسی هستیا! ( البته به حالت شوخی ) امان از دست تو!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اینفرمال ) اصطلاحی برای توصیف یک شخص مفرح، بازیگوش، ناقلا و شیطون که شما را سورپریز میکند معادل های فارسی امان از دست تو عجب شیطونی هستی! از دست ...

پیشنهاد
٦

تا دم مرگ رفتن،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

- توجه کردن به. . . ، - اهمیت دادن به - مورد توجه قرار دادن ( چیزی یا کسی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

1 - چمباتمه زدن، رو پا نشستن 2 - پناه گرفتن در جایی امن، به جایی پناه بردن ( بصورت موقت تا برطرف شدن خطر ) 3 - ماندن در جایی برای یک مدتی ( جهت آما ...

پیشنهاد
١٩

شروع یک پایان، سرآغاز یک فرجام منظور ) شروع انحطاط و به پایان رسیدن یک چیزی میباشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

کودک نابغه، بچه با استعداد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

حداکثر دستمزد، سقف دستمزد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

رقیق کردن، آبکی کردن، از غلظت کاستن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصطلاح ) از آمریکای شمالی به معنای تسلیم شدن، منصرف شدن، دست را ( به نشانه شکست ) بالا بردن، اعتراف به شکست کردن قبول شکست مترادف با اصطلاح Say u ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

آدم نا متعادل، غیر قابل پیش بینی، غیر قابل کنترل، بی ثبات، درد سر ساز البته اصطلاح آتش به اختیار هم جالب بود!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

عامیانه انگلیسی بریتانیایی ) - به هیچ عنوان نه، هرگز، اصلا، - به همین خیال باش، عمرا - بشین تا بیاد، مگه خوابشو ببینی و . . . مترادف با اصطلا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

زائو، زنی که تازه زایمان کرده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیک نیک رونده، گردشگر، کسی که به پیک نیک می رود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسم دخترانه ترکی قدیمی به معنای دختر تازه به دوران رسیده، - دختری شلخته که فکر می کند زیباست، در مرکز دنیاست و عمیقا بدنبال ازدواج و کسب شهرت جهان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بدون وقفه و با جدیت تمام کار کردن و یا تلاش کردن