مرتاح

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

مرتاح. [ م ُ ] ( ع ص ، اِ ) اسب پنجم در مسابقت. ( مهذب الاسماء ). اسب پنجم از اسبان رهان. ( منتهی الارب ). اسبی که در مسابقه پنجم شود. ( از متن اللعة ). اسب پنجمین در مسابقه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || صاحب راحت و نشاط. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
تنت چو طبعت صافی و طبع چون تن راست
دلت ز جانت مسرور و جان ز دل مرتاح.
مسعودسعد.

فرهنگ فارسی

اسب پنجم در مسابقت

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (ص . ) بانشاط ، شادان ، مسرور.

پیشنهاد کاربران

مرتاح : مُرْتَاحُ ( فرح بخش ) ( راحتی بخش ) .
فراز ( 65 ) دعای جوشن کبیر :
( 65 ) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا سَتَّارُ یَا غَفَّارُ یَا قَهَّارُ یَا جَبَّارُ یَا صَبَّارُ یَا بَارُّ یَا مُخْتَارُ یَا فَتَّاحُ یَا نَفَّاحُ یَا مُرْتَاحُ
...
[مشاهده متن کامل]

( 65 ) خدایا! از تو میخواهم به نامت اى پرده پوش اى آمرزگار، اى چیره، اى جاه مند، اى بس شکیبا، اى نیک بخش، اى برگزیده، اى گشاینده، اى روح بخش، اى فرح بخش ( راحتی بخش )

مرتاح : در آسایش ، بانشاط ، آسوده خاطر، آرامش بخش ، فرح بخش .
مرتاح از اسمهای خداوند دردعای جوشن کبیراست: مرتاح : فرح بخش
صَبّارُ یا باَّرُّ یا مُخْتارُ یا فَتّاحُ یا نَفّاحُ یا مُرْتاحُ ( ۶۶ )
صبر پیشه اى نیک بخش اى مختار در کارها اى کارگشا اى پرجود و عطا اى فرح بخش ( ۶۶ )

بپرس