harvested

پیشنهاد کاربران

محصول به دست آمده ( کشاورزی و دامپروری )
1. The rustle of grain was gone, replaced by the earthy scent of a freshly harvested field.
خش خش غلات از بین رفته بود و بوی خاکی یک مزرعه تازه برداشت شده جایگزین آن شد.
2. The juice from grapes harvested at optimum ripeness for wine has a rather cloying sweetness which can overshadow the refreshing acidity.
...
[مشاهده متن کامل]

آب حاصل از انگور برداشت شده در رسیدن به حد مطلوب برای شراب دارای یک شیرینی کاملاً مبهم است که می تواند ترشی دلپذیر شراب را تحت الشعاع قرار دهد.
Harvested ( adj ) = برداشت شده
area harvested = منطقه محصول برداشت شده
معانی دیگر>>>>> خرمن، هنگام درو، حاصل شده ( حاصل درو کردن و برداشتن )

بپرس