پیشنهادهای سکینه رضائی (١٤٩)
درسته که به معنای مطمئن شدن و اطمینان حاصل کردنه ولی تو ترجمه، بهتره از عبارتی که ملموس تر و قابل فهمتره، استفاده کرد؛ پس من برای ترجمه این فعل، این ...
گاهی معنای رقص، حرکت، جنبیدن، چرخش و. . . هم میده. my rock is shining bright رقص من به وضوح جلوه گری میکنه یا رقص من تابانتر میدرخشه یا رقص و چرخش م ...
جریان یافتن به سمت پایین جاری شدن به سمت پایین اومدن سرازیر شدن و حتی فراگرفتن Let all the heat pour down میشه اینجور ترجمه کرد: بذار ( اجازه بده ) گ ...
ابزار؛ مثال: The fiscal toolkit ابزارهای مالی
به استرداد مناطق توسط شرکت نفتی مسئول عملیات هم گفته میشه.
لبه حاشیه قاره؛ جایی که سکوی قاره یکدفعه می افته و معمولا در عمق 200 متری قابل رویته.
به《 عملیات ایجاد شکاف در مخزن نفت و گاز 》نیز اطلاق میشه.
motor� �hotel یه هتل برای افرادی که با اتومبیل مسافرت می کنن و میتونن ماشین خودشون ر در خارج از اتاقشون پارک کنن. مثال: to stay at a hotel/motel= pu ...
تمام معانی ذیل، به معنای تقریبا واحد و مناسب این عبارتند: عدم امکان اجرای قهری قرارداد تعذر اجرای ناگهانی قرارداد تعذر انجام تعهدات قراردادی بر اثر ...
conflict به معنای منازعه و مخاصمه، درگیری، اختلاف، کشمکش، رزم، جنگ، نبرد و. . . است اما armed conflict یه ترم شناخته شده است که باید برای معادل گزینی ...
به معنی فجیعه / ناگواری / مصیبت و بلاست و در جمع به معنای فجایع و مصائب و بلایاست. After the atrocities of World War II were revealed پس از آشکار ش ...
دوران پس از جنگ/ بلافاصله بعد از پایان یک جنگ/ پس از منازعات مثال: but even its horrors were not enough to compel post - conflict justice. اما حتی ...
در حقوق، بهتر از معنای اعتراض برای این واژه، معنای 《ایراد و ایراد به صلاحیت》است. چند تا مثال: The Challenge of Impunity ایراد به معافیت از مجازات یا ...
در حقوق محیط زیست، به عوارض و آثار زیست محیطی یه فعالیت نیز اطلاق میشه.
تعریف انگلیسی این کلمه: a process by which an organization makes a lot of big changes in a short time to improve its effectiveness فرایندیه که طی او ...
کفر کسی ر دراوردن، کسی ر به شدت عصبانی کردن و در کل معانی زیر: خشمگین کردن، رنجاندن، عذاب دادن، دلخور کردن، اذیت کردن، بستوه اوردن، عاجز کردن
متلاشی شدن، فرو ریختن و. . . درمورد اشیا درسته اما این فعل درمورد آدما و روح و روانشون، بیشتر کارایی داره که میشه اینجور معنیش کرد: داغون شدن، کنترل ...
کلاغِ خبرچین، منبع غیر رسمی It has been learned via the grapevine that the cabinet shakeup is imminent - منابع غیر رسمی خبر میدهند که تغییر اعضای ک ...
به معنای هم زبانی نیست؛ بلکه به معنای همدلی ست. George and Bridget were eye to eye. جورج و بریجت همدل بودند.
Keep a Civil tongue به معنای جلوی زبان گرفتن Catherine Kept a Civil tongue کاترین جلوی زبانش ر گرفت.
گربه کپی کن یا گربه مقلد، ترجمه تحت اللفظی این عبارته، درواقع، این کلمه، یه اسمه و به معنای《 دهن بینی یا فردِ دهن بین》ست که به اصطلاح 《زود باوری》هم گ ...
از انجام کاری ناامید بازگشتن یه اصطلاحه و به معنی《دست از پا درازتر آمدن》یا《دست از پا درازتر برگشتن》که درواقع، کنایه از نرسیدن به هدف یا امیال و آرزوه ...
tail between one's leg 《در حالی که دم در میان پاهایش بود》یه اصطلاحه و به معنی《دست از پا درازتر آمدن》یا《دست از پا درازتر برگشتن》که درواقع، کنایه از نر ...
در تعریف انگلیسی این عبارت اومده: 《used for saying that something was true in the past, but is not now》 《برای گفتن اینکه چیزی در گذشته درست بوده، اما ...
میتونه این معانی ر داشته باشه: نگاه کردن به؛ زیرنظر گرفتن، توجه کردن، نظارت کردن بر . . . مثال: Okay, well, I may have noticed some tiny little 《mi ...
در حقوق میتوان معادل《 مستند به فعلِ. . . یا مستند به تقصیرِ. . . . یا تحتِ کنترلِ. . . یا تَعمّدی . . . . یا دانسته. . . یا از روی عمد. . . یا عمدی. ...
در حقوق به معنای اینکه《 دادگاه بالاتر، نظر دادگاه پایین تر ر نقض کنه》. متضاد آن uphold به معنی تأیید کردن و ابرام کردنه.
میتونه هریک از این معانی ر داشته باشه: راجح، پیشنهاد کننده، زبان یا نحوه ی بیان انشاء کننده یا تدوین گر یا نگارنده ی قرارداد / بند عقدی / شرط ضمن عقد ...
ستیزه، جنگ، مخالفت، تضاد، جدال، جدل، حرب، خصومت، دشمنی، ستیز، ضدیت، عناد، کشاکش، مجادله، محاربه، منازعه، مناقشه، نبرد، نزاع و. . . مثال: Pugnance to ...
درحقیقت، کاملترش《 contra proferentem rule 》هست که یه اصطلاحه و یه قاعده به معنای《 قاعده ی خلاف راجح 》که اصولا در حقوق قراردادها و تفسیر اونا، جایگاه ...
تمام معانی ذیل، به معنای تقریبا واحد و مناسب این عبارتند: سفر با کشتی در . . . گشت زنی در دریا دور تا دورِ. . . سفر دریایی با کشتی در حوالی. . . گ ...
تمام معانی ذیل، به معنای تقریبا واحد و مناسب این عبارتند: 1_ مراسم سان دیدن از رژه کشتی های نیروی دریایی 2_ گذشتن پادشاه/فرمانده/رهبر و. . . از برابر ...
بدون سوء نیت یا بدون قصد تقلب یا غیر عمدی Wholly innocent misrepresentation تدلیس بدون سوء نیت
ترجمه آن میتواند: 《 راجع به، مربوط به و. . . و حتی - ِ یا کسره 》باشد. مثال: the partial performer will have a claim on a quantum meruit basis in re ...
به معنای وقایع ناگهانی یا به اصطلاح قوه قهریه یا حوادث غیرمترقبه یا فورس ماژور مثال: the loss that is occasioned by supervening events. . . خسارتی ک ...
در متون حقوقی، discharge بیشتر به معنای《 به پایان رسیدن و انفساخ》 است تا اتمام، لغو یا فسخ و. . . مثال: UNDER the doctrine of frustration a contrac ...
اصطلاحی ست برای پرسیدن اینکه آیا شخصی میتونه ماشین دنده ای ر رانندگی کنه. gear stick= دنده ( ماشین )
اصطلاحی کم کاربرد و تعریفی که از آن شده: ( منطبق بودن با دلیل ) اما درترجمه، عبارات ذیل، بهتر است: به وضوح یا obviously _ صدالبته، به طور قطع و مسلم ...
یه اسمه و تعاریفی که از آن شده: 1_کسی که کارش اینه که لباسهای خود ر به روشی که از نظر جنسی هیجان انگیز ست، درمیآورد تا مردم ر سرگرم کنه. 2_ ابزار ...
واژه eery همان eerie است و با همان معنا که به معنای وهم اور، ترساننده و . . . است. درواقع eery ، انسان یا چیزی ست که ایجاد کننده احساس عجیب، مرموز و ...
doppleganger = look - alike of someone همزاد = موجودی کاملن شبیه به هر شخص که از جنس جن و پری خلق میشه، در جایی به نام دنیای از ما بهتران به طور هم ز ...
به معنای 《تا اینجایِ . . . تا این قسمتِ. . 》چیزی ست یا تا فلان بخش یا پارت در سریالها و. . . مثال: Kids, up to this point in the story. . . بچه ها، ...
ممکنه به معنای ( pardon ، forgive و . . . ) باشه اما کاملا غیر رسمی و دوستانه. درواقع، یه جور اصطلاح عامیانه برای بخشیدنه. 《we're cool. بخشیدمت》
1_ این واژه، گاهی معنای �جهنم و درک و. . . داره. you'll catch hell شما به درک خواهید رفت. 2_ اما، گاهی هم معنای《 اشتباه، خبط، خطا، سقیم، سهو و . . ...
جدا از اون تعاریفی که دوستان لطف کردن، به عقیده حقیر، برا درک معنای این عبارت، شما فقط کافیه به ترجمه تحت اللفظیش نگاه کنین، که میشه 《 پرش از طریق حل ...
بنده برا این کلمه، این مترادف ها ر پیشنهاد میکنم: Result ● Outcome ● end ● eventuate ● ensue لذا؛ می تونیم این ترجمه ها ر برای این کلمه برگزینیم: 1_ ...
برای پایان دادن به دعوای لفظی، وقتی نظرات 2 نفر یا 2 گروه، متفاوت و حتی عکس دیگری ست. بخصوص درمواردی استفاده میشه که 2 نفر یا یکی از طرفین می دونن ک ...
طناب ها / ریسمان ها/ بند ها/ کمند ها guy ropes همان ropes است. Ropes called guy ropes. مثال: Tie guy ropes to the furniture. طناب ها را به مبلمان ...
در ترجمه این فعل، مفهوم ( تنازع بقا ) نهفته است؛ لذا پیشنهاد میشه که در معنی کردن این فعل، مفهوم جنگ و جدال و کشمکش برای جان سالم به در بردن، گنجانده ...
عضو گروه پیشاهنگی دختران خردسال / دختر پیشاهنگ شش و هشت ساله/ عضو سازمان تربیتی مخصوص ( پیشاهنگی ) دختر بچه ها مثال: Oh, sarah, it’s pictures of me w ...