پیشنهادهای اکرم عبادی (٥٤)
used to refer to something that people want to have خواستنی، خوشایند، دلخواه، هوس انگیز، چیز خواستنی
an obsession with the idea of having done wrong a very strong feeling of guilt that you cannot get rid of وسواس فکری برای انجام اشتباه، عذاب وجدان ن ...
live off somebody/something درآمد یا غذای خود را از یک منبع پول یا از شخص دیگری دریافت کردن گذران زندگی کردن با کمکِ مالی از منبعی یا با کمکِ شخص دی ...
[لانگمن] 1. کمک هزینه، خرجی His father gives him a monthly allowance of �200. Do you get an allowance for clothes? 2. حد مجاز چیزی ( مثل دوز مصرف ی ...
[longman] somebody’s make - up شخصیت کسی، ویژگی شخصیتی یک فرد the qualities that a person has, which form their character Pride has always been an im ...
شیرینی پز یا شیرینی فروش، قناد
آمارگر، جمعیت شناس شخصی که تغییرات تعداد تولد، ازدواج، مرگ و میر و غیره را در یک منطقه در یک دوره زمانی مطالعه می کند. The unique population charact ...
اورولوژیست، جراح کلیه و مجاری ادراری اورولوژی شاخه ای از پزشکی است که بر روی جراحی و بیماری های مجرای ادراری ( مؤنث و مذکر ) و اعضای تولید مثل مذکر، ...
فسیل شناس، دیرینه شناس کسی که فسیل ها ( استخوان های باستانی، گیاهان و غیره که در صخره ها باقی مانده اند ) را به عنوان راهی برای کسب اطلاعات در مورد ت ...
جامعه شناس، انسان شناس کسی که به طور علمی انسان ها و جوامع آنها، آداب و رسوم، فرهنگ ها، باورها و روابط آنها را مطالعه می کند.
داخل پرانتز، در ضمن، به صورت اشاره ای، به صورت گذرا اشاره ای کردن به موضوع دیگر ، گریزی زدن به موضوع دیگر
پشتیبانی کردن از حرف کسی با ارائه اطلاعات، اثبات کردن حرف کسی
درازنشست نیمه SYN: sit - up
[longman] 1. فشار ( زندگی از نظر فکری و استرسی ) ، تقلا، نگرانی ناشی از سر و کله زندن با مشکل یا کار سختی به مدت طولانی - > stress the stresses and s ...
Cambridge Dic: دستتو بکش، به من دست نزن، دستتو از روی من بردار get something off ( something ) to remove a part of your body from a particular place ...
تا حدی که، تا آنجا که، به میزان، در حدی که
مرجع: لانگمن 1. a ) خونریزی کردن b ) خون گرفتن از کسی 2. اخاذی کردن 3. تخلیه کردن هوا یا مایعات از وسیله ای جهت تعمیر آن 4. ( در مورد رنگ پارچه ) رنگ ...
See you soon: به زودی ( درآِینده نزدیک ) تو را خواهم دید ( زمان ملاقات دقیق مشخص نیست ) ، به امید دیدار ( نزدیک ) This suggests that you expect to ...
1. خوراک، غذایی که به آرامی در مایع در ظرف سرپوشیده در فر پخته می شود مثلا chicken casserole خوراک مرغ tuna casserole خوراک ماهی تن 2. ظرف دردار گ ...
1. پیشنهاد کردن، طرح کردن، propose The zoo asked its visitors to suggest a name for the new baby panda. 2. حاکی بودن، نمایانگر بودن، indicate Opini ...
1. دور هم جمع شدن یا بسیج شدن ( به منظور هدف مشترک مثلا حمایت از یک ایده یا یک حزب سیاسی ) 2. تجدید قوا کردن، جان تازه گرفتن مرجع: لانگمن
عجیبم نیست که. . . ، جای تعجبم نداره که. . . ، بیخودی نیست که
در کمال تعجب ( و تحسین ) ، در اوج شگفتی، با تعجب بسیار
معنی 1 لانگمن: گوله، تکه، یک قطعه کوچک از جسمی جامد بدون شکل خاصی Strain the custard to remove lumps. کاستارد را از صافی رد کنید تا گوله هاش از بی ...
درِ ماهیتابه را گذاشتن، درپوش یا محافظ روی ماهیتابه گذاشتن
دویدن آهسته، پیاده روی تند
کشاورز فقیر، روستایی
وقت سر خاروندن نداشتن، تا خرخره زیر فشار کاری بودن، بسیار شلوغ و گرفتار بودن
بالا و پایین بردن یا این طرف آن طرف کردن چیزی٬ تکان خوردن٬ وول خوردن مثل بالا و پایین بردن گوش٬ ساق پا٬پشت٬ انگشتان پا و . . . یا مثلا بالا و پایین ...
ادامه معانی longman: ۶. ( در ورزش ) لیگ یا دسته مثل لیگ برتر٬ لیک دسته اول مثلا : a second - division club یعنی یک باشگاه لیگ دسته دو ۷. فرآیندی که ...
مرجع : longman ۱. تقسیم٬ قسمت٬ توزیع ۲. اختلاف ( عقیده٬ نظر و . . . ) ٬ تفرقه ۳. عمل تقسیم در ریاضیات ۴. بخش یا تیم کاری در یک سازمان ۵. لشگر یا بخش ...
( verb ) ۱. درو کردن٬ برداشت کردن محصولات از زمین ۲. برداشت اعضای بدن برای پیوند به دیگری در آینده
۱. هرس کردن٬ شاخ وبرگ درختان را بریدن به منظور رشد بهتر ۲. تعدیل کردن ( نیرو٬ کارکنان ) ٬ خلاصه مفید کردن٬ شاخ و برگ چیزی را زدن
با چوبی یا پایه دیگری گیاهی را ایستاده نگه داشتن، پایه اضافه کردن به گیاه
قبر خود را کندن، خود را به دردسر انداختن
کسی را از دردسر بیرون آوردن، کمک کردن به رهایی کسی از مشکلی
ظرفی که بشود داخل فر گذاشت و غذا در آن سرو شود مثل ظرف لازانیا خوری از جنس سرامیک یا فلز لعابی، پیرکس و . . . معنی لانگمن: ظرف عمیق در دار یا پوشی ...
( verb ) 1. جوش آمدن، قلقل کردن، حباب زدن The cola bubbled up when I unscrewed the lid. 2 صدای قلقل درآوردن bubble away The water was bubbling aw ...
وسواس ( در مورد چیزی ) ، نگرانی بابت اینکه کاری با دقت و جزئیات کامل انجام بشه
قول دادن، ضمانت دادن، تضمین کردن، وعده دادن Like pre - reviewing, skimming cannot promise more than 50 percent comprehension. مثل پیش مرور کردن، سطح ...
1. کف چیزی را گرفتن، سرشیر گرفتن، رویه گرفتن ( از مایعات ) 2. به طور سطحی خواندن ( برای فهمیدن ایده کلی ) 3. عبور کردن از سطحی با تماس اندک ( مثل ح ...
شیشه پنجره یا در double glazing شیشه دوجداره پنجره یا در
آخرین ولی نه کم اهمیت ترین
کتاب داستان انگلیسی آموزشی دارای سطوح مختلف در موضوعات مختلف شامل هنر، موسیقی، ادبیات، ورزش و غیره
get ( someone ) into the habit of ( کسی را وادار به ) عادت به انجام کاری کردن to make ( a person ) start or stop doing ( something ) as a habit Ex. ...
چشم از کسی برنداشتن، اجازه ندادن به کسی که از جلوی چشمتان کنار برود Since the accident, Donna hasn’t let the children out of her sight. Stay here ...
1. رشد کردن، بزرگ تر شدن چیزی 2. توسعه دادن ( چیزی ) ، شکل دادن ( چیزی ) ، تبدیل به چیزی کردن 3. بیشتر شدن ( احساس خاصی ) به مرور زمان 4. ساختن ( از ...
دلسردکننده، کلافه کننده، ناامید کننده، رنج آور ( چون نمیشه به چیزی رسید یا تغییرش داد )
1. بی تفاوت، خنثی، بی میل Sarah was absolutely indifferent to him, and it hurt. سارا نسبت به او کاملا بی تفاوت بود و این اذیت میکرد. 2 متوسط، نه چن ...