اسم با حرف ش - صفحه 2

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

شادلین/šādlin/

شاد رویِ نرم خو و آرام، ( شاد، لین = نرمی و ملایمت )، ( شاد + لین = نرمی و ملایمت )، نرمی و ملایمت، ...


دختر

فارسی
شانا/šānā/

باد ملایم، مقام و منزلت، مقام و شأن در حالت نصبی عربی با تخفیف تنوین آخر


دختر

کردی، عربی

طبیعت
شایگان/šāy (e) gān/

سزاوار، درخور شاه، گرانبها، ارزشمند، ممتاز، عالی، شایسته، مرد بزرگ، شایسته و شایان


پسر

فارسی
شادن/šāden/

بچه آهو، آهوی بره، ( در قدیم ) آهوی جوان که تازه شاخ بر آورده، ( به مجاز ) زیبا و شاداب، ( عربی ) ( ...


دختر، پسر

عربی

طبیعت
شمس جهان/šams(e)jahān/

ترکیب دو اسم شمس و جهان ( خورشید و گیتی )، خورشید جهان، آفتاب گیتی، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

عربی

کهکشانی
شفیعه/šafiee/

شفاعت کننده، واسطه، پایمرد، ( مؤنث شفیع )، شفیع، شفاعت کننده و شفاعت گر، مؤنث شفیع


دختر

عربی
شوکا/šukā/

چادر و جامه درشت بافت، نوعی گوزن، نوعی گوزن بومی اروپا و آسیا، ( در مازندرانی ) به معنی آهو و غزال، ...


دختر

فارسی

طبیعت
شنیان/šaniyān/

وزیدن نسیم، آرزو کردن، خنده ی نوزاد، حرکت کردن کودک


دختر

کردی
شهمیر/šahmir/

شاه، امیر و سلطان، ( شه = شاه، میر = امیر )، مخفف شاه امیر، مقلوب شده ی امیرشاه، ( اعلام ) ) شهمیرز ...


پسر

فارسی
شرف الدین/šarafoddin/

آبرو و اعتبار دین و آیین، موجب آبروی و اعتبار دین و آیین، ( اَعلام ) ) محمودشاه اینجو: [قرن هجری] ا ...


پسر

عربی

تاریخی و کهن
شوان/šo (a) vān/

شبان، چوپان، نگهبانِ گله، نگهبان گله، گله بان


پسر

فارسی، کردی
شروان/šarvān/

درخت سرو، ( اَعلام ) [= شیروان] ناحیه و ولایت قدیم، کنار دریای خزر، جنوب شرقی کوههای قفقاز، که امرو ...


پسر

فارسی
شمس/šams/

خورشید، آفتاب، نام نود و یکمین سوره در قرآن کریم، ( اَعلام ) ) سوره ی نود و یکم از قرآن کریم دارای ...


پسر

عربی

تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی، کهکشانی
شایا/šāyā/

شایسته، لایق، سزاوار، ( = شایسته )، شایان


دختر

فارسی
شیث/šeys/

از پیامبران الهی، نام سومین پسر آدم و حوا، ( اَعلام ) پسر سوم حضرت آدم ( ع ) به روایت تورات، می گوی ...


پسر

عبری

مذهبی و قرآنی
شیلر/šiler/

منطقه ای در کردستان، نام شاعر و نویسنده آلمانی، ( آعلام ) ناحیه ای مرزی در شمال شرقی عراق، به صورت ...


دختر

فارسی، کردی

تاریخی و کهن
شلاله/šalāle/

آبشار، فواره، شلال، فوّاره


دختر

ترکی، عربی

طبیعت
شریعه/šariee/

شریعت، محل برداشتن آب از رودخانه، ( در قدیم ) محل در آمدن به آب، محل برداشتن آب از رودخانه و مانند ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
شیرین دخت/š.-dokht/

دختر شیرین و زیبا، ( شیرین، دخت = دختر )، دختر شیرین، ( به مجاز ) زیبا، گرامی، عزیز، دختر زیبا


دختر

فارسی
شمیسا/šamisā/

شمسا، خورشید، نور و روشنایی، ( = شمسا )، نور و روشنایی در زند و پازند


دختر

پهلوی، اوستایی
شرمینه/šarmine/

منسوب به شرمین، شرمین، ( شرم، اینه ( پسوند نسبت ) )، ( شرم + اینه ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
شادیا/šādiyā/

بانوی شاد، دختر شاد و سرخش، ( شادی، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شادی، ( شادی + ا ( پسوند نسبت ) )، ...


دختر

فارسی
شهامت/šahāmat/

بی باکی، دلیری، حالت ترس نداشتن از چیزی یا کسی در انجام کاری یا گفتن مطلبی


پسر

عربی
شانلی/šānli/

پرافتخار، مشهور، شایان تحسین، افتخار آمیز، شان ( عربی ) + لی ( ترکی )


دختر، پسر

ترکی، عربی
شباهنگ/šabāhang/

مرغ سحر، بلبل، ستاره ای که پیش از صبح طلوع می کند، ( = شب آهنگ )، ( در قدیم ) ( در نجوم ) شِعرای یم ...


دختر

فارسی
شارمین/šārmin/

خجسته فرخنده، فرخنده و خجسته


دختر

سانسکریت
شهرداد/šahr dād/

زاده ی شهر، شهری، ( شهر، داد = داده، آفریده )، ( شهر + داد = داده، نام قدیم شهر اهواز


پسر

فارسی
شمین/šamin/

خوشبو، ( شم = بو، رایحه، ین ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی، عربی
شیفته/šifte/

آن که به کسی یا چیزی دل بسته است، عاشق، ( صفت فاعلی از شیفتن )، مجنون، دیوانه، مجذوب


دختر

فارسی
شهبد/šahbod/

شاه بزرگ و صاحب اختیار، ( شه= شاه، بد/، bod/ ( پسوند محافظ و مسئول ) )، نگهبان شاه، ( به مجاز ) بلن ...


پسر

فارسی
شیوه/šive/

روش، قاعده، حالت، وضع، طریقه، ( در قدیم ) عشوه، ناز، ( در عرفان ) اندک جذبه را گویند که گاه هست و گ ...


دختر

فارسی
شایراد/šāyrād/

هاله و خرمن ماه


پسر

فارسی

کهکشانی
شهنور/šah nur/

نور خدا، [شه= شاه، ( در تصوف ) خداوند، الله، نور] روی هم به معنی نور شاه و به تعبیری نور خدا


پسر

فارسی
شارینا/šārinā/

متمدن، شهرنشین، ( شارین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شارین، و، ( شارین + ا ( پسوند نسبت ) )، مرکب ...


دختر

فارسی
شاهرود/šāhrud/

رود بزرگ، نوعی ساز، ( شاه = جزء پیشین بعضی از کلمه های مرکب به معنی «اصلی» و «مهم»، رود = فرزند به ...


پسر

فارسی

هنری
شمه/še(a)mme/

بوی خوش


دختر

عربی
شیدرخ/šid rox/

خورشید رخ، زیبا رو، آفتاب رو، درخشان رو، ( به مجاز ) زیبا، بانویی که چهره اش چون خوشید درخشان است


دختر

فارسی

کهکشانی
شهام/šehām/

تیز خاطر، چالاک


پسر

عربی
شمسا/šamsā/

در زند و پازند نور و روشنایی، و در پهلوی خورشید است، ( در زند و پازند ) نور و روشنایی، ( در پهلوی ) ...


دختر

فارسی، عربی
شرف نسا/š.-nesā/

موجب آبرو، حرمت و اعتبار زنان


دختر

عربی
شهرو/šahru/

حکومت کننده، سلطنت کننده، ( اعلام ) ) شهرو [اساطیر] از زمان ایران باستان است که نمایه ای از زنِ دان ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
شارین/šārin/

متمدن، شهرنشین، ( شار = شهر، ین ( پسوند نسبت ) )، شهری، ( اَعلام ) نام دهی در قزوین، ( شار = شهر + ...


دختر

فارسی
شاران/šārān/

شهرستان، ( شار = شهر، ان ( پسوند مکان ) )، ( اعلام ) ) نام جایی که کراسوس ( kerāsus ) از اشکانیان ش ...


دختر

فارسی، کردی
شاپرک/šāparak/

نوعی پروانه، ( مخفف شاه پرک ) نوعی پروانه ی بزرگ که معمولاً شب پرواز است، شاپره، نوعی پروانه بزرگ ک ...


دختر

فارسی
شذی/šazā/

خوشبو، معطر، عطرآگین


دختر

عربی
شوقی/šo(w)qi/

برانگیختن به عشق و محبت، ( شوق، ی ( پسوند نسبت ) )، ویژگی کسی که دارای میل و رغبت فراوان به چیزی دا ...


پسر

فارسی، عربی
شراگیم/šerāgiym/

حاکمِ شهر، ( اَعلام ) نام یکی از اسپهدان مازندرانی


پسر

مازندرانی
شهسان/šahsān/

مانند شاه، شاهوار، دارای جلال و شکوه شاهانه، ( شه = شاه، سان ( پسوند شباهت ) )، ( به مجاز ) دارای ج ...


پسر

فارسی
شکوفا/šo (e) kufā/

شکفته شده، غنچه ای که باز شده است، رشد یافته، ویژگی گل یا غنچه ای که باز شده است، شکفته، ( به مجاز ...


دختر

فارسی
شروین دخت/š.-dokht/

دختر شروین، ( شروین، دخت = دختر )، دختر از شروین ( قلعه شروین یا شروان )، ن، ک


دختر

فارسی
شیدخت/šidokht/

دختر خورشید، ( شید= خورشید، دخت = دختر )، ( به مجاز ) زیباروی


دختر

فارسی
شان ای/šānāy/

ماه پر افتخار و ارزش، ماه دارای شکوه و جلال و عظمت، ( به مجاز ) زیباروی ارزشمند و افتخارآمیز که دار ...


دختر

ترکی، فارسی
شهنوش/šahnuš/

دارای زیبایی شاهانه، ( شه = شاه، نوش = هر چیز ملایم و ایجاد کننده ی خوشی )، ویژگی کسی که به لحاظ زی ...


دختر، پسر

فارسی
شن آی/šenāy/

ماه شادمانی، ماهی که اولین فرزند خانواده به دنیا آمده است


دختر

ترکی
شبر/šabar/

بخشش، خیر، نیکی


پسر

عربی
شهرخ/šah rox/

شاهرخ، ( = شاهرخ )


پسر

فارسی
شاریس/šāris/

نام یکی از توابع قزوین، ( اعلام ) نام روستایی در شهرستان قزوین


دختر

فارسی
شادکام/š.-kām/

خوشحال، شادمان، خوشحال و سعادتمند، شاد و خوشبخت، با حالت شادکامی و خوشحالی


پسر

فارسی
شاد/šād/

خوشحال، بدون غم و اندوه، مسرور، ویژگی آنچه سبب شادی می شود، ( در قدیم ) با شادی و خوشی


دختر

فارسی
شالیزار

برنجزار


دختر

گیلکی
شامل

حاوی، دارنده، کامل، فراگیرنده، نام یکی از رهبران مذهبی و سران عشایر قفقاز


پسر

عربی
شان/šān/

شأن، مقام و مرتبه، درجه، ( = شأن )، ارزش، اعتبار، شکوه، جلال و عظمت، ( در قدیم ) کار مهم، رسم، قاعد ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شاهباز

شهباز


پسر

فارسی
شاهنده/šāhande/

متقی و پرهیزگار و صالح و نیکوکار، نیکوکار، صالح، شاینده، لقب بهرام پسر هرمز پادشاه ساسانی


پسر، دختر

فارسی
شب پره

پروانه، خفاش


دختر

فارسی
شباب/šabāb/

جوانی، مرد جوان، ( در موسیقی ایرانی ) نام پرده ای


پسر، دختر

عربی
شبان

چوپان، گله بان


پسر

فارسی
شباویز/šabāviz/

مرغ حق، ( = شب آویز )، مرغی که به شب خود را به یک پای بیاویزد و حق حق گوید و او را حق گوی نیز گویند ...


دختر، پسر

فارسی

پرنده
شعاع/šoeāe/

فاصله، پرتو، نور


پسر

عربی
شفاعت/še(a)fāat/

پایمردی، وساطت، خواهش کردن از کسی برای عفو وبخشش گناه دیگری، ( در ادیان ) اعتقادی در تشیع که بر مبن ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
شفقت/šafe(a)q(q)at/

مهربانی، عطوفت


دختر

عربی
شگفتی/shegefti/

تعجب، شگفت


دختر

فارسی
شناسا/šenāsā/

آگاه، مطلع، شناسایی، آگاه و مطلع


دختر

فارسی
شهبانو/shah banu/

شاه بانو ملکه، همسر شاه


دختر

فارسی
شهنا/shahna/

نوعی ساز معروف به سرنا، شاهنای


دختر

فارسی

هنری
شهیدا/šahidā/

شاهد، حاضر، کسی که در راه خدا کشته شود، ( شهید، الف اسم ساز )، ( در عرفان ) آن که در پرتو تجلیات مع ...


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
شهیر/shahir/

معروف، نام آور، نامدار


پسر

عربی
شوریده/šuride/

عاشق و شیدا، آشفته، ( در قدیم ) پریشان حال، منقلب


دختر

فارسی
شوق انگیز

شوق ( عربی ) + انگیز ( فارسی ) آنچه سبب شوق می شود، اشتیاق آور


دختر

فارسی
شکر

ماده بلوری شیرین و سفیدرنگ، زیبارو، نام معشوقه اصفهانی خسروپرویز پادشاه ساسانی در منظومه خسرو و شیر ...


دختر

سانسکریت
شکرین/shekarin/

هر چیز شیرین، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + ین ( فارسی ) هر چیز شیرین


دختر

فارسی، سانسکریت
شکفته/šekofte/

باز شده، شاداب، تازه، خندان، ( صفت فاعلی از شکفتن )، شکوفا ( غنچه )، شاد


دختر

فارسی

طبیعت
شکورا/šakurā/

منسوب به شکور، بسیار شکر کننده، ( شکور، ا ( پسوند یا اسم ساز ) )


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
شکیل/shakil/

زیبا، پسر خوش چهره


پسر

عربی
شید

نور، روشنایی، آفتاب، خورشید


دختر، پسر

فارسی
شیمه/šime/

طینت، سرشت، ( در قدیم ) عادت و طبیعت، خوی، خصلت


دختر

عربی
شاد دل/š.-del/

خوش طبع و خوشحال


دختر

فارسی
شبره/shabre/

شبنم روی گل


دختر

مازندرانی
شوگار/shogar/

شب های پشت سر هم


پسر

لری
شونا/šunā/

رد، اثر، شون ( در گیاهی ) آقطی ( = شون )


دختر

کردی

طبیعت
شائق/šā’eq/

راغب، مشتاق، آرزومند، ( = شایق )، کسی که شخص به دیدن او مشتاق باشد، خاطرخواه


پسر

عربی
شافی/shafi/

شفا دهنده، نجات دهنده


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شالیار/šālyār/

همدم شاه، شهریار، ( اعلام ) ( = پیر شهریار، پیر شالیار ) نام پیری در اورامان از مغان زردشتی موسوم ب ...


پسر

کردی
شاه دین/shah-din/

شاهِ دین


پسر

فارسی
شاه نام/shah-nam/

دارای نام شاهانه


پسر

فارسی
شاهزاد/shahzad/

زاده شاهانه


پسر

فارسی
شاکره/šākere/

شاکر، شکرگزار، ( مؤنث شاکر )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
شعرا/šeerā/

دو ستاره در صورت فلکی، ( = شِعری )، ( در نجوم ) دو ستاره در صورت فلکی کلب اکبر و کلب اصغر


دختر

عربی

کهکشانی
شعف/šaeaf/

شادی، خوشحالی، شادمانی


دختر

عربی
شمس الضحی/šamsozzohā/

ترکیب دو اسم شمس و ضحی ( خورشید و چاشتگاه )، ( = شمس الضحا )، آفتاب صبح گاهی


پسر

عربی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسر با شاسم دختر با ش