پیشنهاد‌های علی اکبر منصوری (١,٣٠٦)

بازدید
١,٩٨٩
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

روز تمرین عضلات پا را از قلم انداختن، حذف روز تمرین پا، تمرین روز پا را انجام ندادن! در تمرینات بدنسازی اکثر ورزشکاران اهمیت زیادی به عضلات پا نمیده ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

نبه، اسم یک غذای سنتی ژاپنی هم هست بر پایه گوشت!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تعظیم کردن، خم شدن، ( معمولا برای پاسخ به ابراز احساسات و تشویق های حضار ) He took a bow after the music ended او بعد از اتمام موسیقی با تعظیم در م ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

بخشی از فرآیند بلوغ، رویداد یا مراسمی سرنوشت ساز، رویدادی مهم در چرخه زندگی!

پیشنهاد
٢

اصطلاح ) take something through the gauntlet چیزی را به چالش کشیدن، چیزی را بمبارزه طلبیدن! He's taken this cars through the gauntlet for years او ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

اصطلاح عامیانه ) Kick some ass /butt 1 - فعالیت یا کاری را بعهده گرفتن، ترتیب کاری یا سفارشی را به خوبی انجام دادن، بخوبی از عهده کاری برآمدن، توان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

قید ) بطور خیره کننده ای! بصورت خیره کننده! This car is blindingly fast این ماشین بطور خیره کننده ای سریع است!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

حتی هنگام سکوت، حتی موقع خاموشی، حتی هنگامی که آرام است!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

بلافاصله بعد از، اندکی پس از، پشت سر کسی یا چیزی، متعاقب یا بدنباله، I've been sick all month—one illness just follows upon the heels of another من ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

دلنواز!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

گاتاها! کتابی از سروده های زرتشت پیامبر بزرگ ایرانیان. گاتا به معنی بیت هم میباشد در زبان پهلوی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

تسمه بکسل، طناب بکسل!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

علاوه بر معانی فوق باله تخته موج سواری، فین!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

1 - ( در مورد غذاها ) چاشنی دار کردن، ادویه زدن، خوشمزه تر کردن، بعنوان طعم یا چاشنی چیزی را به غذا اضافه تر کردن! The cook spiced up the food with ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاح ) cast a spell on/ over someone 1 - کسی را مجذوب خود کردن، کسی را به شدت تاثیر قرار دادن، کسی را مسحور و مفتون خود کردن. Hong Kong casts a sp ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

اسم یک غذای مکزیکی است که شامل گوشت و سبزیجات بوده و در نان ذرت مکزیکی پیچیده میشود و معمولا با خامه ترش سرو میشود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

فعل ) اینفرمال بررسی کردن، ارزیابی کردن، تفتیش کردن، چک کردن، جستجو کردن، یه نگاه اجمالی کردن، اسکن کردن! They had scoped out their market آنها بازا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

آنکو یا خمیر لوبیا قرمز، یک خمیر یا پاستایی است که بیشتر در غذاها یا شیرینی های ژاپنی استفاده می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

عصب پژوه، عصب شناس، دانشمند علوم اعصاب!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

اون appear هست که شما معنی کردید اصلا کلمه apear در انگلیسی نداریم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

اصطلاح ) Take a crack at something یا Have a crack at something کار سختی را امتحان کردن، چیزی را آزمودن، برای انجام کاری تلاش کردن، چیزی یا کاری را ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

اصطلاح ) 1 - شلیک کردن، با گلوله زدن، تیر زدن! He took a shot at deer او به گوزن شلیک کرد. 2 - زدن، تلاش برای زدن ( به کسی یا چیزی ) Mike took a ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

خودرو، موتور، دوچرخه ) رینگ تایر یا همون طوقه!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

اینفرمال ) اشتباه بزرگی کردن، خراب کردن، موقعیت یا فرصتی را از دست دادن، ( با انجام کار اشتباه یا گفتن حرف اشتباهی ) چیزی را بر باد فنا دادن، ( قدر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٨

( از فعل incur ) Incurred موجب شده، بوجود آمده، متحمله، تمام شده، مثل Incurred cost هزینه متحمله، هزینه تمام شده، Incurred expenses مخارج بوجود ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

بصورت دستی مونتاژ شده، مونتاژ دست، با دست بر روی هم سوار شده، مونتاژ شده توسط دست!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

اینفرمال ) نق نقو، کسی که مرتب غر می زند، زود رنج، بد عنق، بد اخلاق، پیرمرد عیاش با موهای خاکستری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

به معنای تیپ یا شخصیت غالب و سلطه جو هم می باشد! مثل نر غالب Alpha male ماده غالب alpha female زوج غالب alpha pair اگر قبل از اسم حیوانات باشد مثل ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

اینفرمال، عامیانه ) 1 - این عبارت برای مخاطب قرار دادن مردی که دوست شماست استفاده می شود! ( یا مردی که می شناسیدش اما نامش را فراموش کرده اید! ) ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

گوشواره های مهره ای ساخته شده از پر یا ساقه پر!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاح ) معادل با اصطلاح های زیر Put on airs Full of oneself به معنای: باد در غبغب خود انداختن، از خود راضی، خود بزرگ بین، کسی که فکر میکند از بقی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

نزدیک، عنقریب، همین نزدیکی ها، همین دور و بر، همین گوشه کنارها، به همین زودی ها، خیلی نزدیک، خیلی زود، نزدیک به وقوع! The most wonderful time of the ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

اصطلاح ) فیس و افاده، عشوه و ناز اومدن، غمزه و ناز، She puts on airs and graces She gives herself airs and graces با توجه به اصطلاحات Put on air ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

اصطلاح ) Put on airs خود را برتر از دیگران دانستن، باد به غبغب انداختن، مغرور و از خود راضی بودن، خود را تحویل گرفتن، قیافه گرفتن و. . . ! Some of ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اصطلاح ) Full of oneself, Full of himself از خود راضی، مغرور، خودبزرگ بین، خودخواه، متکبر! کسی که خودش رو حسابی تحویل میگیره، برای خودش اصطلاحا ن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

زاده عادت، بنده عادت، کسی که همواره به صورت روتین زندگی می کند، کسی که روتین ( روال همیشگی ) را ترجیح میدهد، برده عادت، اسیر عادت! I'm a creature of ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

اصطلاح ) به شخصی یا چیزی گفته میشود که از بقیه عزیزتر و محبوبتر باشد. ( منظور از Apple همان مردمک چشم است ) نور چشمی، محبوب، نور دیده، روشنی چشم، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

Coilover, Coil - over کویل اور! نوعی کمک فنر ارتقا یافته برای افزایش پرفورمنس یا همان کارایی سیستم تعلیق اتومبیل. اسم coil - over بخاطر وجود یک کو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

اصطلاح ) اینفرمال 1 - مشت های قوی و سریع داشتن، با مهارت و قدرتمند مشت زدن، قدرت و نیروی زیادی در چنته داشتن! Rosie could pack a hefty punch رزی تو ...

پیشنهاد
٢

قرار نیست با این لباسها قاطی ( جماعت ) بشیم/ قصد نداریم با این طور لباس پوشیدنمون همرنگ جماعت بشیم. قرار نیست با این لباسها شبیه بقیه باشیم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

1 - ترکیب کردن، مخلوط کردن، قاطی کردن، اضافه کردن چیزی به یک ترکیب و مخلوط کردن کامل آن مثال: Mix the first three ingredients together, then blend in ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

شلیل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

پزشکی ) کمپلیانس ریوی، پذیرش ریوی، اتساع پذیری یا حجم پذیری ریوی! به میزان قابلیت اتساع پذیری ریه کمپلیانس ریه گفته میشود و برابر است با تقسیم حجم ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

1 - بعنوان صفت ) خیانتکار، دورو، نارو زن یا نارو زننده، دودوزه باز، متقلب، کلاش! He's a double - crossing creep اون یک آدم نفرت انگیز خیانتکار است! ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

اصطلاح ) از پشت من بیا پایین ) معنی لغوی اما در اصل کنایه از راحت گذاشتن، پاپی نشدن، اذیت نکردن، انتقاد و ایراد نگرفتن و مزاحمت ایجاد نکردن برای کسی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

نام دیگر آن بیستوری یا تیغ بیستوری است. ( در زبان فرانسوی به تیغ جراحی یا همان اسکالپل، بیستوری Bisturi میگویند )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

همان تیغ جراحی یا اسکالپل scalpel است که در زبان فرانسوی به آن بیستوری گفته میشود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

بیعانه، پیش پرداخت! A down payment of 50000 dollars should cover the costs یک بیعانه پنجاه هزار دلاری باید هزینه ها را پوشش دهد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

یک اثر باقی گذاشتن، یک اثری برجا گذاشتن یا ماندن، باقی گذاشتن یا بر جا گذاشتن یک تاثیر ( بر روی کسی ) ! John left a good impression on everyone who m ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

عامیانه ) یک عالمه، خروارها، تا دلت بخواد! She has loads of natural talent اون یک عالمه استعداد طبیعی دارد!