نوشین لب

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

نوشین لب. [ ل َ ] ( ص مرکب ) نوش لب. نوشین دهان :
او سمن سینه و نوشین لب و شیرین سخن است
مشتری عارض و خورشیدرخ و زهره نقاب.
فرخی.
ز نوشین لب خویش بگشاد بند
نظامی.
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان
بحث سرّ عشق و ذکر حلقه عشاق بود.
حافظ.

فرهنگ فارسی

( صفت ) نوش لب : (( ساقی نوشین لب ) ) .

جدول کلمات

شکرلب

پیشنهاد کاربران

بپرس