مسلمه

/mosleme/

فرهنگ اسم ها

اسم: مسلمه (دختر) (عربی) (تلفظ: mosleme) (فارسی: مسلمه) (انگلیسی: moslemeh)
معنی: مؤنث مسلم، پیرو دین اسلام، مسلمانان
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم دختر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

( مسلمة ) مسلمة. [ م ُ س َل ْ ل َ م َ ] ( ع ص ) تأنیث مسلّم. سلامت داده از عیب یا از کار.
- امراض مسلمة ؛ امراضی که معالجه آنها راه قطعی داشته باشد، امراض غیرمسلمة آنهائی هستند که با عارضه دیگری همراهند و راه معالجه هر یک مخالف طریق معالجه دیگری است ، مانند صداع و نزله که با هم عارض شوند و معالجه آن دو با هم متناقض است. ( از بحرالجواهر ). و رجوع به مسلم شود.

مسلمة. [ م ُ ل ِ م َ ] ( ع ص ) مسلمه. تأنیث مسلم.زنی که متدین به دین اسلام باشد. ( از اقرب الموارد ).ج ، مسلمات. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مُسلِم شود.

مسلمة. [ م َ ل َ م َ ] ( اِخ ) ابن احمدبن قاسم بن عبداﷲ المجریطی ، مکنی به ابوالقاسم. فیلسوف ، ریاضی دان و منجم. وی اعلم علمای ریاضی قبل از خود بود. مولدش در مجریط ( مادرید ) به سال 338 و وفاتش نیز در همین شهر اتفاق افتاد ( 398 هَ.ق. ). از جمله تألیفات اوست : ثمار العدد، در علم حساب ، اختصار تعدیل الکواکب من زیج التبانی ، رتبةالحکیم ، غایة الحکیم ، کتاب الأحجار و روضة الحدائق ، رساله کوچکی که در آن به زیج محمدبن موسی توجه داشته و تاریخ فارسی آن را به تاریخ عربی نقل کرده و جدول های نیکو بر آن افزوده است ، لیکن قفطی گوید: وی عیناً مرتکب اشتباهات محمدبن موسی گشته و متوجه نشده است. ( از الاعلام زرکلی ).

مسلمة. [ م َ ل َ م َ ] ( اِخ ) ابن القاسم بن ابراهیم بن عبداﷲبن حاتم ، مکنی به ابوالقاسم. مورخ اندلسی ( ولادت 293 و وفات 353 هَ.ق. ). از علمای حدیث ومورخین و از اهالی قرطبة است. از تألیفات اوست : التاریخ الکبیر، تاریخ ( در شرح حال رجال )، ماروی الکبار عن الصغار، و الخط فی التراب. ( از الاعلام زرکلی ).

مسلمة. [ م َ ل َ م َ ] ( اِخ )ابن عبدالملک بن مروان بن الحکم. او را «جرادة الصفراء» لقب داده بودند. فتوحاتی در قسطنطنیه کرد. مسجد مسلمة را بدانجا بنا نهاد، سپس از جانب برادرش «یزید»به حکومت عراقین و ارمینیه منصوب گشت و در جنگهای ترک و سند شرکت داشت. وی به سال 120 هَ.ق. در شام وفات یافت. بنی مسلمة بدو منسوبند. ( از الاعلام زرکلی ).

مسلمة. [ م َ ل َ م َ ] ( اِخ ) ابن مخلدبن صامت الانصاری الخزرجی. صحابی و از کبار امرای صدر اسلام است. وی از طرفداران معاویه بود و در جنگ صفین به نفع او شرکت کرد و در سال 47 هَ.ق. از طرف معاویه به امارت مصر منصوب شد، سپس سرزمینهای مغرب هم به قلمرو حکومت او اضافه گشت.پس از فوت معاویه یزید نیز او را به امارت باقی گذاشت و در سال 62 هَ.ق. در اسکندریه و به قولی در مدینه وفات یافت. وی اول کسی است در اسلام که مناره ها درمسجد برای اذان گفتن بنا نهاد. ( از الاعلام زرکلی ).

فرهنگ فارسی

مونث مسلم، زن مسلمان، مسلمات جمع
( اسم ) مونث مسلم زن مسلمان جمع : مسلمات .
از کبار امرای صدر اسلام بود

فرهنگ عمید

مسلِم (زن ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُّسْلِمَةً: تسلیم کننده (مسلم کسی است که امرش را تسلیم خدا کرده(کار خود را به خدا واگذار کرده ) ، و در هر چه بخواهد و دستور دهد مطیع اوست)
معنی مُّسَلَّمَةٌ: تسلیم شده - پرداخت شده
ریشه کلمه:
سلم (۱۴۰ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس