تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مرجع: لانگمن 1. a ) خونریزی کردن b ) خون گرفتن از کسی 2. اخاذی کردن 3. تخلیه کردن هوا یا مایعات از وسیله ای جهت تعمیر آن 4. ( در مورد رنگ پارچه ) رنگ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

See you soon: به زودی ( درآِینده نزدیک ) تو را خواهم دید ( زمان ملاقات دقیق مشخص نیست ) ، به امید دیدار ( نزدیک ) This suggests that you expect to ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

1. خوراک، غذایی که به آرامی در مایع در ظرف سرپوشیده در فر پخته می شود مثلا chicken casserole خوراک مرغ tuna casserole خوراک ماهی تن 2. ظرف دردار گ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

1. پیشنهاد کردن، طرح کردن، propose The zoo asked its visitors to suggest a name for the new baby panda. 2. حاکی بودن، نمایانگر بودن، indicate Opini ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. دور هم جمع شدن یا بسیج شدن ( به منظور هدف مشترک مثلا حمایت از یک ایده یا یک حزب سیاسی ) 2. تجدید قوا کردن، جان تازه گرفتن مرجع: لانگمن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

عجیبم نیست که. . . ، جای تعجبم نداره که. . . ، بیخودی نیست که

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در کمال تعجب ( و تحسین ) ، در اوج شگفتی، با تعجب بسیار

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنی 1 لانگمن: گوله، تکه، یک قطعه کوچک از جسمی جامد بدون شکل خاصی Strain the custard to remove lumps. کاستارد را از صافی رد کنید تا گوله هاش از بی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درِ ماهیتابه را گذاشتن، درپوش یا محافظ روی ماهیتابه گذاشتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دویدن آهسته، پیاده روی تند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کشاورز فقیر، روستایی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقت سر خاروندن نداشتن، تا خرخره زیر فشار کاری بودن، بسیار شلوغ و گرفتار بودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالا و پایین بردن یا این طرف آن طرف کردن چیزی٬ تکان خوردن٬ وول خوردن مثل بالا و پایین بردن گوش٬ ساق پا٬پشت٬ انگشتان پا و . . . یا مثلا بالا و پایین ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادامه معانی longman: ۶. ( در ورزش ) لیگ یا دسته مثل لیگ برتر٬ لیک دسته اول مثلا : a second - division club یعنی یک باشگاه لیگ دسته دو ۷. فرآیندی که ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مرجع : longman ۱. تقسیم٬ قسمت٬ توزیع ۲. اختلاف ( عقیده٬ نظر و . . . ) ٬ تفرقه ۳. عمل تقسیم در ریاضیات ۴. بخش یا تیم کاری در یک سازمان ۵. لشگر یا بخش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( verb ) ۱. درو کردن٬ برداشت کردن محصولات از زمین ۲. برداشت اعضای بدن برای پیوند به دیگری در آینده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. هرس کردن٬ شاخ وبرگ درختان را بریدن به منظور رشد بهتر ۲. تعدیل کردن ( نیرو٬ کارکنان ) ٬ خلاصه مفید کردن٬ شاخ و برگ چیزی را زدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با چوبی یا پایه دیگری گیاهی را ایستاده نگه داشتن، پایه اضافه کردن به گیاه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

rقبر خود را کندن، خود را به دردسر انداختن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قبر خود را کندن، خود را به دردسر انداختن

پیشنهاد
٠

کسی را از دردسر بیرون آوردن، کمک کردن به رهایی کسی از مشکلی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظرفی که بشود داخل فر گذاشت و غذا در آن سرو شود مثل ظرف لازانیا خوری از جنس سرامیک یا فلز لعابی، پیرکس و . . . معنی لانگمن: ظرف عمیق در دار یا پوشی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( verb ) 1. جوش آمدن، قلقل کردن، حباب زدن The cola bubbled up when I unscrewed the lid. 2 صدای قلقل درآوردن bubble away The water was bubbling aw ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

وسواس ( در مورد چیزی ) ، نگرانی بابت اینکه کاری با دقت و جزئیات کامل انجام بشه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قول دادن، ضمانت دادن، تضمین کردن، وعده دادن Like pre - reviewing, skimming cannot promise more than 50 percent comprehension. مثل پیش مرور کردن، سطح ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. کف چیزی را گرفتن، سرشیر گرفتن، رویه گرفتن ( از مایعات ) 2. به طور سطحی خواندن ( برای فهمیدن ایده کلی ) 3. عبور کردن از سطحی با تماس اندک ( مثل ح ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

شیشه پنجره یا در double glazing شیشه دوجداره پنجره یا در

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آخرین ولی نه کم اهمیت ترین

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

کتاب داستان انگلیسی آموزشی دارای سطوح مختلف در موضوعات مختلف شامل هنر، موسیقی، ادبیات، ورزش و غیره

پیشنهاد
٠

get ( someone ) into the habit of ( کسی را وادار به ) عادت به انجام کاری کردن to make ( a person ) start or stop doing ( something ) as a habit Ex. ...

پیشنهاد
٠

چشم از کسی برنداشتن، اجازه ندادن به کسی که از جلوی چشمتان کنار برود Since the accident, Donna hasn’t let the children out of her sight. Stay here ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. رشد کردن، بزرگ تر شدن چیزی 2. توسعه دادن ( چیزی ) ، شکل دادن ( چیزی ) ، تبدیل به چیزی کردن 3. بیشتر شدن ( احساس خاصی ) به مرور زمان 4. ساختن ( از ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلسردکننده، کلافه کننده، ناامید کننده، رنج آور ( چون نمیشه به چیزی رسید یا تغییرش داد )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بی تفاوت، خنثی، بی میل Sarah was absolutely indifferent to him, and it hurt. سارا نسبت به او کاملا بی تفاوت بود و این اذیت میکرد. 2 متوسط، نه چن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ( کشور ) متحد 2. کشوران متحد در جنگ جهانی اول و دوم 3. یار وفادار، رفیق متحد، حامی وفادار، پشتیبان 4. چیزی که در پیروز شدن در شرایطی دشوار یاورته ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

افکار و احساسات رو بیرون ریختن Don't bottle up your feelings and pour your hear out. احساساتت رو سرکوب نکن و هر چی تو فکرته بریز بیرون.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

دور از انتظار، مغایر، بی شباهت به آنچه انتظارش را داشتیم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. pass something ↔ on ( to ) انتقال دادن ( اطلاعات، تجربه و . . . ) 2. pass something ↔ on a ) انتقال دادن بیماری از طریق ژن ها b ) سرایت دادن بی ...