پیشنهادهای علی حقی بستان آباد (٤٦٨)
فلوس درختی که به آن خرنوب نیز گفته می شود. درختی بومی جنوب ایران و یونان روم صغیر ( ترکیه کنونی ) در کشورهای امریکای لاتین نیز گونه هایی از این درخت ...
فریک یا فریه به معنی : مرغ ماده که بزرگتر از جوجه باشد.
دژ= دَ ژ: به معنی های جمع شدن و یکی شدن و گردهم شدن دج شکل دگر گونی آوایی یافته آن می باشد.
واژه تیشه ایرانی است و باز مانده ای از واژه /تیژی/ است به معنی : تیز و ربطی به دندان ندارد .
قاتق = گاتگ کله ای ایرانی باستان آست از واژه سومری /گا/ به معنی شیر و /تق/ به معنی بسته و در کل به معنی /شیر بسته/ می باشد. و برابر نهاد ترکی آن یوغو ...
پبواچ و یا /چسبواج/که در زبانشناسی به آن cilitic گفته می شود. پیواج یک واچ ( حرف ) که به واژه ای دیگر می چسبد و بیشتر زمانها تکیه ندارد همانند: واچ ...
ciltic =, واژبست ، پبواچ و یا /چسبواج/را نیز به کار برد. cilitic: یک واچ ( حرف ) که به واژه ای دیگ می چسبد و بیشتر زمانها تکیه ندارد همانند: واچ/م/ ...
گلگ = قلق= روش، برنامه داشتن، راهکار. رمز ( کلید )
برابر نهاد درست برایonomatopoeic . Bang and pop are onomatopoeic words 1. بنگ و پاپ واژگانی اندیش آوا ( آواندیش ) هستند. دوستان دقت فرمایند وقتی ن ...
پیشنهاد من برای برابر نهادفارسی درست این واژه در مقوله های زبانشناسی 1 - اندیش آوا و 2 - آواندیش می باشد.
روحیه: برابر های فارسی برای روحیه با توجه به هر جمله ای می تواند: 1 - نای2 - ، خوی، 3 - حال، 4 - حوسله، 5 - رمق باشد.
برابر نهاد پارسی این واژه می شود . سنجشگر ، سنجایه
سگرمه واژه ایرانی باستان است به معنی:1 خط 2 - چین و شکن ممتد، 3 - ، راه . واژه سگرمه= سه گرمه از این واژه شکل گرفته است سه خط پیشانی را سگرمه گویند
کوتاه نوشت :compound verb nominal element ) شناسک نامواره ای واژآمیخت
1 - دهانه لگام، 2 - پیوند دهنده ، نقطه جوش
گم به معنی بستن و به هم بستن می باشد همان لگام هست پوز بند
نگارش دیگر ( شاید درست تر ) از قاب به معنی ظرف چهار چوب : گاب تابلو ، قاب عکس بشگاب یا بشقاب
واگویه یا تلفظ دیگری از قاچ به معنی تکه و پاره ای از چیزی همانند هندوانه پنیر با هر میوه یا خوردنی را می گویند
نوگ تیز ، نی نی مانند سوزنی
قاتق : برابر نهاد فارسی آن ماست میباشد . از دو جز قا/ به معنی شیر و/تق/ درست شده است واژه ای ایرانی باستان است برابر ترکی آن یوقورت هست که به زبانها ...
گارا در زبانهای ایرانی باستان به معنی وسیع گشاده بزرگ بوده است.
یکی دیگر از معنی های /گار/ بزرگ می باشد
پیچ و شکن ، نیم دایره ، فر، قوس
سایبان ، واژه های آلایش و آلودگی، آلوده از این واژه ساخته شده اند
سابش ٍ سابیدن ، سودن و ریز کردن2 - پیام ، نصیحت
ساب: سوهان زدن و سودن و سابیدن
فرقه ای دینی و مذهبی بیشتر برای گروههاو آیین های دینی بکار برده می شود ولی گاهی برای جریانات فرهنگی نیز اطلاق شده است.
dodangeh 'گرامی متاسفانه همه ی نوشته های شما در مورد زبان سومری و تاریخ و واژگان سومری غلط های آگاهانه ای است که از سوی پان ترک ترویج می شود و زمینه ...
ارکینه کردن= آرشیو کردن = بایگانی کردن
ارکینه کردن آرشیو کردن بایگانی کردن
بایگانی، ارکینه =arkine= به معنی نوشته وسندی که در ارک نگهداری می شود
جادو، یدی
noserope = لگام ، دهانه ، دماغ بند، دمکا،
آمیختن ، در هم شدن
ریو: 1 - فریب حیله نیرنگ 2 - نامی از قهرامانان استوره ای ایرانی در شاهنامه به معنی قدرتمند و جسور
ِری=/rey/: در زبان های ایرانی /رِی/ به معنی خلوص ، در صد و اندازه وجود یک ماده در جسمی دیگر است
را در زبان فارسی وپهلوی گاهی نقش شناسگر خالت مالکیت نیز بوده است
دستگرا ، سفالگر
جوان ، تمیز، رنگی رو دار
آوازی در هنگام عییب گرفتن، آوازی از روی تمسخر، عیب جویی مسخره کردن
امضا؛ دستینه، امضا، شیرامز و شیرامگان دو واژه ایرانی باستان به معنی :امضا بوده است.
شعر= شیر: در آغاز در ایران باستان به معنی ترانه بوده است که بعد ها به معنی سرود، چکامه بکار برده شده است معادل سامی اینواژه در زبانهای سامی یعنی عر ...
شگیفتن= چسبیدن ، دل سپردن . آرام و قرار گرفتن.
شاسی= چوب های زیر ین ارابه در زمان باستان. چهارچوب ، قاب ، شاسی . شاسی یک واژه ایرانی است. بر خلاف باور فرهنگ نویسان که عموما این واژه را فرانسوی می ...
شار= گوی، حجمی حبابی گرد از شیشه ، گوی، گردانه ، جهان
چوبزنبور، رنبور دورد گر، زنبور نجار
زنبور واژه ایرانی است که به برخی دیگر از زبانهای سامی نیز راه یافته است
رسوب لردینه، لردینگی: رسوب شدگی
فاووت خوردنی ایرانی هست و در همه جای ایران کاربرد دارد
زردی در زبان فارسی چند معنی دارد 1 - روشنی، 2 - سبز بودن، 3 - بیماری زردی 4 - رنگ زرد بودن 5 - پست بودن حقیری