پیشنهادهای بختیاری (٢٥٦)
سالمند
گردهمایی، محفل
اسم کسی بد در رفتن
غریب و تازه وارد مثال : I am brand new to New York
eexactly
orthogonal
[ریاضیات] زیر فضای تولید شده توسط چند بردار. به طور مثال span دو بردار x و y در فضای سه بعدی برابر با صفحه ax by ( برای تمام اعداد حقیقی a و b ) است.
به نظرم = In my opinion مثال: This music is too fast for my taste
خوراک خودته
نمیخوام سنگ بندازم جلو پاتون ( در موقعیت هایی استفاده میشه که یک نفر سر ناسازگاری با بقیه گروه داره و همش با نظرات اونا مخالفت میکنه و اونا شاکی میشن ...
در حدود؛ تقریبا مثال: I've known them for like ten years
به صورت ناگهانی ظاهر شدن مثال: snakes broke out of the sidewalk
مایه تعجب کسی شدن
این کلمه هم میتونه به صورت مفرد و هم به صورت جمع ترجمه بشه یعنی: فرد باهوش مثال: He's the brains behind the operation افراد باهوش مثال: We need to g ...
در دیگر موارد. . .
( شخصی ) همیشه همین طوریه
این کلمه میتونه به یک صفت مثبت بار معنایی منفی بده و در این حالت ترجمه مستقیم اون لازم نیست اما شاید " غیرمنتظره" برای ترجمه مستقیم مناسب باشه. مثال ...
درست میشه
زمخت کردن کاری یا چیزی
همکار دلسوز
وظیفه خود را انجام دادن
پرمشغله
چیزی نشده نگران نباش
به نظرم. . . ، معتقدم که. . .
نقض شدن ( قانون، قرارداد و غیره )
اختصاص دادن تخصیص دادن
برای کی مهمه؟ کی [به اون] اهمیت میده؟
a sequence of instructions that can be executed by a computer or programming language
تخصیص دادن اختصاص دادن مثال: we have to supply a value for this parameter
محدود بودن
تعمیم دادن
[ریاضیات] به طور کامل تقسیم شدن ( با باقیمانده صفر )
محدود شدن ( به چیزی )
دست و پا گیر بودن
[برنامه نویسی] تعریف کردن ( متغیر )
مزیت
در برنامه نویسی معادل inherit به معنای ارث بری است.
از اون گذشته
مودبانه shit به معنای گند زدن.
ذی نفع بودن ( =سود بردن از چیزی ) مثال: I don't have an affiliation with them. I'm just a big fan
منجر شدن
( علوم رایانه و فناوری اطلاعات ) انتقال اطلاعات
راه حل دم دستی ( و نه اصولی برای حل یک مشکل )
اعمال شدن
ناسازگار
تایپ ده انگشتی
to take advantage of, or in many cases, simply to use
unimportant in comparison with something else
If something such as a system or place is up and running, it is operating normally.