پیشنهادهای علی حقی بستان آباد (٤٦٨)
اَبَر= abar= فوق بالا ، برتر، برابرنهادی برای خارق در زبان عربی : خارق العاده و ultra :اولترا: در زبان انگلیسی
پیشتر به همه حشرات و پرندگان را شامل می شد. مردکی را به دشت گرگ درید / زو بخوردند کرکس و دالان ( ناصرخسرو )
در زبانهای ایرانی باستان به معنی شدت، سختی ، گناه، تنبیه شدید
برابر نهاد پارسی این واژه /کنش پذیر نارک/ یا مفعول غیر مستقیم میباشد
جناب رضایی دهها نظر در مورد واژه ترک گفته شده است فاروق سومر در کتاب اوغوز ها در این مورد گفته هایی جالب دارد. که در آن هم به نتیجه گیری درستی نتوانس ...
پرسه ، کسی که زیاد پرسه می زند، بیهورده حرکت کردن و راه رفتن
/لی/ واژه ای از زبانهای ایرانی باستان برای درخت قره آعاج در زبان آذری ولی در زبانهای: ترکی: زبان ترکیه ای به آن /ارداچ/ و در زبان قزاق ها به آن / ا ...
initial position برابر نهاد پارسی برای این واژه زبان شناسی جایگاه آغازین ، آغاز گاه، آغازجای و آغاز گاه باشد
ناپیوندی نا پیوستگی گفتاری، عدم ارتباط
Cross - linguistically= / از دید زبانشناسی مرزگذر، / زبانشناسی مرزگذر Cross - linguistic زبانشناسی متفابل
midle maker= میان واک در زبانشناسی به معنی واکه یا تکواژست ک با پیوست به دو واژه یا تکواژ واژی آزاد بامعنی دیگر را پدید می آورد.
homonym : برابر نهاد در آن در زبان پارسی همآوا - واژ و یا/ هما آوا/
پیوند واژ یا conjunction : برابر نهاد پارسی آن در زبانشناسی پیوندواژ می باشد
جناب باقری گرامی با پوزش باید در مورد نوشته تان که از استاد کرزای آورده اید گفتنی باشم ایرادی در آن هست از دید من شعر فردوسی با توجه به چاپ مسکو چنین ...
دختر به معنی انسانی که توان زایش دارد دوغتر= دوغخ در ایرانی باستان به معنی بچه به دنیا آوردن و زاییدن بوده است نام مادر اشو زرتشت هم دوغدو بوده است ...
معنی اصلی برو رو : پشت و جلو است مثال برو روی خوبی دارد . یعنی پشت رویش زیباست درون و بیرون اش خوب است. و به معنی زیبا بودن است ولی معنی اصلی اش نی ...
conditional clauses: فراز های اگرینه ، بند های اگرینه
بند اگرینه برابر نهاد درست برای این واژگان زبانشناسی /بند اگرینه/= جمله شرطی
اگرینه: بند های اگرینه شرطی کردن جمله ، جمله شرطی، برابرنهاد پارسی آن :بند اگرینه ,
موی حیوانات، پشم جیوانات
اود آتش در زبان های ایرانی باستان و خورشید را می گفتند کلمه آفتاب بازمانده این واژه هست
نیم دایره، نیمه گرد
توک به معنی 1 - کردن ، انجام دادن 1 - خسته شدن در ترکی آذری به معنی : 1 - مو اعم از حیوانات و انسان به موی انسان زنان ساچ گفته می شود 2 - ریختن
travilling wave در زبانشناسی به موج گدرنده موج متحرک، موج آنی گفته می شود
یکی دیگر از معنی های /شان/shAn تکه و پاره می باشد
میانوند در زبانهای ایرانی و زبانهای باستانی ایرانی وجود داشته است: همانند: دمادم روارو، گوناگون، رویرو، دمبدم، شب و روز
infixes = درون وند، میان وند، تکواژ گونه یا هجایی که در میان واژگان برای گسترش معنایی یا دگرگونی مفهومی و دیگر تغییراتی دستوری برای ساخت جمله یا واژه ...
دبر = dobur از واژه های ایرانی باستان به معنی: بنیان، پایه، نشستنگاه می باشد.
معادل تناسخ در زبان پارسی آگون ؛ آجینگی، آگینگی
عجین عربی شده همان آگون و آجین در زبان های ایرانی هست شمع آجین و . . .
فروزه ی ترین برابر نهاد درست برا یsuperlative فروزه ی ترین = صفت عالی
داغون کردن به معنی داغ زدن باشد جزو واژه های پارسی هست. اما به معنی داغان کردن و تارو مار کردن باشد می توان گفت که ترکی آذری هست . واژه داغیلماق مصدر ...
اگون 1 - به معنی حل شدن در چیز دیگر و جزیی از آن شدن، تناسخ در عربی 2 - همان آجین است به معنی پیچیدن در ژرفای تن و یا جسم و ماده ای دیگر 3 - یگانگی ...
ابله از واژگان باستانی ایرانی هست که کاربرد آن پیشینه ی پنج هزار ساله دارد نمود نخستینه آن / اوبولو = /اوبورو / بوده است و به معنی اماس جوش و دمل بود ...
تکیده در زبان رایج مردم ایرانی می تواند سه معنی را در بر داشته باشد 1 - تَکیده: تنها شده مجرد، 2 - تکیه دهنده جاسوس عامل بیگانه، فضول 3 - لاغر، نزار ...
زوزو یا ژوژو: زوز یا ژوژه پرنده و یا جونده ای افسانه ای در ایران باستان بوده است. با توجه به اوستا کتاب مقدس ایرانیان برخی از پژوهشگران غربی همانند ...
سیسان نام دو دهگده ای ابادان در شهرستان بستان اباد پیش از 1357 مردمش بهایی مذهب بودند. آنها اولین کشتکاران سیب زمینی در ایران بودند بهاییان سیسان او ...
سیس و سیسگا درزبان آذری به معنی چروکیده و لاغر و استخوانی
ejective stops ایست - فورانی واژه ای زبانشناسی ( آوا شناسی ) است واکه ای است که در برخی از زبانهای سامی همانند آکدی وجود داشته و در زبانهای زنده ای ...
آرش: در هر یک از زبانهای ایرانی امروزی به معنی هایی که دوستان گقته اند می تواند باشد و هست. اما آرش ایرانی باستان به معنی خردمند و دانا بوده است. و آ ...
فرزانه به معنی کسی که داناییش فرا تر است. از زبانهای باستانی به اوستایی و از آن به زبانهای پهلوی رسیده است و در زبانهای ایرانی مانند آذری، کردی، تاتی ...
ایرج و ایرش: در زبانهای ایرانی باستان به معنی خردمند و فرزانه بوده است
ایرج؛ تففطی قدیمی برای نام ایرج در شهر قدیمی اوجان
بساک یا بساگ واژه ای ایرانی باستان به معنی: سبد گل و ریحان، در دوران باستان علارت بود از تاج گل، سبد گلی که بر سر می گذاشتند.
گمیز واژه ی ایرانی باستانی بوده است و به معنی نوشیدنی الکلی بوده است بعد از ورود اسلام و نهی دین اسلام و گناه بودن شراب خواری معنی خود را عوض کرده اس ...
در زبان آذری نیز تا همین 30 سال پیش پنیر را پندیر pendir می گفتیم
طناب، ریسمان، کنفتیر
چهار چوب، پیرامون رینک
طناب ، ریسمان، ایب، ایپ
پند اندرز و نصیحت هم رایی رایزنی