تاریخ
٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

به نظرم = In my opinion مثال: This music is too fast for my taste

تاریخ
١٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

خوراک خودته

تاریخ
١٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

نمیخوام سنگ بندازم جلو پاتون ( در موقعیت هایی استفاده میشه که یک نفر سر ناسازگاری با بقیه گروه داره و همش با نظرات اونا مخالفت میکنه و اونا شاکی میشن ...

تاریخ
١٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

در حدود؛ تقریبا مثال: I've known them for like ten years

تاریخ
١٤ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

به صورت ناگهانی ظاهر شدن مثال: snakes broke out of the sidewalk

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مایه تعجب کسی شدن

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه هم میتونه به صورت مفرد و هم به صورت جمع ترجمه بشه یعنی: فرد باهوش مثال: He's the brains behind the operation افراد باهوش مثال: We need to g ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

در دیگر موارد. . .

پیشنهاد
٠

( شخصی ) همیشه همین طوریه

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٢

این کلمه میتونه به یک صفت مثبت بار معنایی منفی بده و در این حالت ترجمه مستقیم اون لازم نیست اما شاید " غیرمنتظره" برای ترجمه مستقیم مناسب باشه. مثال ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

درست میشه

پیشنهاد
٠

زمخت کردن کاری یا چیزی

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

همکار دلسوز

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

وظیفه خود را انجام دادن

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

پرمشغله

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

چیزی نشده نگران نباش

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به نظرم. . . ، معتقدم که. . .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نقض شدن ( قانون، قرارداد و غیره )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اختصاص دادن تخصیص دادن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برای کی مهمه؟ کی [به اون] اهمیت میده؟

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

a sequence of instructions that can be executed by a computer or programming language

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تخصیص دادن اختصاص دادن مثال: we have to supply a value for this parameter

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

محدود بودن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تعمیم دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[ریاضیات] به طور کامل تقسیم شدن ( با باقیمانده صفر )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محدود شدن ( به چیزی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست و پا گیر بودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[برنامه نویسی] تعریف کردن ( متغیر )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مزیت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در برنامه نویسی معادل inherit به معنای ارث بری است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از اون گذشته

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مودبانه shit به معنای گند زدن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذی نفع بودن ( =سود بردن از چیزی ) مثال: I don't have an affiliation with them. I'm just a big fan

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منجر شدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( علوم رایانه و فناوری اطلاعات ) انتقال اطلاعات

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه حل دم دستی ( و نه اصولی برای حل یک مشکل )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعمال شدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناسازگار

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

تایپ ده انگشتی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

to take advantage of, or in many cases, simply to use

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

unimportant in comparison with something else

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If something such as a system or place is up and running, it is operating normally.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به این ترتیب

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

حالت خاص

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٤

( علوم رایانه و فناوری اطلاعات ) مستقل از برنامه، داده و یا سیستم عامل ( =روی هر سیستم عاملی میتوانید نصب کنید! )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حذف کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

throw a fit

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

have a fit

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقد فیلم ( به صورت نوشتاری ) A movie review is an article that is published in a newspaper, magazine, or scholarly work that describes and evaluates ...