تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ideally

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

رمزنگاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

رویارویی یا برخورد ( بین چند نفر یا چند گروه که به علت اختلاف های زیادی که با هم دارند احتمال درگیری زیاده! )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خاطره ( کوتاه و شخصی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آماده برخورد شدید به چیزی بودن. ( یه نوع هشدار مثلا از کاپیتان پروازی میتونه باشه که در حال سقوطه! )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( سفر ) طولانی و مشقت بار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

گاهی معنای محرمانه می دهد. در این مواقع استرس روی بخش اول است. مثال: the inside information

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

keep in mind

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

clear up

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اسم کسی به بدی یا خوبی در رفتن! مثال: the elderly have a terrible reputation for being miserable

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

for observation تحت نظر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

صحبت از چیزی به میان آمدن. مثال: . . . . . . when it comes to movies

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ظهور پیدا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

دری وری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در انگلیسی بریتانیایی گاهی معنای اتاق می دهد: operating theater.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

روند بهبود یا پیشرفت در بیماری معکوس شدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تجربه داشتن در چیزی: You don't even know what I've been through حتی نمیدونی چیو تجربه کرده ام.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گذشته از اون ( موضوعی که الان بحث شد! )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

association

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Don't misunderstand me

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

rumor

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اشکالی نداره/ناراحت نباش ( بقیه هم این اشتباه رو کردن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

استرس زا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیزی را گران تر خریدن از قیمت واقعی آن ( مثلا در مزایده که اگر گران تر نخری آن را از دست می دهی )

پیشنهاد
٤

دلیل محکمه پسند نداشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

قائل شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دندونتو کشیدی؟ ( تو محاوره به کسی اطلاق میشه که خیلی حرف نمیزنه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بودار بودن موضوعی

پیشنهاد
٦

قضیه اش فرق میکنه.

پیشنهاد
٥

تصمیم قطعی گرفتن. مصمم بودن در انجام کاری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چرت و پرت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

I felt shiver run down my spine ( از شدت ترس ) تنم لرزید.

پیشنهاد
٣

( از شدت ترس ) تنم لرزید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

سختگیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

استعدادیاب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به هم ریختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به هم ریختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

هیچ میدونی؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

( ریاضیات ) گزاره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

خود را در موقعیت . . . . . دید.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

( موضوع، نکته و غیره ) زیر ذره بین قرار دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

سرباز زدن ( از انجام کاری )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

I guess you could say that یه جوارایی میشه اونو گفت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

فکر می کنم ( اما مطمئن نیستم )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ناراحت نشو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

( محاوره ) : سوالت را بپرس.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

به محض اینکه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

[در خطاب] خیلی بدبختی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

واقع شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

[ریاضیات] حذف حذف گرادیان :Suppress gradiant