crushing


معمارى : سنگ شکنى

جمله های نمونه

1. under a crushing burden of debt
زیر سنگینی خرد کننده ی قرض

2. Since you left crushing the dream with, then I choose in perishing in addition.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که تو با خرد کردن رویا رفتی، پس من هم هلاک شدن را انتخاب می‌کنم
[ترجمه ترگمان]از انجایی که تو رویا را با آن نابود کردی، پس من نیز از آن گذشته، نابودی را انتخاب می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A crushing machine reduces big rocks to powder.
[ترجمه گوگل]دستگاه خرد کن سنگ های بزرگ را به پودر تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]دستگاه خرد کننده صخره های بزرگ را به پودر تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Eighth Army had suffered a crushing defeat .
[ترجمه گوگل]ارتش هشتم شکست سختی را متحمل شده بود
[ترجمه ترگمان]ارتش هشتم شکست خورد و شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The conquerors believed in crushing the defeated people into submission, knowing that they could not win their loyalty by the victory.
[ترجمه گوگل]فاتحان معتقد بودند که مردم شکست خورده را به تسلیم در می آورند، زیرا می دانستند که با پیروزی نمی توانند وفاداری خود را به دست آورند
[ترجمه ترگمان]فاتحان بر این باور بودند که مردم شکست خورده را به تسلیم وا می دارند، و می دانستند که نمی توانند با پیروزی بر وفاداری خود پیروز شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His loss would be a crushing blow to Liverpool's title hopes.
[ترجمه گوگل]از دست دادن او ضربه سختی به امیدهای قهرمانی لیورپول خواهد بود
[ترجمه ترگمان]شکست او ضربه خرد کننده ای به عنوان امیدهای قهرمانی لیورپول خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wine is made by crushing grapes.
[ترجمه گوگل]شراب از خرد کردن انگور تهیه می شود
[ترجمه ترگمان]شراب با خرد کردن انگور درست شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Failing his final exams was a crushing blow .
[ترجمه گوگل]رد شدن در امتحانات نهایی او ضربه سختی بود
[ترجمه ترگمان]شکست در امتحانات نهایی یک ضربه خرد کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At the last General Election, they suffered a crushing/humiliating defeat.
[ترجمه گوگل]در آخرین انتخابات عمومی، آنها شکستی کوبنده/تحقیرآمیز را متحمل شدند
[ترجمه ترگمان]در آخرین انتخابات عمومی، آن ها متحمل شکست خرد کننده \/ تحقیر کننده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sugar is obtained by crushing and processing sugar cane.
[ترجمه گوگل]شکر از خرد کردن و فرآوری نیشکر به دست می آید
[ترجمه ترگمان]شکر با خرد کردن و فرآوری نیشکر به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His defeat dealt a crushing blow to the party.
[ترجمه گوگل]شکست او ضربه سختی به حزب وارد کرد
[ترجمه ترگمان]شکست او ضربه محکمی به پارتی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The shipyard has been dealt another crushing blow with the failure to win this contract.
[ترجمه گوگل]کشتی سازی با شکست در برنده شدن این قرارداد ضربه کوبنده دیگری خورده است
[ترجمه ترگمان]کشتی سازی با شکست دیگه ای با شکست مواجه شده که این قرارداد رو برنده میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Soldiers and police killed 250-300 prisoners while crushing mutinies in three jails.
[ترجمه گوگل]سربازان و پلیس 250-300 زندانی را هنگام سرکوب شورش ها در سه زندان کشتند
[ترجمه ترگمان]سربازان و پلیس ۲۵۰ تا ۳۰۰ زندانی را در حالی که شورش در سه زندان را درهم شکستند، کشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She could not help thinking that he was crushing a fly on the wheel.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست فکر کند که او مگسی را روی چرخ له می کند
[ترجمه ترگمان]بی اختیار به این فکر افتاد که دارد روی فرمان پرواز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] چروک کردن - عمل خرد کردن یا له کردن و خارج کردننا خالصی های گیاهی پیم پس از کربونیزاژ
[ریاضیات] سنگ شکنی، خرد کردن
[معدن] سنگشکنی (خردایش)
[خاک شناسی] خرد کردن

انگلیسی به انگلیسی

• smashing; overpowering; humiliating, mortifying

پیشنهاد کاربران

Crushing pain a feeling of pressure.
crushing debt
گرفتار بدهی خردکننده ای شدن
( نگاهی نو به جهانی شدن، صفحه 279، مسعود کرباسیان )
1. However, crushing defeats at the Battle of Stalingrad and the Battle of Kursk devastated the German armed forces.
با این حال ، شکست های سنگین در نبرد استالینگراد و نبرد کورسک نیروهای مسلح آلمان را ویران کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

2. passage of the legislation was a crushing blow to the president's program.
تصویب این قانون ضربه سنگینی به برنامه رئیس جمهور بود.
3. A suffocating, crushing, maddening silence which brings even the gentlest creatures to fury and exasperation.
سکوتی خفقان آور ، ناامید کننده ، دیوانه کننده که حتی نرم خوترین موجودات را به خشم و عصبانیت می کشاند.
4. All these are crushing questions.
همه اینها سوالات آزاردهنده ای هستند.
5. His hand shoved against mine with crushing force, but it wasn't unpleasant.
دست او با نیرویی خرد کننده به سمت من فشار آورد ، اما ناخوشایند نبود.
6. In the 2011 election, the Liberals suffered a crushing defeat, managing to secure only 18. 9% of the vote share and only 34 seats.
در انتخابات سال 2011 ، لیبرال ها شکست سنگینی را متحمل شدند و توانستند تنها 18. 9٪ از آرا و فقط 34 کرسی را بدست آورند.
Crushing ( adj ) =ضربه زننده، ناامید کننده، خرد کننده، له کننده، تخریب کننده ( برای روح و روان )
crushing love >>>> احساس محبت شدید نسبت به کسی که عمدتاً یک طرفه است داشته باشید. داشتن احساسات عاشقانه نسبت به یک فرد ، معمولاً بدون نتیجه و تخریب کننده روح و روان خودتان.
crushing personality = تخریب کننده شخصیت
crushing blow = ضربه سنگین، ضربه سخت
معانی دیگر >>>>>> ویران کننده

ارتش هشتم متحمل شکست سنگینی شده بود
خرد کننده، نا امید کننده، ویرانگر ( روانی )
لهیدگی

مخرب ، نابود کننده
کوبنده

بپرس