اسم - صفحه 85
قوی و زورمند، نام یکی از بزرگان ایران، آن که مردان را به زمین می زند و شکست می دهد
پسر
فارسی مردان شه
شاه مردان، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر شیرین و خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی مردآوند
نام دختر کوچک یزدگرد پادشاه ساسانی
دختر
فارسی مرداویج
مرد آویز نام سرسلسله امرای زیاری در قرن چهارم و پنجم
پسر
فارسی مردتیا
بزرگ مرد
پسر
فارسی مردو
از شخصیتهای شاهنامه، نام باغبان خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن گیل ناز
زیباروی مردم گیل، موجب فخر و مباهات مردم گیل، ( گیل = قوم ساکن گیلان، ناز = زیبا و قشنگ، فخر و مباه ...
دختر
گیلکی گیلار
نام پرنده ای از گروه اردک های روی آب چر، نوعی مرغابی با منقار کوچک که در آب های شیرین زندگی می کند
دختر
گیلکی
پرنده، طبیعت گیلانا
منسوب به گیلان، دختر زیبای گیلانی، ( گیلان، ا ( پسوند نسبت ) )، متعلق به سرزمین گیلان، گ گیلان
دختر
فارسی، گیلکی گیلاوا
آوای دختر گیلک
دختر
گیلکی گیلاکو
دختر زیبای گیلانی
دختر
گیلکی گیلنار
مرکب از گیل ( گیلک )، نار ( انار )، مرکب از گیل ( گیلک ) + نار ( انار )
دختر
فارسی گیله وا
نوعی باد محلی، که از غرب به شرق می وزد و هوا ملایم و دریا آرام می شود، ( به مجاز ) خندیدن ( گل )، ش ...
دختر
فارسی، گیلکی گیلو
نام وزیر و قهرمانی در منظومه ویس و رامین
پسر
فارسی گیلوا
نام محلی مردمان گیلان، نام منطقه ای از توابع رشت
دختر
گیلکی گیهان
جهان، دنیا، گیتی، کیهان
دختر
فارسی گیوا
جذاب، گیرا، فریبنده و دلبر، دلربا، ( کردی ) ( گیو = جذاب و گیرا، ا ( پسوند نسبت ساز ) )، به معنی گی ...
دختر
کردی، فارسی گیوان
کیوان، سیاره زحل، ( = کیوان )
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی لئا
به سوی خدا، دختری که رو به سوی خدا دارد
دختر
عبری لؤلؤ
مروارید
دختر
عربی
طبیعت مطیب
معطرکننده، خوشبو کننده
پسر
عربی مطیع الله
مطیع و فرمانبردار خداوند
پسر
عربی مطیعا
منسوب به مطیع، ( به مجاز ) کسی که فرمانبردار و مطیع است، ( عربی ـ فارسی ) ( مطیع = اطاعت کننده، فرم ...
پسر
فارسی، عربی مظفرعلی
مرکب از مظفر ( پیروز ) + علی ( بلندمرتبه )، نام نقاش معروف ایرانی در دوره صفویه
پسر
عربی معاذالله
پناه بر خدا
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی معارج
پله ها، نردبان ها، پلکان ها، نام سوره ی هفتادم از قرآن کریم، ( عربی ) ( جمعِ مَعرَج و مِعراج )، ( ا ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی معبود
مورد ستایش
پسر
عربی معتضد
یاری گیرنده، نام یکی از خلفای عباسی
پسر
عربی معزالدین
گرامی دارنده دین، نام یکی از امیران سلسله آل کرت
پسر
عربی معززه
معزز، گرامی، ارجمند، بزرگوار، مؤنث معزز
دختر
عربی معطر
عطرآگین، عطرآمیز، خوش بو، آغشته به چیزی خوشبو، ( در شیمی ) آروماتیک ( نوع خاص از ترکیب های آلی که ب ...
دختر
عربی معطی
بخشنده، عطاکننده، از نامهای خداوند
پسر
عربی معمر
طویل العمر و مسن
پسر
عربی معیر
سنجیده شده، نوعی پارچه ی ابریشمی منقش، عیارگیر، ( در تصدی دیوانی ) در دوره ی قاجار مسئول ضراب خانه ...
پسر
عربی مغیث
فریادرس، یاری کننده، نامی ازنام های خدای تعالی، از نام های خداوند
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مفرح
فرح آور، شاد کننده، شادی بخش، ( طب قدیم ) داروی مقوی قلب، شادی آور، نشاط آور، ( در پزشکی قدیم ) دار ...
دختر
عربی مفضل
برتری داده شده، افزون کرده، ارجح، راجح، ( اَعلام ) مفَضَّل ضبی ( = مفضل ابن محمّد ) : [قرن هجری] نح ...
پسر
عربی مفلح
رستگار، پیروز، نیکبخت
پسر
عربی مقاره
آرام و قرار گرفتن
پسر
فارسی مقبل
روی آورنده، صاحب اقبال و دولت، قبول کننده، ( در قدیم ) خوشبخت، خوش اقبال، رو کننده به چیزی
پسر
عربی مقبله
مؤنث مقبل، خوشبخت، خوش اقبال
دختر
عربی مقتدر
قدرتمند، مرد توانا
پسر
عربی مقصد
هدف نهایی، غایت
پسر
عربی مقیما
از شاعران قرن یازدهم هجری است که در طهران اقامت داشت، ( اَعلام ) از شاعران قرن یازدهم هجری ( مقیم ت ...
پسر
فارسی، عربی مگابیز
نام یکی از سرداران داریوش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی ملائک
ملک، فرشتگان، ( عربی ) ( جمعِ مَلَـک و مَـلأک )، ( در گفتگو ) ( به مجاز ) فرشته
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مجدراد
جوانمرد بزرگ
پسر
فارسی، عربی مجدود
نیکبخت، نام شاعر معروف قرن ششم، سنائی غزنوی
پسر
عربی مجذوب
شیفته و جذب شده، شیفته
دختر
عربی مجلله
دارای بزرگواری و عظمت و قدرت و شوکت و جلال، باشکوه و باجلال، دارای بزرگواری، عظمت، قدرت، شوکت و جلال
دختر
عربی مجیبه
مونث مُجیب، پاسخ گو، روا کننده حاجت
دختر
عربی مجیدالدین
دارای قدر و مرتبه ی عالی در دین و آیین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مجیده
بزرگوار، بلند مرتبه
دختر
عربی مجیرا
مجیر، پناه دهنده، ( عربی ) ( مؤنث مجیر )
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مجیرالدین
فریادرس و یاور آیین، پناه دین، پناه دهنده در دین، ( عربی )، ( اَعلام ) مجیرالدین بیلمقانی ( = مجیر ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محب رضا
ترکیب دو اسم محب و رضا ( دوستدار و خشنود )، دوستدار و دوستدارنده ی رضا [منظور امام رضا ( ع ) ]
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محبه
دوستدار
دختر
عربی محترمه
محترم
دختر
عربی محتشمه
دارای حشمت و شکوه، ( عربی ) ( مؤنث محتشم )، ( محتشم، و
دختر
عربی محدث
سخن گو، روایت کننده اخبار و احادیث نبوی، ( در ادیان ) آن که احادیث پیشوایان دینی را می داند و آنها ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محدثه زهرا
ترکیب دو اسم محدثه و زهرا ( سخن گو و روشن تر )، از نام های مرکب، ه محدّثه و زهرا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی محرم
حرام شده، ماه اول از سال قمری
دختر، پسر
عربی محسن رضا
ترکیب دو اسم محسن و رضا ( تحسین شده و خشنود )، از نام های مرکب، محسن و رضا
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محصون
محفوظ و استوار، درامان، ( در قدیم ) محفوظ، مصون
پسر
عربی محقق
درست و استوار، قطعی و مسلّم، به حقیقت پیوسته، اهل تحقیق، تحقیق کننده، آن که درباره ی موضوعی مطالعه ...
پسر
عربی محمد آراس
ترکیب دو اسم محمد و آراس ( ستوده و آراز )، از نام های مرکب، ا محمّد و آراس
پسر
ترکی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد اردلان
ترکیب دو اسم محمد و اردلان ( ستوده و پارسایی )، از نام های مرکب، ا محمّد و اردلان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد ارشاد
محمد راهنمایی کننده، محمد هدایت کننده، از نام های مرکب، ا محمّد و ارشاد
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد ارشام
ترکیب دو اسم محمد و ارشام ( ستوده و نیرو )، از نام های مرکب، ا محمّد و ارشام
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد اسامه
ترکیب دو اسم محمد و اسامه ( ستوده و دلیر )، از نام های مرکب، ا محمّد و اسامه
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد اعلا
ترکیب دو اسم محمد و اعلا ( ستوده و برتر )، از نام های مرکب، ا محمّد و اعلا
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد افشار
ترکیب دو اسم محمد و افشار ( ستوده و معاون )، از نام های مرکب، ا محمّد و افشار
پسر
ترکی، فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد افشین
ترکیب دو اسم محمد و افشین ( ستوده و لقب پادشاهان اسروشنه )، از نام های مرکب، ا محمّد و افشین
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی ماونداد
نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
پسر
اوستایی، پهلوی ماکوان
محافظ و نگهدارنده مادر
پسر
کردی مایابانو
الهه بهار و حاصلخیزی
دختر
یونانی مایار
یار مادر
پسر
فارسی مایان
جمع ما، ماها، جمعِ ما به معنی ماها، ( اعلام ) نام چند روستا در شهرستان های دامغان، دماوند، قزوین، م ...
دختر، پسر
فارسی مایدا
ظریف
دختر
ترکی مایلا
بخشنده
دختر
لاتین مایکل
مانند خدا
پسر
لاتین مبارز
آن که برای جنگ با کسی به میدان آید، جنگاور، جنگجو، آن که برای رسیدن به هدف خود پیوسته با مخالفان در ...
پسر
عربی مبارزالدین
جنگنده و مبارز در راه دین، نام بنیانگذار سلسله آل مظفر
پسر
عربی مبرز
فائق، برتر، برجسته، ممتاز، برتر و ممتاز از دیگران
پسر
عربی مبین رضا
ترکیب دو اسم مبین و رضا ( روشن و خشنود )، از نام های مرکب، مبین و رضا
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی متانه
وقار و سنگینی، [قدیمی] محکم بودن، [قدیمی] نیرومندی، پایداری، استواری، متانت
دختر
عربی ملانی
زنی که دانا و معلم باشد
دختر
یونانی ملانیا
تاریک
دختر
یونانی ملدا
جوان
دختر
ترکی ملورینا
مروارید در صدف
دختر
فارسی ملوس
قشنگ، ظریف و خوشگل
دختر
فارسی ملوسک
زیباخردک، جمیل و ظریف و زیبا، زیبای کوچک، ( ملوس، ک/ ak، / ( پسوند تحبیب ) )، در خطاب به کودک به وی ...
دختر
فارسی ملوین
نجیب زاده، دوست و مشاور
پسر
لاتین ملک
فرشته
دختر
عربی ملک آرا
آن که موجب آرایش و رونق مملکت است، ( در قدیم ) ( به مجاز ) مایه ی زینت و آراستگی سلطنت یا مملکت، ( ...
پسر
فارسی، عربی
تاریخی و کهن ملک آفرین
ملک ( عربی ) + آفرین ( فارسی ) مرکب از ملک ( سرزمین ) + آفرین ( آفریننده )
دختر
فارسی، عربی ملک بانو
ملک ( عربی ) + بانو ( فارسی ) شاه بانو
دختر
فارسی، عربی ملک تاج
ملک ( عربی ) + بانو ( فارسی ) شاه بانو
دختر
فارسی، عربی ملک شاد
زیباروی شاد، فرشته روی شادمان، شاداب و زیبا
دختر
فارسی، عربی ملکا
پادشاه، نام مردی مجتهد در مسیحیت
پسر
عربی، آرامی