تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

used to refer to something that people want to have خواستنی، خوشایند، دلخواه، هوس انگیز، چیز خواستنی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

an obsession with the idea of having done wrong a very strong feeling of guilt that you cannot get rid of وسواس فکری برای انجام اشتباه، عذاب وجدان ن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

live off somebody/something درآمد یا غذای خود را از یک منبع پول یا از شخص دیگری دریافت کردن گذران زندگی کردن با کمکِ مالی از منبعی یا با کمکِ شخص دی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

[لانگمن] 1. کمک هزینه، خرجی His father gives him a monthly allowance of �200. Do you get an allowance for clothes? 2. حد مجاز چیزی ( مثل دوز مصرف ی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

[longman] somebody’s make - up شخصیت کسی، ویژگی شخصیتی یک فرد the qualities that a person has, which form their character Pride has always been an im ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیرینی پز یا شیرینی فروش، قناد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمارگر، جمعیت شناس شخصی که تغییرات تعداد تولد، ازدواج، مرگ و میر و غیره را در یک منطقه در یک دوره زمانی مطالعه می کند. The unique population charact ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اورولوژیست، جراح کلیه و مجاری ادراری اورولوژی شاخه ای از پزشکی است که بر روی جراحی و بیماری های مجرای ادراری ( مؤنث و مذکر ) و اعضای تولید مثل مذکر، ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فسیل شناس، دیرینه شناس کسی که فسیل ها ( استخوان های باستانی، گیاهان و غیره که در صخره ها باقی مانده اند ) را به عنوان راهی برای کسب اطلاعات در مورد ت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جامعه شناس، انسان شناس کسی که به طور علمی انسان ها و جوامع آنها، آداب و رسوم، فرهنگ ها، باورها و روابط آنها را مطالعه می کند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داخل پرانتز، در ضمن، به صورت اشاره ای، به صورت گذرا اشاره ای کردن به موضوع دیگر ، گریزی زدن به موضوع دیگر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشتیبانی کردن از حرف کسی با ارائه اطلاعات، اثبات کردن حرف کسی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

درازنشست نیمه SYN: sit - up

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٥

[longman] 1. فشار ( زندگی از نظر فکری و استرسی ) ، تقلا، نگرانی ناشی از سر و کله زندن با مشکل یا کار سختی به مدت طولانی - > stress the stresses and s ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Cambridge Dic: دستتو بکش، به من دست نزن، دستتو از روی من بردار get something off ( something ) to remove a part of your body from a particular place ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا حدی که، تا آنجا که، به میزان، در حدی که

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مرجع: لانگمن 1. a ) خونریزی کردن b ) خون گرفتن از کسی 2. اخاذی کردن 3. تخلیه کردن هوا یا مایعات از وسیله ای جهت تعمیر آن 4. ( در مورد رنگ پارچه ) رنگ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

See you soon: به زودی ( درآِینده نزدیک ) تو را خواهم دید ( زمان ملاقات دقیق مشخص نیست ) ، به امید دیدار ( نزدیک ) This suggests that you expect to ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. خوراک، غذایی که به آرامی در مایع در ظرف سرپوشیده در فر پخته می شود مثلا chicken casserole خوراک مرغ tuna casserole خوراک ماهی تن 2. ظرف دردار گ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. پیشنهاد کردن، طرح کردن، propose The zoo asked its visitors to suggest a name for the new baby panda. 2. حاکی بودن، نمایانگر بودن، indicate Opini ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. دور هم جمع شدن یا بسیج شدن ( به منظور هدف مشترک مثلا حمایت از یک ایده یا یک حزب سیاسی ) 2. تجدید قوا کردن، جان تازه گرفتن مرجع: لانگمن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

عجیبم نیست که. . . ، جای تعجبم نداره که. . . ، بیخودی نیست که

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در کمال تعجب ( و تحسین ) ، در اوج شگفتی، با تعجب بسیار

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنی 1 لانگمن: گوله، تکه، یک قطعه کوچک از جسمی جامد بدون شکل خاصی Strain the custard to remove lumps. کاستارد را از صافی رد کنید تا گوله هاش از بی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درِ ماهیتابه را گذاشتن، درپوش یا محافظ روی ماهیتابه گذاشتن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دویدن آهسته، پیاده روی تند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کشاورز فقیر، روستایی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقت سر خاروندن نداشتن، تا خرخره زیر فشار کاری بودن، بسیار شلوغ و گرفتار بودن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالا و پایین بردن یا این طرف آن طرف کردن چیزی٬ تکان خوردن٬ وول خوردن مثل بالا و پایین بردن گوش٬ ساق پا٬پشت٬ انگشتان پا و . . . یا مثلا بالا و پایین ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادامه معانی longman: ۶. ( در ورزش ) لیگ یا دسته مثل لیگ برتر٬ لیک دسته اول مثلا : a second - division club یعنی یک باشگاه لیگ دسته دو ۷. فرآیندی که ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مرجع : longman ۱. تقسیم٬ قسمت٬ توزیع ۲. اختلاف ( عقیده٬ نظر و . . . ) ٬ تفرقه ۳. عمل تقسیم در ریاضیات ۴. بخش یا تیم کاری در یک سازمان ۵. لشگر یا بخش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( verb ) ۱. درو کردن٬ برداشت کردن محصولات از زمین ۲. برداشت اعضای بدن برای پیوند به دیگری در آینده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. هرس کردن٬ شاخ وبرگ درختان را بریدن به منظور رشد بهتر ۲. تعدیل کردن ( نیرو٬ کارکنان ) ٬ خلاصه مفید کردن٬ شاخ و برگ چیزی را زدن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با چوبی یا پایه دیگری گیاهی را ایستاده نگه داشتن، پایه اضافه کردن به گیاه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قبر خود را کندن، خود را به دردسر انداختن

پیشنهاد
٠

کسی را از دردسر بیرون آوردن، کمک کردن به رهایی کسی از مشکلی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظرفی که بشود داخل فر گذاشت و غذا در آن سرو شود مثل ظرف لازانیا خوری از جنس سرامیک یا فلز لعابی، پیرکس و . . . معنی لانگمن: ظرف عمیق در دار یا پوشی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( verb ) 1. جوش آمدن، قلقل کردن، حباب زدن The cola bubbled up when I unscrewed the lid. 2 صدای قلقل درآوردن bubble away The water was bubbling aw ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

وسواس ( در مورد چیزی ) ، نگرانی بابت اینکه کاری با دقت و جزئیات کامل انجام بشه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قول دادن، ضمانت دادن، تضمین کردن، وعده دادن Like pre - reviewing, skimming cannot promise more than 50 percent comprehension. مثل پیش مرور کردن، سطح ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. کف چیزی را گرفتن، سرشیر گرفتن، رویه گرفتن ( از مایعات ) 2. به طور سطحی خواندن ( برای فهمیدن ایده کلی ) 3. عبور کردن از سطحی با تماس اندک ( مثل ح ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شیشه پنجره یا در double glazing شیشه دوجداره پنجره یا در

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

آخرین ولی نه کم اهمیت ترین

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

کتاب داستان انگلیسی آموزشی دارای سطوح مختلف در موضوعات مختلف شامل هنر، موسیقی، ادبیات، ورزش و غیره

پیشنهاد
٠

get ( someone ) into the habit of ( کسی را وادار به ) عادت به انجام کاری کردن to make ( a person ) start or stop doing ( something ) as a habit Ex. ...

پیشنهاد
٠

چشم از کسی برنداشتن، اجازه ندادن به کسی که از جلوی چشمتان کنار برود Since the accident, Donna hasn’t let the children out of her sight. Stay here ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. رشد کردن، بزرگ تر شدن چیزی 2. توسعه دادن ( چیزی ) ، شکل دادن ( چیزی ) ، تبدیل به چیزی کردن 3. بیشتر شدن ( احساس خاصی ) به مرور زمان 4. ساختن ( از ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلسردکننده، کلافه کننده، ناامید کننده، رنج آور ( چون نمیشه به چیزی رسید یا تغییرش داد )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بی تفاوت، خنثی، بی میل Sarah was absolutely indifferent to him, and it hurt. سارا نسبت به او کاملا بی تفاوت بود و این اذیت میکرد. 2 متوسط، نه چن ...

١