اسم - صفحه 90
نزیه، پاکیزه، ( مؤنث نزیه )
دختر
عربی نساک
نام همسر سیامک پسر کیومرث پادشاه پیشدادی
دختر
فارسی نستار
از شخصیتهای شاهنامه، نام چوپان قیصر روم در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن نستهن
نستیهن، پهلوانی تورانی، ( اَعلام ) پهلوان تورانی، پسر ویسه و برادر پیران
پسر
فارسی
تاریخی و کهن نستهین
از شخصیتهای شاهنامه، نام پیران ویسه در زمان افراسیاب تورانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن نستود
از شخصیتهای شاهنامه، نستور، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زریر پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن نستور
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زریر پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن نستوه
خستگی ناپذیر، [قدیمی] مرد جنگی که از جنگ و ستیز عاجز و خسته نشود، نام پهلوان ایرانی، ( در قدیم ) وی ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن نسرین رخ
ویژگی آن که صورتش چون گل نسرین است، ( به مجاز ) زیبا روی و با طراوت، ( نسرین، رخ = چهره )
دختر
فارسی
طبیعت، گل نسرین مهر
زیبا و درخشان چون گل نسرین و خورشید
دختر
فارسی نسرین نوش
زیبا چون گل نسرین و شیرین چون عسل، نام دختر پادشاه سقلاب و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی
دختر
فارسی نسرینه
نسرین، ( به مجاز ) صورت معشوق، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نسرین
دختر
فارسی
طبیعت، گل نسک
نام هر یک از بیست و یک بخش کتاب اوستا
دختر
فارسی نسیبا
صاحب نسب، اصیل، ( نسیب = صاحب نَسَب، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نسیب، ( به مجاز ) صاحب اصل و نَسَ ...
دختر
فارسی، عربی نشمین
دختر زیبارو و خوش اندام
دختر
کردی نشواد
نام پهلوان تورانی، ( اَعلام ) نام پهلوانی تورانی است، نام پهلوانی تورانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن نصرت الدین
موجب پیروزی و کمک دین، نام چند تن از بزرگان در تاریخ، موجب پیروزی دین و آئین، یاور و کمک دین، ( اَع ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن نصوح
خالص، راست و درست
پسر
عربی نصیرا
نام یکی از دانشمندان و شعرای قرن یازدهم
پسر
عربی نضیر
شاداب، سرسبز
پسر
عربی نظام
ترتیب، آراستگی، روش، شعر، ارتش، مجموعه قوانین، قواعد، سنن، یا نوامیسی که قوام و انتظام چیزی بر آنها ...
پسر
عربی نظام الملک
باعث نظم و سرزمین، نام وزیر معروف سلجوقیان در قرن پنجم
پسر
عربی نظرعلی
چشم و دیده علی ( ع )
پسر
عربی نعناع
نعنا، گیاهی کاشتنی و خوشبو
دختر
عربی نعیم الدین
نعمت دین
پسر
عربی نعیم رضا
ترکیب دو اسم نعیم و رضا ( نعمت و خشنودی )، از نام های مرکب، نعیم و رضا
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی نفحه
بوی خوش، نفس، دم، وزش باد
دختر
عربی نفیس
گران مایه، قیمتی
پسر
عربی نفیل
عبادت
پسر
عربی نقدعلی
مرکب از نقد ( ارزیابی و سنجش سره از ناسره ) + علی
پسر
عربی میهن بانو
بانوی وطن
دختر
فارسی میهن تاج
تاج و سرور وطن
دختر
فارسی میهن دخت
دختر وطن
دختر
فارسی میهن یار
دوست و یار وطن
پسر
فارسی میکائلا
هدیه ای از خدا
پسر
لاتین میکال
میکائیل، نام یکی از چهار ملک مقرب
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی میکاییل
معرب از عبری به معنای کیست که شبیه خدا باشد؟، یکی از فرشتگان مقرب خداوند که معروف است روزی زمینیان ...
پسر
فارسی میکسا
کودکی که نشان از بزرگان دارد، در مراجع لاتین این واژه به معنای ماکسیمیوس کوچک آمده است که خود ماکسم ...
پسر
لاتین نائل
ویژگی آن که به موقعیتی دست یافته است یا چیزی را دریافت کرده است
پسر
عربی نابت
نورسته، رویاننده، روینده، تازه ٔ هر چیز هنگامی که بروید و خرد بود، تازه از هر چیز که بروید و کوچک ب ...
دختر
عربی ناتا
بی نظیر، بی مانند، بی همتا، ( نا= ( پیشوند نفی )، تا = نظیر، مانند، لنگه )
دختر
فارسی ناتاشا
بچه مسیحی
دختر
لاتین نگیسا
نام یکی از موسیقی دانان زمان خسروپرویز
پسر
فارسی نگین چهره
دارای چهره ای مانند نگین زیبا و درخشان، ( به مجاز ) ویژگی آن که چهره اش چون نگین، زیبا و قشنگ است، ...
دختر
فارسی نگین دخت
دختری مانند نگین، ارزشمند، زیبا، درخشان، ( نگین، دخت = دختر )، دختری که چون نگین است، ( به مجاز ) ز ...
دختر
فارسی نگین رخ
دارای چهره ای مانند نگین زیبا و درخشان، ( = نگین چهره )، ( نگین چهره
دختر
فارسی نگینا
موسیقی، آواز
دختر
عبری
هنری نگینه
مانند نگین، نگین + های تشبیه
دختر
فارسی نل
گرفتن و بردن هر چیزی خوب
دختر
لاتین نلا
درخشان
دختر
یونانی نلسا
مانند روشنی
دختر
سانسکریت نلکا
آلوی ترش و کوهی، ( = نلک ) ( در قدیم ) ( در گیاهی ) میوه ای از نوع گوجه، آلوچه ی کوهی
دختر
فارسی
طبیعت نلیا
نیلگون
دختر
سانسکریت نلین
رنگین کمان
دختر
فارسی
طبیعت نهارا
منسوب به نهار، ( به مجاز ) روشن و زیبا، ( عربی ـ فارسی ) ( نهار ( در قدیم ) = روز، ا ( پسوند نسبت ) ...
دختر
فارسی، عربی نهام
آهنگر، نجار، همچنین راهب دیر نشین
پسر
عربی نهان
پنهان، مخفی، باطن، پوشیده، ( در قدیم ) در نهان، پنهانی، مخفیانه، ( در قدیم ) ناپیدا، نامرئی، ( در ق ...
دختر
فارسی نهل
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن نوئل
عید میلاد مسیح
پسر
لاتین نواآفرین
آفریننده نغمه و آواز
دختر
فارسی نوبان
شاهزاده
پسر
ترکی نوباوه
میوه تازه و نورس، کودک یا نوجوان، میوه ای که تازه رسیده باشد
دختر
فارسی نوتاش
همیشه، دایم
پسر
فارسی نوتریکا
دهنده رزق و روزی
پسر
اوستایی نوحا
راحتی و راهنما
پسر
عبری نور
روشنایی، فروغ، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریم
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی نورآتا
نور چشم پدر
دختر
ترکی، عربی نورآفاق
نور گسترده در جهان و هستی، نور گسترده در جهان، ( به مجاز ) زیباروی در جهان
دختر
عربی
طبیعت نورآفرین
نور ( عربی ) + آفرین ( فارسی ) آفریننده نور و روشنایی
دختر
فارسی، عربی نورافشان
نوردهنده، پرتوافکن، نوربخش، آنچه نور به اطراف خود می پراکند، نور پاش، ( در قدیم ) نور افشانی کردن، ...
پسر، دختر
فارسی، عربی نورالحق
نور حق، روشنایی و فروغ از سوی پروردگار، نورِ حق
پسر
عربی نورالسما
نور و روشنایی آسمان، نورِ آسمان
دختر
عربی
طبیعت نورالمهدی
نور مهدی، فروغ هدایت شده، ( عربی ) نورِ مهدی
پسر
عربی نوراهان
نورهان، تحفه، سوغات، ارمغان
پسر
فارسی نوردخت
دختر روشنایی
دختر
فارسی نورسان
مانند نور درخشان
دختر
فارسی نرجس خاتون
مرکب از نرجس و خاتون، لقب مادر حضرت مهدی عج الله فرجه الشریف
دختر
فارسی نرجس زهرا
ترکیب دو اسم نرجس و زهرا ( نوعی گل خوشبو و روشن تر )، ( معرب ـ عربی ) از نام های مرکب، نرجس و زهرا
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی، گل نرداگشسپ
از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری از سپاهیان بهرام چوبین
پسر
فارسی نرسا
در اساطیر زوروانیه نام یکی از خدایان
دختر
فارسی نرسه
نرسی، فرشته و ایزدی است نظیر جبرئیل حامل وحی و او پیک اهورامزدا است، ( اوستایی ) گونه ی دیگر نرسی، ...
دختر
اوستایی
مذهبی و قرآنی نرگس خاتون
ترکیب دو اسم نرگس و خاتون ( نوعی گل خوشبو و لقب زنان اشرافی )
دختر
فارسی
گل نرگس دخت
دختر نرگس، دختر مثل نرگس، ( به مجاز ) دختر زیبا و با طراوت، ( نرگس، دخت = دختر )، د نرگس
دختر
فارسی
طبیعت، گل نرگس زهرا
ترکیب دو اسم نرگس و زهرا ( نوعی گل خوشبو و روشن تر )، ( فارسی ـ عربی ) از نام های مرکب، نرگس و زهرا
دختر
فارسی، عربی
گل، مذهبی و قرآنی نرگسه
منسوب و شبیه به نرگس، ( به مجاز ) ستاره، ( نرگس، ه ( پسوند نسبت و شباهت ) )، م نرگس
دختر
فارسی
گل نرگسی
منسوب به نرگس، نوعی غذا، ( به مجاز ) عشوه به صورت زبان درآوردن معشوق در مقابل عاشق، نوعی پارچه ی لط ...
دختر
فارسی
گل نزاکت
پاکیزگی، ادب، خوش اخلاقی، خوی خوش، رفتارپسندیده
دختر
فارسی نیسان
نام ماه دومین ماه بهار، بارانی که در اردیبهشت می بارد، باران بهاری
پسر
فارسی، سریانی نیسانا
باران بهاری
دختر
فارسی نیشا
نشانه
دختر
کردی نیشام
فرشته نگهبان آذرخش، نام فرشته نگهبان آذرخش
پسر
فارسی نیل ای
ماه نیلی
دختر
ترکی
طبیعت، کهکشانی نیل فام
نیل رنگ، به رنگ نیل، ( نیل، فام ( پسوند برای رنگ ) )، کبود
دختر
فارسی، سانسکریت نیلاب
آبی ملایم و آرامش بخش، مجازا آبی ملایم و آرامش بخش، نام قدیم شهر جندی شاپور، همچنین مایعی آبی رنگ ک ...
دختر
فارسی نیلاس
عشق بی پایان
دختر
فارسی نیلان
فرشته باران
دختر
یونانی نیلپر
نیلوفر، ( = نیلوفر )
دختر
فارسی
گل نیلدا
آفریده شده از زلالی
دختر
فارسی، سانسکریت نیلسان
همانند نیل
دختر
فارسی نیلسو
آب آبی رنگ و شفاف
دختر
فارسی