پیشنهادهای علی حقی بستان آباد (٤٦٨)
هموک
در زبان شناسی : گذشته گنگ: گذشته ساده و گذشته ناشناخته می توان ترجمه کرد
معنی دیگر آن بفروش رساندن در مزایده ؛ کالایی را در جایی برای فروش گذاشتن . سبب فروش مال دیگران شدن
کنشای سببی می باشد و به معنی : با دست کسی چیزی را به فروش رساندن سبب فروخته شدن چیزی با دست کسی دیگر شدن.
برابر با تخلیه کردن است ، در آوردن، بیرون کشیدن، از انچه که داشت محروم کردن، خالی کردن،
پر از گناه، آبوده به گناه، 2 - نامدار، کسی که آوازه بد او همه رسیده است. با پراکنده فرق درد.
در زبان ایرانی باستان به معنی خورشیدو آـفتاب است
جنابی که داریوش را به یورش کننده معنی می فرمایید کمی اگر فرصت کردید کتاب بخوانید آفرین کتاب بخوانیم هر دو مان را عرض می کنیم. یورش واژه ی صد در صد تر ...
واژه ی آمیخته است و از دو جزء : آود تاو شکل گرفته است . در گذر زمان با دگر گونی آوایی روبرو شده و نمود آفتاب را به خود گرفته است. امروز آفتاب به معنی ...
جای تابش نور
استخوان پا
1 - ارره= شوخی کننده مسخره باز وسیله برش دندانه دار
1 - ارره= شوخی کننده مسخره باز وسیله برش دندانه دار
در ایران باستان چیرکینگ درخت انگور و خود انگور را می گفته اند : اما اکنون با گذشت زمان به گونه ای از انگور در بخش های جنوبی ایران گفته می شود انگور ...
واژه باستانی ایرانی است به معنی: دهان گرداد گرد دهان
سنبله میانبرگ گل
انباشتن، تپه کردن ، توده کردن، جمع کردن ، جمع و جور کردن
نگار یعنی : کس ِ نیک و زیبا و سودمند. بقیه فرموده شباهت ها آوایی هستند
سومری به ترکی هیچ ربطی ندارد تنها زبانی که سومری به آن ربط ندارد ترکی هست
زبان سومری زبانی است که به ترکی هیچ ربطی ندارد
از واژه های باستان ایرانی است که 5000 سال دیرینگی دارد
دبستان واژه ای دیرینه ایرانی هست ربطی به ادب و فحاشی ندارد.
در زبانشناسی یه معنی " پیکره" دگرگونی در عبارت و یا واژه ای که تنها یکبار رخ می دهد
روغن کره در ایرانی میانه ماسکه هم گفته می شد
پولی که جهت پشتیبانی جمع می گردد
ویراستار، دیبایشگر، دیباگر
ویراستاری
ضربه ، کوبیدن ، جدا افتاده ، چسبیده،
پشتیبانی ، حمایت
در زبان های ایرانی باستان "داریوش" به معنی پشتیبانی کننده هست
ظرف ، کهنه، از کار افتاده، کالبد
سر به معنی:: بهتان و تهمت " واژه ی ایرانی هست
"پختن"
از واژه های باستانی ایرانی است به معنی : "اوج" "بلندا" و "فراز"
یکی دیگر از معنی های "شدن " پذیرفتن و قبول کردن می باشد.
نام ایزد باستانی ایرانی در اوستا
گوؤ پشت قوز کسی که پشت
در ایرانی باستان آلاد یعنی روح روان= اراد هم گفته شده است
اراد= در ایرانی باستان به روح می گفتند و نام فرشته ای است
ظرف آب ،
چکیده شده ؛خالی شده پوک، پوچ شده
پوچ، پوک ، پوکیده، چوکیده
جلیقه ، تاب ؛، زیر پوش بند دار
آنها شکاف های کوهستانها را می شناسند
از کجا در آوردی اکدی این را؟ اکدی ها هم چنین واژه ای ندارند
دریای مازندران
همسایگی
مهستی: "بلند مرتبگی" شگوه ، عظمت، شوکت
نگاره واره 2 - نگاره سا
مجوعه ای از قوائد.