پیشنهادهای علی حقی بستان آباد (٤٦٨)
نوعی رنده بزرگ که نجاران برای صاف کردن کناره های تخته ها بکار می بردند.
کف هایی که بعد از آب شدن طلا و نقره و دیگر فلزات به جا می ماند واژه در کتب عثمانی واژه ای فارسی نوشته شده است.
قهرمان واژه ی اصیل ایرانی هست شگل دیگر ایرانی آن گهرمان می باشد در واژه نامه های ترکی دوره ی عثمانی نیز واژه ای فارسی نوشته شده هست
نور در زبان فارسی وام واژه ای از زبان آکدی هست و پیش از اعراب از زبان آکدی ها به زبان ها ایرانی راه یافته است . برابر های نزدیک به آن در زبانهای ایر ...
وز= وَر=vaz در زبان ها ی ایرانی باستان کاربرد داشته بازمانده آند وزیر و نخست وزیر است و در عربی وامواژ هست به معنی های زیر می تواند بکار برود 1 - ...
سابش برخورد برابر و پیاپی دو جسم به همدیگر ، سودگی برابر نهادی برای اصطکاک عربی هست
واژه ایرانی آذری به معنی جاروب
گال به معنی سوراخ و گودال در زبان های ایرانی باستان بوده است غار در زبان عربی وامواژه از زبانهای ایرانی بوده گال به غار تغییر یافته است هنوز هم در زب ...
امرد، تیروز، آخته
از واژگان باستانی ایرانی هست به معنی محصور کردن، به دور و اطراف چیزی حصار کشیدن هست.
سا/sa/ در زبان های ایرانی باستان به معنی برابر و تساوی بوده است
سر ریزان، محل ریختن شاباش، زمان ریختن بخشش ها
سر ر یگ به معنی سر ریز: بخشش هدیه شاباش، سر ریز بخششی که به سر کسانی ریخته شده است که کار بزرگی کرده اند و یا دوستشان داری و یا نسبتی
دانستن ، آگاه، خردمند
عصا : چوب رو ، چوب بَر، چودار در زبان آذری مخفف ، چوبدار. در زبان ترکی چلییک گفته می شود که کوتاه شده چوبلوق می باشد. و وام واژه هست از زبانهای ایران ...
جایگاه خود را گرفتن اداره کردن جلسه؛ عهده دار بودن سخنرانی کردن H e asked me to take the chair او از من خواست که مدیریت جلسه را به عهده بگیرم از من ...
قراری دادن به احتمال زیاد فرار از دو جز /فرا/ و /رو/ شکل گرفته است که آنگاه معنی درست آن از دست رس خارج کردن ، فرا رواندن به دور دست راندن خواهد بود،
جناب آزاد گرامی واژه اوست/ به معنی ، بالا ، بلند ، اوج یک - ترکی نیست اذری هست و یک واژه ایرانی باستان است . اولین متنی که واژه اوست را می توانی ب ...
شرگه به معنی ردیف میوه ها
از واژگان پهلوی به معنی سوغاتی آرمغانی که برای عروس می آورند . بسته و بقجه های هدیه ایی که از مسافرت آوره می شوند . در زبان آذری هنوز رایج است. شنگی ...
گامون ( گمون ) همان زیره که گونه ای از تخم معروف کرمانی است ضرب المثل معروف : گامون ، گمون به کرمان بردن . یا : زیره به کرمان بردن مشهور است که م ...
گامون ( گمون ) همان زیره که گونه ای از تخم معروف کرمانی است ضرب المثل معروف : گامون ، گمون به کرمان بردن . یا : زیره به کرمان بردن مشهور است که م ...
زیره یا گامون واژه ایرانی باستان است که آکدی ها آنرا از سومری های ایرانی ربان وام گرفته اند و کمون تلفظ کرده اند.
زیره یا گامون واژه ایرانی باستان است که آکدی ها آنرا از سومری های ایرانی ربان وام گرفته اند و کمون تلفظ کرده اند.
هیس در زبانهایی ایرانی همانند تاتی و تالشی و آذری به معنی دود و دود سیاه نشسته به در و دیوار خانه گفته می شود . شاید فرم وارونه شدگی و گویشی از واژه ...
اوت همان آتش است در زبان های ایرانی بازمانده آترو و اوترو اوستایی است در زبان آذری هنوز هم کاربرد دارد و به آتش اوت می گفته می شود.
دَب: در زبان آذری به معنی روال ، رایج شدن ، مد، سنت هست
خور در زبانهای ایرانی باستان به معنی های زیر بوده است 1 - دمیدن، 2 - سوختن، آغاز به سوختن کردن 3 - خورشید 4 - سحرگاهان طلوع
زل به معنی تکان خوردن لرزیدن زلزله از این واژه است و در عربی وام واژ از زبانهای ایرانی است. در زبانهای سامی که عربی هم جزء آنها می باشد برابر نهاد ...
پادار ، مداوم، پیا پی، پی دار از واژگان پهلوی آذری بازمانده در زبان آذری است
پله گوش به معنی گوش بزرگ ؛ کسی که گوشهای بزرگ و پت و پهن و صاف و هموار دارد/ کنایه از نفهم بودن و خریت و نادانی بوده است
پله بدون تشدید به معنی 1 - �بزرگ� �نیرومند� 2 - بزرگ صاف شده ی هموار در زبان آذری
یکی از واژگانی است که گفتگو ها و نوشته های بی مورد در باره آن زیاد شده است . تاسف بار است که نویسندگان ایرانی بدون درکی کامل از زبانشناسی تاریخی زبان ...
/ ایب /: مقعد، بخشی از بدن که مدفوع از آن خارج می شود = امروزه در زبان فارسی به آن کون گفته می شود. و ایب دیگر از بکار بردن افتاده است اما: کون در اص ...
گز اندر گز : به معنی طول ضرب در عرض ضرب اندازه ضلع های پیرامونی یک زمین یا هر چیز دیگر این اصطلاح در یمان کشاورزان و دهقانان در آذربایجان شرقی شهرس ...
کور : همان /کوه/ است در شکل ایرانی غربی باستان اش. متضاد آن /هور/ است به معنی دشت در زبانهای ایرانی باستان. هور در زبان عربی وامواژه از زبانهای ایر ...
foothills به معنی دامنه کوه و کوهپایه
انگور ، رز، مو،
گوره از واژهای ایرانی باستان است. آواگویه ای از غوره در آذربایجان هنوز هم گورا تلفظ می شود انگور نارس گور= انگور گوری: گونه ای از گونه های از انگور ...
گور و گوری به معنی انگور هست
کاخشوک به معنی داس ابزار درو کردن و درویدن می باشد
ساقه ، شاخه، بخش پایین بدن محل پیوند پا به نی بزرگ و زینگ پا
پته ، سند ، مدرک، نوشته
آس ئ به معنی سنگ است کلمات آسیاب و آسمان از این واژه درست شده اند
فلاخن، سنگ فلاخن، فلاخن،
دلو به معنی قابی برای حمل یک واژه ایرانی باستان هست زیرا: دلو در زمانهای قدیم به معنی ظرفی بوده است که از چرم درست می شده است برابر نهاد آن در زمان ...
از واژه های آذری ایرانی و بازمانده از زبان پهلوی آذری است به معنی : کیسه ، امحاء و احشا حیوانات و یا انسان، شکمبه حیوان گویونون باراتاسی توکولموش دی ...
با توجه به دلایل ( اش ) ، دیدگاهی خردمندانه است، به پشت گرمی خرد
پیواژ / بخشی از یک واژه است که به گونه ی آزاد آوایی کاربرد ندارد و با چسبیدن به کلمه پیش از خود بکار برده می شود همانند پیواژ . que به معنی/و/ در فرا ...
برابر نهاد فارسی average balance : به معنی میانگین همبر، میانگین برابرین می باشد