پیشنهادهای موسی (١,٨٠٢)
expectedly ( adv ) = predictably ( adv ) به معناهای: طبق انتظار، طبق پیشبینی، طبق پیشگویی مثال ها : 1 - This is exactly the idea I presented befor ...
prediction ( noun ) = پیش بینی، پیش گویی examples: 1 - No one believed her prediction that the world would end on November 12. هیچ کس پیشگویی او ...
predict = پیش بینی کردن، پیشگویی کردن examples: 1 - Laura thought she could predict what I would do, but she was wrong. لورا فکر می کرد می تواند ...
predictable ( adj ) =قابل پیش بینی، قابل حدس، قابل انتظار ، قابل پیشگویی متضاد: unpredictable = غیر قابل پیش بینی مثال: Comets appear at predictab ...
insulting ( adj ) = offensive ( adj ) به معناهای : نامطبوع، زننده، ناخوشایند، تنفرآمیز، توهین آمیز ، انزجاز برانگیز
Definiton = به روشی که موجب کینه ، ناراحتی یا انزجار شود. /به حالتی کاملا تهاجمی offensively ( adv ) =با تعرض، معترضانه، به طور زننده، به طور پرخاشگ ...
اگر در یک رویدادی مثلا مثل رویداد ورزشی به کار برود به این معنی است که آن رویداد هیجان انگیز ، سرگرم کننده و لذت بخش می شود. مثال : Each team star ...
به معنی متانت طبع و همچنین به معنای تجربه نیز هست. مثال ها : 1 - Sorry if I had to disqualify your entry for lack of taste or offensiveness in gen ...
Definition = ویژگی که مسبب اهانت یا توهین می شود. offensiveness ( noun ) = بی حرمتی، حتاکی، پرخاشگری، نفرت انگیزی، اهانت آمیزی، نفرت انگیزی، بدی، ح ...
ignorant ( adj ) = oblivious ( adj ) = unaware ( adj ) = blind ( adj ) به معناهای:بی خبر، بی اطلاع، غافل، بی اعتنا، بی توجه
definition = به روشی که نشان دهد شما از چیزی مطلع نیستید ، به ویژه آنچه در اطراف شما اتفاق می افتد. obliviously ( adv ) = با بی اعتنایی، از روی بی ...
با سرگردانی خارج شدن ، با گیجی و منگی از جایی خارج شدن ، آواره کوچه و خیابان شدن، سر به بیابون گذاشتن مترادف کلمه stray هست. مثال: He wandered o ...
کاغذهای بدون روکش یا بدون پوشش:کاغذهای روکش دار دارای روکش هستند ، بنابراین "مهر و موم" می شوند. این مقدار جوهر جذب شده در کاغذ را محدود می کند و اجا ...
obliviousness ( noun ) = فراموشی، چشم پوشی، نسیان، بی خبری، بی توجهی، بی اعتنایی
remote ( adj ) = inaccessible ( adj ) به معناهای : دوردست، دست نیافتنی، غیر قابل دسترس
inaccessibly ( adv ) = به طور غیر قابل دسترس، نزدیک نشدنی، به طور دست نیافتنی، به صورت حصول ناپذیر
hero ( noun ) = idol ( noun ) به معناهای : معشوق، محبوب، قهرمان
idolatrous ( adj ) = بت پرستانه، بت پرست، کفر آمیز ، پرستش گرانه، شیفته، دلباخته
لینگا یا لینگام نمادی بسیار پیچیده از آیین هندو است. با شیوا ( یک دوره هفت روز عزای رسمی برای مردگان ، بلافاصله پس از تشییع جنازه. ) ، خدای برتر در خ ...
idolatry ( noun ) = بت پرستی، شیفتگی، زیاده ستایی، دلباختگی example: According to Quran, Muslims' holy book, idolatry is a sin. از نظر قرآن ، کتا ...
aspect ( noun ) = facet ( noun ) به معناهای : جنبه، وجه، لحاظ، سو
faceted ( adj ) = چند جانبه، چند وجهی، پخ دار ، چند بُعدی، تراش خورده ( از چند طرف ) ، جلاخورده یا صیقل داده شده ( از چند طرف ) ، چند ظلعی Faceted M ...
دیدگاه چند جانبه، دیدگاه چند وجهی
confront ( verb ) = face ( verb ) به معناهای: رو به رو شدن، مواجه شدن
comprehensive ( adj ) = extensive ( adj ) به معناهای: گسترده، وسیع، بزرگ، جامع، فراگیر
extension ( noun ) =تمدید، توسعه، خط داخلی، افزونه، دوره شبانه ( غیر تمام وقت ) ، راستا، امتداد، دنباله، تعمیم، ترویج، کشیدگی، گسترش ، بسط، انبساط، ض ...
پایگاه
extend ( verb ) = گسترش دادن، افزایش دادن، بزرگتر کردن، امتداد دادن، بسط دادن، توسعه دادن، تعمیم یافتن یا دادن، کش دادن، تمدید کردن یا شدن، پهن کردن ...
extensively ( adv ) = به طور جامع، به طور گسترده، به طور وسیع، در بسیاری از جاها، از همه جهات، در همه جا، با وسعت زیاد، به صورت پهناور، به طور مکرر ، ...
وجوه، جنبه، لحاظ مترادف = aspect He has travelled extensively in China, recording every facet of life. او به طور مکرر سفرهای زیادی به چین داشته و ...
deplete ( verb ) = exhaust ( verb ) به معناهای: تمام کردن، به اتمام رساندن، تا آخر مصرف کردن
exhaustion ( noun ) = خستگی، فرسودگی، تحلیل رفتگی، درماندگی، بی رمقی، ضعف ( در پزشکی ) ، ناتوانی، بیحالی، ستوه example: there's no end to my exhaus ...
exhausted ( adj ) = خسته، کوفته، هلاک، از پا افتاده، وامانده، به شدت خسته، بی رمق، بی حال، تخلیه شده، ( کاملاً ) استفاده شده، ( کاملاً ) تمام شده، ( ...
دستگاه هواگیری، دستگاه خلاء ( مورد استفاده در صنعت کشاورزی )
exhausting ( adj ) = بسیار خسته کننده، به شدت طاقت فرسا، کمر شکن، ازبین رفتنی یا تمام شدنی ( در مورد منابع ) exhausting activity = فعالیت به شدت طا ...
exhaustive ( adj ) = کامل، جامع، فراگیر، شامل تمام جزییات، در فعالیت های ورزشی به معناهای درمانده ساز یا از پای در آورنده یا خسته کننده یا طاقت فرسا ...
definition = به روشی که شامل همه عناصر یا جنبه ها باشد یا آنها را در نظر بگیرد. exhaustively ( adv ) = به طور جامع و کامل، با تمام جزئیات، به طور د ...
به طور جامع و کامل
apparent ( adj ) = evident ( adj ) به معناهای: بدیهی، آشکار، واضح، مبرهن
evidence ( noun ) = مدرک، مدارک، شواهد، سند، گواه، شهادت ( در دادگاه ) ، اثبات، ادله scientific evidence = مدرک علمی، شواهد عملی evidence - based = ...
evidently ( adv ) = obviously ( adv ) به معناهای: به طور آشکار، آشکارا، ظاهراً، به ظاهر ، گویا، به طور معلوم، از قرار معلوم، به طور بدیهی، به طور وا ...
evade ( verb ) = elude ( verb ) به معناهای: طفره رفتن، فرار کردن، گریختن، جیم شدن
defenition : وضعیت دشوار توصیف ، یافتن ، دستیابی یا یادآوری elusiveness ( noun ) = گریز، فرار، غیر قابل حصول، نامحسوس، ابهام، غیرقابل توصیف، گمنامی ...
elusive ( adj ) = سخت دست یافتنی، گریزان، فراری، گریزپا، گول زن، اغفال کننده، دشوار ( از لحاظ یادگیری و به یاد آوردن ) ، دیر فهم، در هم برهم، خدعه آم ...
به دست آوردن، به دست آمدن all his life he found happiness elusive, but wealthy easy to come by. در تمام زندگی خود خوشبختی را سخت دست یافتنی می دان ...
celebrity ( noun ) = dignitary ( noun ) به معناهای: عالی رتبه، مهم و برجسته، والامقام، سرشناس
critical ( adj ) = crucial ( adj ) به معناهای :بسیار مهم، ضروری، لازم، اساسی، حیاتی
نقش مهم ایفا کردن در ، کار مهمی انجام دادن مثال : the works of monk was crucial in spreading christianity. کارهای راهب در گسترش مسیحیت بسیار مهم ب ...
نقش مهم یا ضروری برای حل بحران ( نقش داشتن در بخشی از یک چیز بزرگ ) 1 - the city of mycenae played a crucial role in the history of greece. شهر می ...
crucially ( adv ) = بسیار مهم، به صورت حیاتی، اساساً ، به طور قطعی، قطعاً، به طور قاطع، مهمتر از همه ، به صورت مبرم، به طور وخیم، بسیار سخت cruciall ...