نیو راد

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

نیوراد. [ نیوْ ] ( اِ ) بر وزن دیوزاد، انتظام. حالتی مر نفس را که ترتیب و تقدیر امور کند. ( از برهان ). ظاهراً از مجعولات دساتیر آذرکیوان است.

فرهنگ فارسی

بر وزن دیو زاد : انتظام ٠ حالتی مر نفس را که ترتیب و تقدیر امور کند ٠ ظاهرا از معجولات دارو دسته آذر کیوان است ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس