تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

harvest ( noun ) = محصول، برداشت، درو harvest index = شاخص برداشت ، harvest loss = ضایعات برداشت ، harvest time = زمان درو یا برداشت ، harvest seaso ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. The rustle of grain was gone, replaced by the earthy scent of a freshly harvested field. خش خش غلات از بین رفته بود و بوی خاکی یک مزرعه تازه برد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

defect ( noun ) = flaw ( noun ) به معناهای: عیب، نقص، کاستی معناهای دیگر : درز، ترک، شکاف، شکستگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

1. Their very piousness was rooted in blind prejudice and this made them extremely interesting because they were so obviously flawed. ریشه پرهیزکار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مرگبار، کشنده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

engage = engross به معناهای: کاملا به خود مشغول کردن، به خود جلب کردن، در خود غرق کردن، درگیر شدن در چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

1. The symmetry is pleasing, at the end of a narrative that is bracing, adventurous, touched by surprises, perfectly balanced and completely engross ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

constant = persistent به معناهای مصر، پایدار، با استقامت، پیوسته، پی در پی، مداوم، ماندگار، بی وقفه، ثابت، دایمی، یکنواخت، استوار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

احساس ملالت و خستگی، بی حوصلگی، دلزدگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. The solicitor was not happy with the engrossment and the will was executed again five days later, this time witnessed by two Italian gentlemen. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

اگر به صورت صفت یا Adj باشد یعنی عصبانی یا رنجیده از اینکه با شما ناعادلانه رفتار شده است. ( رنجیده خاطر )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

منفی بافی، بدبینی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

engender = produce به معنای پدید آوردن، موجب شدن ، بار آوردن ، به وجود آوردن، عمل آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

produce = engender

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ارزشمند، ارزنده، سودمند، پر پاداش، پر مزیت، پر منفعت، پر ارزش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

discriminate = distinguish به معنای متمایز ساختن، فرق گذاشتن، تشخیص دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

1. His most distinguishing feature, however, was a black eyepatch that crossed his forehead and covered his left eye. متمایزترین ویژگی او ، یک چشم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. Another distinguished citizen, who prefers not to be named, puts it another way. یکی دیگر از شهروندان سرشناس، که ترجیح می دهد نامش فاش نشود ، رو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دختر یا زن فارغ التحصیل، دانش آموخته زن یا دانشجوی سابق یک مدرسه ، کالج یا دانشگاه خاص.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. It is strange that a different publisher used the same title page, but the text is not distinguishable from the 1865 edition. عجیب است که ناشر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

از لحاظ ریخت شناسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کار خوبی انجام بده که مورد توجه قرار بگیری متمایز جلوه دادن نشون بده که چقدر توانا هستی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

Impose = dictate به معناهای تحمیل کردن، دیکته کردن، حکم کردن، اجبار کردن، به زور وادار کردن، اعمال نفوذ کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

1. The pig leader Napoleon and his rival Snowball symbolize the dictator Stalin and the Communist leader Leon Trotsky رهبر خوک ها ناپلئون و رقیبش اس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

طفره رفتن را کنار گذاشتن و متعد شدن برای انجام کاری ( انتقاد می کنید که شخص یا اشخاصی خیلی با احتیاط رفتار می کنند زیرا آنها مطمئن نیستند که چه کار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

فس فس کردن، طفره رفتن، تعلل کردن، لفت دادن، گاماس گاماس کاری رو انجام دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

1. She laughed at me, Russell wrote, when I behaved like a don or a prig, and when I was dictatorial in conversation. راسل نوشت ، او به من خندید ، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سلطه گرانه، کسی که می خواد افسار یک شخص یا عده ای برای کنترل و سلطه گری بر آن ها در دست خودش باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

( verb ) grow ( verb ) = cultivate به معنای کشت کردن، کاشتن، پروراندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

1. Britain took a more prominent role than other European countries in developing the cultivation of improved kinds of damson. انگلیس نقش برجسته تر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

1. Furthermore, in cultivated soils, dense compact subsoils frequently underlie the loosened topsoil. بعلاوه ، در خاکهای زیر کشت ، زیر بستر خاک سفت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ناراحتی، زحمت، اسباب زحمت، مزاحمت، اذیت، دردسر، ناجوری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

هم خوانی، جور بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جایگزینان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

grind ( verb ) = Crush ( verb ) به معنای خرد کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. However, crushing defeats at the Battle of Stalingrad and the Battle of Kursk devastated the German armed forces. با این حال ، شکست های سنگین در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

Creep ( verb ) = Crawl خزیدن، سینه خیز رفتن معانی دیگر Creep به معنای نفوذ کردن، رخنه کردن ( شامل چیره شدن ترس و اظطراب و استرس در فرد ) ، مور مور ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Crawl = Creep ( verb ) خزیدن، سینه خیز رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

1. Some polychaetes such as the sea mouse also bear a ventral muscular, creeping sole. برخی از کرم های مویی مانند موش دریایی نیز دارای یک کفه عضلان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به هر مرحله از ماه در طی چرخه ماه بین ماه نو و ماه کامل گفته می شود. که هر شب بزرگتر می شود. . . . در هر نقطه از چرخه ماه ، می توان قسمتهای مختلفی از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک کرم دریایی است که در اقیانوس اطلس شمالی ، دریای شمال ، دریای بالتیک و مدیترانه یافت می شود. . . . بدن آن از "پرزهای مو مانند" پوشیده شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

hasten = accelerate تسریع کردن، سرعت بخشیدن، شتاب کردن، شتاب گرفتن، عجله کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. The faster graphics accelerators and improving CPU technology resulted in increasing levels of realism in computer games. شتاب دهنده های گرافیکی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک لوله الکترونی که در آن دسته الکترونها توسط میدانهای الکتریکی تولید می شود و برای تولید و تقویت جریان فرکانس فوق العاده بالا استفاده می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شتاب دهنده ذرات به دستگاهی گفته می شود که ذرات بنیادی مانند الکترون ها یا پروتون ها را به انرژی های بسیار بالا می رساند. در یک سطح اساسی ، شتاب دهنده ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

AWS Global Accelerator یک سرویس شبکه ای است که با استفاده از زیرساخت شبکه جهانی وب سرویس آمازون ، ترافیک وب کاربر شما را از طریق اینترنت ارسال می کند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. You can't beat lightweight wheels for snappy acceleration and climbing power. برای شتاب سریع و قدرت صعود نمی توانید حریف چرخ های سبک وزن شوید. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

روحیه اجتماعی ( علاقه مندی به برقراری ارتباط موثر در اجتماع )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

از لحاظ فرض عملی، فرضاً، به طور پیش فرض، بالفرض مترادف = theoretically

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

1. They theorize, however, that it may bring out the diseases symptoms early in young people who are genetically predisposed to it. با این حال ، ای ...