پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٢,٨٢٩)

بازدید
٤,٨٤٠
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دبه کردن، وادنگ آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

درست، دانشی، دانشیک، دانشورانه، بنیادین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی/ اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی آه از نفس پاک تو و صبح نشابور / از چشم تو و چشم تو و حجره فیروزه تراشی پلکی بزن ای مخز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مچل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مچل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود ُ سپاس در پاسخ به کاربر Ko�: اتگار چشمهات آلبالو گیلاس می چینه! در رویه ای از فرهنگنامه سانسکریت که جناب فرتاش بارگزاری کرده اند واژه Kas [رفتن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوچیان یا کوفچ ها عرب نبودند بلکه به گمان بسیار، گروهی چادرنشین از پشتونها بودند همچنانکه هنوز هم هستند. اگر عرب بودند مقدسی که بیگمان عربی می دانست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انبارنامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در زبان تاتی ( آذری ) ، به ریخت " کِژمِژ " گفته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود سرمه، اکسید یا سولفید سرب و روی است که از کوره های گدازش سرب و روی به دست می آید. سرب در پی سادگی برون آوریِ آن از کان ( معدن ) ، یکی از کهنتری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لیزابه لیزابه = تراوش لعابدار و روان غده ها = موکوس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشت تاپویی یا به گفته اصفهانیها پشت تاپوی به آدم دنیا نادیده، خجالتی و بی سر و زبان و بی دست وپا گفته می شود. پشت تاپوی یعنی که انگار یارو تاحالا از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

شاید [بُش یا پُش یا بوش] در بشقاب ( بوشقاب، پشقاب ) ، ریخت دگرگون شده ی واژه ی [پیش] باشد ولی اگر به گفته برخی دوستان، بش را به چم تهی و خالی بدانیم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

" بَوِش" سُراینده شاهنامه استاد سخن پرداز فردوسی واژه بَوِش ( =بودن ) را به چم تقدیر و سرنوشت به کار برده است: هر آن چیز کو خواست اندر بَوِش / بر آن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودخواسته، آگاهانه، ئانسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناخواسته، نادانسته، ناآگاهانه

پیشنهاد
٠

ماداَندامه، مادگی

پیشنهاد
٠

نراَندامه، نرِگی

پیشنهاد
١

ماداندامه، مادگی

پیشنهاد

نراَندامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زَهار، شرم اندام، شرمگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اندام نر، نرگی، کیر، نر ندامه به جای آلت رجولیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نر اندامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بهاشکنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

روانساز، روانکن، روان کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هدف شکنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کوبه، کوبش، زنش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عادت ماهانه، قاعدگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

[دوره زنانگی]: ماهینِگی، دشتان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرتور یا نگاره سراسر نمای دندانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه اندامک را می توان بجای پروتز ( اندام ساختگی یا مصنوعی ) نیز بکار ببریم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اندامیار = ارتز، بریس اندامک = پروتز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"سراسرنمای دندانی" دستگاه پرتونگاری ( رادیوگرافی ) پانورکس یا سراسرنمای دندانی: یک ابزار شناسایی باارزش برای دندانپزشکان است. در سنجش با دیگر روش ها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

" نگاره سراسرنمای دندانی" گونه ای نگاره، فرتور یا تصویر پرتونگاری ( رادیوگرافی ) ست که از آرواره بالا و پایین و دندانها انجام می شود. - دستگاه راد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جنبش گیر، جنبش کاه، ویراینده، اندامیار بِرِیس یا اندامیار در پزشکی و توانبخشی: ابزارهایی که پیرامون اندام گذاشته و پوشیده می شود تا از جنبش اندام کاس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بهم ریختگیها، آشفتگیها، ناهماهنگیها، نابسامانیها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیرادندانی، پیرامون دندانها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اندامک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرزینه، مرزداری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرزدار، مرزینه دار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جای گذار، کارگذار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تفتیدگی، افروختگی که دربردارنده ی آماس، داغی، قرمزی وگاهی درد یا سوزش است. در پزشکی می توان واژه پارسی تفتیدگی یا افروختگی را به جای واژه تازی التها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تفتیده، افروخته، تفتیدگی یا افروختگی به جای التهاب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دمابان، دمابان چای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

/ اوهر ریخت کهن ابهر است نه اهر/ یعقوبی تاریخنگار وگیتاشناس سده سوم هجری درباره نامگذاری ابهر چنین می گوید؛ [ابهر شهری مشهور میان قزوین و زنجان و همد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه سراسرنما به جای واژه ی بیگانه پانوراما برساخته شده است. سراسرنمایی = پانورامیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سراسرنمایی/ سراسرنما = پانوراما

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

" سراسرنمایی" واژه ای برساخته است به جای واژه ی بیگانه ی پانورامیک. سراسرنما = پانوراما

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سراسرنما = پانوراما سراسرنمایی = پانورامیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناخوشی، بیماری، درد