اسم - صفحه 92
نام روستایی در نزدیکی لاهیجان
پسر
فارسی چرو
جوانه درخت، شکوفه برگ
دختر
کردی چمن افروز
آن که یا آنچه زینت دهنده چمن است، نام چند نوع گیاه علفی که گل آذین قرمزرنگ آنها به شکل تاج خروس است ...
دختر
فارسی چهرزاد
( مجاز ) نژاده، اصیل، لقبی است که در شاهنامه به همای دختر بهمن داده شده، ( به مجاز ) نژاد و اصیل، ل ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن چکاوه
چکاوک
دختر
فارسی
هنری چیا
کوهستان بلند، کوهستان، کوه
دختر، پسر
کردی
طبیعت چیچک
گل
دختر
ترکی
گل چیلانه
درخت عناب
دختر
فارسی چیلک
توت فرنگی
دختر
ترکی حام
حمایت کننده، نام یکی از پسران نوح ( ع )
پسر
عبری حره
عنوانی برای زنان و دختران پادشاهان، زن بزرگ و شریف، زن آزاد، ( در قدیم )، عنوانی برای دختران و زنان ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حسینا
نام شاعری مجنون چون بابا طاهر
پسر
فارسی حصیل
نام گیاهی است
پسر
عربی
طبیعت حماس
هواخواهی شدید، اشتیاق شدید، التهاب تب و تاب، شور و شوق، غیرت، پهلوانی، تعصّب
پسر
عربی حوردیس
آن که چون حور زیباست، حور ( عربی ) + دیس ( فارسی ) آن که چون حور زیباست
دختر
فارسی، عربی خاروس
نام یکی از فرماندهان اسکندر مقدونی
پسر
یونانی خاشعه
متواضع، فروتن، خدا ترس و پرهیزکار، ( مؤنث خاشع )، متواضع و فروتن، به معنی متواضع و فروتن، مؤنث خاشع
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی خاطرافروز
روشن کننده خاطر، شادی بخش، خاطر ( عربی ) + افروز ( فارسی ) شادی بخش
دختر
فارسی، عربی خاطرنواز
دلکش، مطبوع، خاطر ( عربی ) + نواز ( فارسی ) دلکش
دختر
فارسی، عربی خالواش
نوعی سبزی معطر
دختر
گیلکی ختا
نام سرزمین چین شمالی که محل زندگی قبایل ترک بوده است
دختر
فارسی خدا بخش
عطای الهی، بخشیده خداوند
پسر
فارسی خداآفرید
آفریده خداوند
دختر، پسر
فارسی خدابنده
بنده خداوند، لقب سلطان محمد اولجایتو پادشاه مغول
پسر
فارسی خراد
نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله دلاوری ایرانی در زمان نوذر پاد ...
پسر
فارسی خرام
رفتاری همراه با ناز و زیبایی، وفای به وعده، خبرخوش، مژده
دختر
فارسی خردادبه
کمال، رسایی و درستی بهتر، ( اَعلام ) نام یکی از جغرافی دانان مسلمان [قرن هجری]، ( در اعلام ) نام یک ...
پسر
فارسی خرشاد
خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
دختر، پسر
فارسی خرشید
خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
دختر، پسر
فارسی خرمه
نام همسر مزدک
دختر
فارسی
تاریخی و کهن خسروپرویز
ترکیب دو اسم خسرو و پرویز ( پادشاه و فاتح )، ( اَعلام ) خسرو پرویز یا خسرو دوم [قرن و میلادی]، شاه ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن خوب یار
یار خوب
دختر
فارسی خورزاد
نام یکی از پسران خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن خوشنواز
سازنده، مطرب، موسیقی دان، نام پادشاهی، ( در قدیم ) ماهر در نواختن ساز، خشنواز
پسر
فارسی
تاریخی و کهن خیرالدین
آن که در دین بهترین است
پسر
عربی داتان
مربوط به چشم، نام یکی از رؤسای یهود
پسر
عبری دادآفرید
آفریده شده بر مبنای عدل و داد، یکی از لحن های قدیمی موسیقی، یکی از نام های خدای تعالی، از داد آفرید ...
پسر، دختر
فارسی
هنری دادآفرین
آن که عدالت ایجاد کند، از نام ها و صفات باری تعالی، یکی از گوشه های موسیقی، ( در قدیم ) پدید آورنده ...
پسر، دختر
فارسی
هنری دادران
عدل ورزنده، عدالت گستر
پسر
فارسی داران
عربی دنیا و آخرت
پسر
فارسی دارین
منسوب به درخت
پسر
فارسی دارینه
نام روستایی در نزدیکی سقز
دختر
فارسی دانژه
غنچه گل نیمه باز
دختر
کردی داو
قاضی، خداوند، هر یک از اشخاصی که طرفین دعوا برای حل اختلافات به طریقه غیررسمی انتخاب می کنند
پسر
فارسی داوید
داوود
پسر
عبری دایا
( در زند و پازند ) زر سرخ و طلا، ( در عربی ) ذَهب
پسر
یونانی درجان
مروارید جان
دختر
کردی، عربی درفام
مانند در، به رنگ مروارید و لؤلؤ، ( مجاز ) زیبارو، ( عربی ـ فارسی ) ( در = مروارید، لؤلؤ، فام ( پسون ...
دختر
فارسی، عربی دُرفام
مانند در درآسا دُرمانند به رنگ دُر
دختر
فارسی درنیان
مانند مروارید، گرانبها، ارزشمند
دختر
فارسی درة التاج
مرواریدی که بر تاج نصب کنند
دختر
عربی دروار
مانند در، هچون در، ( عربی ـ فارسی ) ( دُر + وار ( پسوند شباهت ) ) ( = دُرسا )، دُرسا، در ( عربی ) + ...
دختر
فارسی، عربی دریا دل
مرد بسیار بخشنده و باگذشت، دلیر، با سخاوت، ( به مجاز ) شجاع و قوی، دارای بردباری و گذشت و وارستگی و ...
پسر
فارسی دریاس
شیر
پسر
فارسی دریس
مانند مروارید گرانبها و با ارزش
دختر
فارسی دریم
پرگوشت، خوش اندام
دختر، پسر
عربی دزیره
دختر فرانسوا کلاری تاجر حریرفروش مارسی
دختر
فرانسوی دلارا
دل آرا
دختر
فارسی دلگون
مانند دل، مرکب از دل+ گون ( مانند )
دختر
فارسی دلوار
دلاور، دلیر، بی باک، نام شهری در استان بوشهر، محل تولد رئیس علی دلواری مبارز و وطن پرست شجاع ایرانی
دختر
فارسی دمن
دامنه کوه یا پهنه دشت
دختر
فارسی دمور
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب
پسر
فارسی
تاریخی و کهن دمیر
محکم، قدرتمند، استوار
پسر
ترکی دنیس
نام یکی از پادشاهان یونان که افلاطون مدتی در دربار او بود
دختر، پسر
یونانی دهما
پارسا، پرهیزکار
دختر
فارسی دوریس
دختر اقیانوس
دختر
یونانی دوستعلی
دوست ( فارسی ) + علی ( عربی ) دوستدار علی
پسر
فارسی، عربی دومان
مه، غبار
دختر، پسر
ترکی
تاریخی و کهن دیا
نور چشم
دختر
کردی دیباج
دیبا، پارچه ابریشمی، ( معرب از فارسی ) ( = دیبا و دیباه )، ← دیبا
پسر
عربی دیمه
روی، رخسار، چهره، روشنی، روی و رخساره، روشنی باران و شبنم، ( در کردی ) نیز چهره
دختر
کردی، عربی دینور
دیندار، متدین، مومن، ( دین، ور ( پسوند دارندگی ) )، مؤمن
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی ذوالقدر
صاحب قدر، دارای حرمت و وقار، دارای قوه و طاقت، ( در قدیم ) دارای ارج و منزلت، ارجمند، ( اَعلام ) سل ...
پسر
عربی ذکا
تیزهوش شدن، تیزخاطر شدن، زیرک شدن، تیزهوشی، زیرکی، شمس، خورشید، آفتاب، ( عربی ) ( در قدیم ) هوشمندی ...
پسر
عربی رؤیا
( عربی ) خواب، آنچه در خواب بینند، ( به مجاز ) چهره ی زیبا و مطلوبی است که در عالم خواب دیده شود، ر ...
دختر
عربی رابر
پیشوا و رهبر
پسر
کردی رابو
نام گلی از گلهای بهاری
دختر
فارسی
گل رادن
زعفران، سرخی به زردی آمیخته، سرخی که به زردی آمیخته شود
دختر
عربی رازان
اسرار، رموز، ( مجاز ) رمزگونه، ( اعلام ) نام چند روستا و مکان در شهرستان های بروجرد، خرم آباد و محل ...
دختر
کردی، فارسی راشل
پاکی و منزه، راحیل
دختر
عبری، فرانسوی راشن
آرامنده، ثابت و برجای، انعام، پاداش، ثابت
پسر
عربی
تاریخی و کهن رافونه
نعنا، پودنه، پونه
دختر
فارسی
طبیعت رانیه
بیننده، نظارت کننده بر چیزی
دختر
عربی راوک
راوق صاف، لطیف و پالوده هر چیز، ( به مجاز ) راوق، صافی، پالونه، جام شراب، ( به مجاز ) شراب صاف و زل ...
دختر
فارسی، عربی راویز
نام یک درخت، ( اَعلام ) نام درختی معروف به اشترخار یا اشترغار، خارشتر
پسر، دختر
فارسی
طبیعت رایا
آن که خداوند به او توجه دارد، ( رای = فکر، اندیشه، تأمل + الف ( اسم ساز ) )، ( به مجاز ) فکر و اندی ...
پسر
عبری رایکا
محبوب، مطلوب، ریکا، ( گیلکی ) ( = ریکا ) به معنی پسر، محبوب و مطلوب
پسر، دختر
فارسی، مازندرانی ربن
یکدست یک اندازه ( نگارش کردی
پسر
کردی رحمه
مهربانی، نام همسر ایوب ( ع )
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی رخک
مرکب از رخ ( چهره، صورت ) + ک ( نشانه تحبیب )
دختر
فارسی رستار
نجات یافته، رها شده
پسر
فارسی رستهم
رستم، در زبان قدیم ایرانی مرکب از رس ( بالش، نمو ) + تهم ( دلیر، پهلوان )، نام پهلوان شاهنامه
پسر
فارسی رشیدا
از خطاطان نامی ایران، رشید ( عربی ) + ا ( فارسی ) نام یکی از استادان خط نستعلیق در قرن یازدهم که خو ...
پسر
فارسی، عربی رشیدالدین
آن که در دفاع از دین دارای رشادت و شجاعت است، رشد یافته و بالنده در امور دین، صاحب رأی و عقیده در د ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رضی الدین
پسندیده ی آیین و دین، ( اَعلام ) ) رضی الدین استرآبادی [قرن هجری] زبان شناس ایرانی، مؤلف شرح کافیه ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رفائیل
یکی از فرشتگان مقرب در دین مسیحیت و یهودیت
دختر
عبری
مذهبی و قرآنی رمانه
دختری که مانند گل انار نرم و لطیف است، یک انار، یک دانه انار
دختر
عربی رمیار
رامیار
پسر
فارسی رنیم
نامشخص رنین
نغمه، آوا، آهنگ، صوت، صوت همراه با گریه
دختر
عربی