پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٨٢٩)
ناخوش
جغرافیدان
گیتاشناس، گیتی شتاس
درود برخی بنیاد و ریشه واژه آستارا را به تالشی [هوسته رو] دانسته اند به چم " آهسته رو". برخی دیگر نیز گمانه ی [اُستورو[ را درست می دانند به چم "کنار ...
نزدیک به باور، به گمان بسیار، باور پذیر، باور کردنی
/چیره دل/ به ایران زمین باز کردند روی / همه چیره دل گشته و رزم جوی ( دقیقی )
نا - هار = ناخورده، گرسنه/ در گذار از زبان پهلوی به پارسی نو، برخی دگرش واجها دیده می شود ماننددگرش واج /ه/ و /خ/ به یکدیگر، برای نمونه هوپ خوب / هُش ...
واژگان از ترکی در سومری؟! خیلی راحت می گویید این واژگان ترکی است پس اگر سومری همان نیاترکی نباشد دستکم ترکی در آن زمان بوده؟! نتیجه گیری به همین سادگ ...
درود به نظر می رسد واژه یقه از "یوغ" گرفته شده باشد و آن چوب بندی است که برای کشیدن خیش و شخم زدن به گردن گاو و اسب می انداختند. چنین ابزاری در ان ...
شوهر، شویبانو
درود واژه چکش در پهلوی به دیسه چکوچ و در اوستا به ریخت چکوک وجود دارد و واژه ای پهلوی - پارسیست. بودن این واژه در ترکی مانند هزاران واژه دیگر پهلوی ...
درود پاسخ به کاربر بهزاد واژه جان به همین ریخت وهمچنین ریخت کهنتر آن " گیان" در زبان پهلوی نمایان است که از واژه " گیه" در اوستایی به چم زندگی به دست ...
درباره پسوند وان: تکواژهای وان و گان در جایگاه پسوند دارای یک چم ( معنا ) هستند که نشان دهنده جا می باشند، دگرش واجِ /و/ به /گ/ از پارسی میانه به پار ...
درود نام باکو در نوشته های کهن ارمنی به دیس [باکاوان یا باکوان] نگارش یافته که از دیدگاه جناب کسروی بخش نخست آن باکا یا باک همان بَغَ اوستایی و وان ه ...
چهرایی، به رنگ چهره
صورتی، گلی
تخم راهه، لوله نخم بر، لوله ای ست از تخمدان به رحم ( زهدان ) ، دارای مژکهایی ست که یاخته ی تخمک و یا تخم را از تخمدان به زهدان می برد.
لوله تخم بر، تخم راهه
ماهینگی، دشتان
درود خان یک واژه ترکی و مغولی است! یعنی چه؟ بلاخره یا باید ترکی باشد یا مغولی یا شایدم سغدی باید بُنمایه های تاریخی را دید، به هر روی اگر گمانه ی زبا ...
زبانزدِ [بلبلی که خوراکش زردالو هلندر باشه بهتر از این نمی خونه!] این زبانزد را در پاسخ به سرور و کارفرمایی گویند که در برابر دستمزدی اندک و کم ارزش، ...
انجام قانون،
انجام شدن
دنده مرده گونه ای حرکت خودروست که در آن دور موتور و سرعت خودرو کمتر از حد نیاز برای دنده داده شده به گری بکس یا جعبه دنده است.
انجام پذیر
بی خیال، بی تعصب، آدم بسیار دیر رنج، کسی که در برابر ریشخند یا توهینهای دیگران، بی واکنش یا دیر واکتش است.
جنگلی، کوهی، خودروو
بهره بری
واژه بهره بری به جای واژه مصرف
پاسخ به کاربر بالا من از خودم چیزی نگفتم، ، کانیشکا بزرگترین شاه کوشانی در سنگنبشته خود ( نامور به رباطک ) زبان این سنگنبشته را [ آریائو] می نامد که ...
هَلَندِر گونه ای زردالوی کوچک، کمتر خوشمزه، پُربار و ارزان بها که هم بهره بریِ تازه خوری دارد و هم در فراهم آوری لواشک و پر زردالوی خشک ( ترشاله ) کا ...
چارسو، چارسوک چترنگ
چاشت، سور
همی می چکد گویی از روی او / همی بوی مشک آید از موی او ( فردوسی ) وآن قطره باران که برافتد به گل زرد / گویی که چکیده ست گل زرد به دینار ( منوچهری ) ...
آب مقطر = چکیداب
"چکیداب" آب چکیده، آب چکانده
درود اردشیر پاپکان، اردشیر پور پاپک، بنیانگذار پادشاهی ساسانی. این نام در بُنمایه های پهلوی ساسانی که دارای پیشبنه 1800 تا 1400 ساله هستند دیده می ش ...
درود اردشیر پاپکان، اردشیر پور پاپک، بنیانگذار پادشاهی ساسانی. این نام در بُنمایه های پهلوی ساسانی که دارای پیشبنه 1800 تا 1400 ساله هستند دیده می ش ...
"وهیشت آباد اردشیر" [بهشت آباد] نام شهر بصره در ایرانِ ساسانی. بصره یا بسراه، بس راه؛ شهری که در آن راهها بسته می شود به دریا.
واژه ی جانِور در بنیاد خود [جان آور / جاناور] بوده به چم باشنده ی جاندار و زنده، واژه ای ست که کاربرد در زبان پهلوی نیز داشته است. واژگانی مانند دا ...
درود ُ سپاس آینه در زبان پهلوی به دیسه "ایوینَگ" ( ewenag ) آمده که برگرفته از ریخت پارسی باستان آن " ادَیَنَکَ" است، دَی به چم ( معنی ) دیدن و ادینک ...
درود ُ سپاس به کاربر بالا: نامواژه ارشک در بُنمایه های پارسی باستان به دیس " اَرَشکَ " دیده می شود که در بنمایه های یونانی به ریخت " آرسِس" و در ارمن ...
درهمرَوی، درهم روی، درهم نهشت، نِهِشتن به چم نهادن، گذاشتن، نشستن است و "درهم نهشت" = درهم گذاشتن، درهم رفتن = تداخل با بکارگیری چندین باره ی نووا ...
در دست گرفتن، در دست بودن، مال خود کردن
درود و سپاس از کاربر آرش. کاربر گرامی؛ من زبانهای ترکی و مغولی را به هم ربط و پیوند ندادم و پیرو دیدگاه زبان شناسانی هستم که دیدمان و نظریه زبانهای ...
درود واژه فسقلی از فسقل و اینگونه می نماید که فسقل، تازی شده ( معرب ) واژه پشکل ( = سرگین کوچک گوسفند ) باشد. فسقلی، واژه ای ست برای خواری و کوچک شم ...
پسین به چم [بعدی و آخرت] است. جهان پسین = جهان آخرت دنیا = گیتی
بُن و بَر = علت و معلول /به جای واژه های تازی، برابر پارسی آنها را به کار ببریم. می توانیم به جای واژاک یا اصطلاح برهان علیت بگوییم "فرنود بُنابَر"
آوا نمایی، آوا نمایشی وسایل صوتی تصویری = ابزارهای آوا نمایی رسانه های آوانمایی
درود * مگه میوه غیر آویزون هم داریم؟!* برخی کاربران جوری می گویند گیلاس یعنی دانه یا گردی آویزان و روی این چمار و معنا پافشاری می کنند که انگار دیگر ...